کمتر کسی است که زمانی خود را با این سؤال مهم که معنا و هدف از زندگی چیست روبه‌رو ندیده باشد. سؤالاتی از این قبیل که حاصل رفت‌و‌آمد پیاپی روزها و هفته‌ها و سال‌ها چیست و در پس زندگی‌ای که هر روزه تکرار می‌شود چه هدفی نهفته است و مقصود از زندگی‌ای که این چنین ما را به خود مشغول داشته چیست یا چه باید باشد، سؤالاتی ستبر و عظیمند که کمابیش ذهن همۀ انسان‌ها را به خود مشغول کرده‌اند.
سنگینی این سؤالات به‌خصوص وقتی احساس می‌شود که انسان به علتی یا دلیلی خاص و یا در شرایطی ویژه از روند زندگی روزمرۀ خود فاصله می‌گیرد. برای بعضی از انسان‌ها این فاصله نتیجۀ تأمل و تفکر است، اما برای بسیاری از انسان‌ها این فاصله مسبوق به علت است: تجربۀ بیماری سختی، از دست دادن عزیز، حادثه‌ای غیر‌منتظره که مسیر زندگی شخص را عوض کند، همه عواملی‌اند که انسان را به ناگهان از جهان آشنای هر روزه بیرون می‌برند و شخص را با کل زندگی‌اش از زاویه‌ای جدید و ناشناخته روبه‌رو می‌کنند.

مقالاتی که در این مجموعه جمع‌آوری شده‌اند به بررسی سؤال معنای زندگی از دیدگاه فلسفی اختصاص دارند. این مجموعه شامل دوازده مقاله است که در چهار بخش جمع‌آوری شده‌اند. بخش اول شامل منتخبی است از یکی از آثار تولستوی به نام «زندگی من». تولستوی در این کتاب داستان زندگی خود را مرور می‌کند و از جمله به زیبایی به شرح کشمکش‌های درونی خود دربارۀ سؤال معنای زندگی می‌پردازد. بخش دوم به طرح سؤال معنای زندگی از دیدگاه فلسفۀ کلاسیک می‌پردازد و شامل سه فصل است که به سه تن از فلاسفۀ بزرگ تاریخ، یعنی افلاطون، ارسوط و قدیس آگوستین اختصاص دارد. مقالات بخش سوم سؤال معنای زندگی را از دیدگاه فلسفۀ تحلیلی مورد بررسی قرار می‌دهند. این قسمت شامل چهار مقاله است که اولی به فیلسوف بزرگ آلمانی ایمانوئل کانت اختصاص دارد و سه مقالۀ بعدی از سه فیلسوف معاصر یعنی کِی نیلسن، تامس نیگل و ریچارد تیلور است. بخش چهارم و آخر این مجموعه شامل چهار مقاله است که به فلسفۀ اگزیستانسیالیسم یا فلسفۀ وجودی می‌پردازد. در این قسمت آراء چهار تن از فلاسفۀ مهمی که نامشان با این نحله از فلسفه گره خورده یعنی کرکگور، نیچه، سارتر و هایدگر بررسی می شوند.

دکتر فرانکل روانپزشک – نویسنده، گاهی از بیماران خود که از اضطراب ها و دردهای کوچک و بزرگ رنج می برند و شکوه می کنند می پرسد، «چرا خودکشی نمی کنید؟» او اغلب می تواند از پاسخ بیماران خط اصلی روان درمانی خویش را بیابد. در زندگی هر کسی، چیزی وجود دارد. در زندگی یک نفر عشق وجود دارد که او را به فرزندانش پیوند می دهد؛ در زندگی دیگری، استعدادی که بتواند آن را بکار گیرد؛ در زندگی سومی، شاید تنها خاطره های کشداری که ارزش حفظ کردن دارد. یافتن این رشته های ظریف یک زندگی فرو پاشیده، به شکل یک انگاره استوار، از معنا و مسئولیت هدف و موضوع مبارزه طلبی «لوگوتراپی» است، که تعبیر دکتر فرانکل «از تحلیل اگزیستانسیالیستی» نوین (هستی درمانی) است.

در این کتاب، دکتر فرانکل تجربه ای را که منجر به کشف «لوگوتراپی» شد توضیح می دهد. وی مدت زیادی در اردوگاه کار اجباری اسیر بود که تنها وجود برهنه اش برای او باقی ماند و بس. پدر، مادر، برادر و همسرش یا در اردوگاه ها جان سپردند و یا به کوره های آدم سوزی سپرده شدند. خواهرش تنها بازمانده این خانواده بود که از اردوگاه های کار اجباری جان سالم بدر برد. او چگونه زندگی را قابل زیستن می دانست؟ در حالیکه همه اموالش را از دست داده بود؛ همه ارزش هایش نادیده گرفته شده بود؛ از گرسنگی و سرما و بی رحمی رنج می برد و هر لحظه در انتظار مرگ بود. او به راستی چگونه زنده ماند؟