برترین اخبار
نخستین شمارۀ نشریۀ رود (ویژۀ معرفی کتاب)
در تاریخ نشریات ایران، اخبار چاپ کتاب و معرفی آن اغلب جای خاص خودش را داشته است، اما همواره محدود به صفحات یا جزواتی بوده است. اما آنچه در حاشیه نشریات دیگر مینشیند، در رود در متن است. سراسر رود به معرفی کتاب اختصاص دارد و نه هیچ چیز دیگر؛ نه مصاحبه و میزگرد، نه مقاله و یادداشت و گفتار و جستار، نه داستان کوتاه و شعر، نه نامههای کوتاه و بلند به سردبیر و نه حتی نقد و بررسی، یا تحلیل و واکاوی و کالبدشکافی متن.
رود نشریهای است برای کتاب و کتابخوان و کتابخوانی؛ نشریهای اندر عوالم و احوال با کتاب به سر بردن و آیین و سلوک کتاب خواندن. کتابها در رود معرفی میشوند که خوانده شوند، نه برای آنکه خوانده نشوند و هشداری برای برحذرداشت خواننده باشند. بنابر این، کتاب معرفی شده از نظر معرفی کتابنویس به اندازهای مقبول بوده است که امتیاز معرفی شدن بیابد، اگر چه کم و کاستی آن هم مورد اشاره قرار گرفته باشد.
معرفی کتاب در بخشهای متفاوت، به شکلهای مختلف و با تمهیدهای گوناگون شاخههای نهگانهی رود را میسازد: رودساز کلام آغاز است. رودک به معرفی کتابهای 80 کلمهای، 150 و 220 کلمهای اختصاص یافته است. رودآورد کتابهای منتشر شده در سال جاری را معرفی میکند و رودسنگ کتابهای سالهای پیش را، که البته موجود هستند و مهم و درخور خوانده شدن. دورود به معرفی کتابهای پرفروش و کمفروش میپردازد. رودبار کارنامه قلمی متن آفرین است که هر شماره به کتابهای یک نویسنده/مترجم/شاعر اختصاص خواهد داشت. رودخانه معرفی کتابی است که هر ایرانی باید بخواند. در رودارود یک در میان به روایت ناشران کتاب و به بازخوانی معرفی کتابهای منتشرشده در نشریات قدیم پرداخته شده است. رودخوان، آخرین شاخه رود، به مسئله خواندن میپردازد، به آداب و آیین کتاب خواندن و عوالم و احوال آن، به اینکه چگونه و چه بخوانیم.
در دو شاخه اصلی بدنه رود، با عنوان رودآورد و رودسنگ، هر نویسندهای، نه به مدد روشهای استاندارد شده ماشینی، بلکه بنا به سائقهی دریافت خود از اهمیت کتاب و ضرورت خوانده شدن آن، آن طور که دانستهها و تجربههایش در امر کتاب حکم میکند و وقوف و اشرافش بر موضوع و زمینه بحث اقتضاء، به معرفی کتاب برگزیدهاش میپردازد.
بنابر آنچه رفت، رود نشریهای است برای معرفی کتاب به همه کسانی که دریافتهاند همیشه میان آنچه میخوانیم و آنچه باید بخوانیم فاصله است، و این فاصله را معرفی کتاب میتواند پر کند. معرفی کتاب کمک میکند پیش از خواندن کتابها را ارزیابی کنیم و مهمتر اینکه موجب میشود در زمینهای که تا به حال مطالعه نکردهایم و خیال آن را هم نداریم، زمینهای که تا به حال فکر میکردیم به ما مربوط نیست، ربط و پیوندهایی عمیق با نیازهای ادراکی و انسانیمان بیابیم. یعنی دریابیم که این زمینه جدید مطالعه چقدر ما را در دستیابی به فهمی مستقل و دریافتی از آن خود یاری میرساند، و چقدر ما را برای ایجاد خلوتی غنی و سازنده خلاقیت میبخشد. حتی باعث میشود دریابیم که به زمینههای جدید مطالعه هم، بر خلاف تصور اولیهمان؛ علاقهمند یا کنجکاویم؛ و ببینیم که زمینههای تازه گشوده شده کتاب، حتی بیش از کتابهایی که همیشه عادت به خواندنش داشتیم، واسطهای برای والایش «خود»، رشد فردیمان، کشف معنی و کسب معرفتاند.
در رود کسانی نوشتهاند و به معرفی کتاب دست بردهاند که چند دهه است مینویسند و خوانندگانی گردآمده بر دایرهی قلم دارند. البته کمترین فضیلتشان این است که استاد دانشگاه بوده اند، PHD دارند و مُعنوَن به عنوان دکترند. اما نه عناوین مولانا و حکیم قدیم و نه عناوین استاد و دکتر متداول امروز، هیچیک در رود تداول ندارد. رود جایی است که افراد را تنها به نامشان میخوانیم، نام منهای القاب و عناوین. در اینجا آنکه نام آور است و آنکه کمنام، تن به آب یک رود زدهاند. رود جایی است برای تن به آب کتاب زدن.
رود با مبلغ 35 هزار تومان در کتابفروشی ها از هفته دوم فروردین و در سایت آثار برتر از شنبه هفدهم فروردین 1398 به فروش می رسد. برای خرید نشریه رود اینجا را کلیک کنید.
مدل ایرانی پیوند کلیه؛ تنها راهحل رفع یک بحران جهانی
دکتر ناصر سیم فروش پایهگذار “پیوند نوین و پیشرفته کلیه” که با راهاندازی شیوه نوین پیوند کلیه از فرد زنده غیرفامیل یا همان مدل ایرانی پیوند کلیه، علم پیوند ایران را به یک الگوی مورد توجه کشورهای دنیا تبدیل کرده است، با اشاره به مزایای پیوند کلیه از فرد زنده غیرفامیل، گفت: امروز مساله پیوند و کمبود کلیه پیوندی به یک معضل بزرگ جهانی تبدیل شده و بنابراین باید در کنار توجه به پیوند از مرگ مغزی، پیوند کلیه از فرد زنده غیرفامیل را نیز همچنان با قوت پیگیری و حفظ کنیم.
دکتر ناصر سیم فروش به بهانه روز جهانی کلیه در گفتوگوی تفصیلی با ایسنا، با تاکید بر اهمیت پیوند کلیه از اهدا کننده زنده غیر فامیل در پیوند کلیه و “مدل ایرانی پیوند”، اظهار کرد: پیوند کلیه مدل ایرانی یکی از افتخارات کشور است. این نوع پیوند موافقین و مخالفینی در داخل و خارج از کشور دارد و اگر با کارشکنیها ذرهای اختلال در این پروسه ایجاد شود، نصف پیوند ما از بین رفته و با افزایش قطعی لیست انتظار مانند اکثر کشورها، موجب مرگ بیماران دیالیزی میشود. بنابراین باید با فرهنگسازی و حمایت بیشتر، از ایجاد اختلال و مشکل برای پیوند زنده کلیه جلوگیری کنیم.
وی افزود:علاوه بر مزایای بیشمار پیوند از فرد زنده، مساله دیالیز نیز وجود دارد که هم از منظر اقتصادی و سختیهای آن برای بیمار و هم از منظر مرگ و میر، اصلا به صرفه نیست؛ بنابراین کشور ما باید به عنوان بنیانگذار و آغاز کننده شیوه جدید پیوند از فرد زنده غیرفامیل باید از دستاورد خود حمایت کند.
سیم فروش با تاکید بر اهمیت پیوند از دهنده مرگ مغزی، تاکید کرد: اگرچه باید برای افزایش متقاضی اهدا از جسد نیز بیش از پیش فرهنگ سازی شود، ولی هنوز هیچ کشوری از طریق اهدا با مرگ مغزی خودکفا نشده و نیاز به پیوند کلیه از فرد زنده هر روز بیشتر احساس میشود.
وی با تاکید بر اینکه همچنین در روش پیوند از فرد زنده بیشترین و کاملترین حمایتها از فرد دهنده صورت میگیرد، گفت: بر خلاف شایعات بدون پایه علمی، حمایتها تا جایی است که دهنده با سلامت کامل و بدون مشکل از بیمارستان مرخص شود. علاوه بر این برای اهداء کلیه در مرکز لبافی نژاد همیشه از روش جدید لاپاروسکوپی استفاده میشود و بهترین مراقبت از اهداکننده به عمل میآید.
عمر بیشتر کلیه پیوندی از دهنده زنده
رییس بخش جراحی پیوند کلیه بیمارستان شهید لبافینژاد با بیان اینکه متوسط عمر کلیه پیوندی از دهنده زنده حدود ۱۵ سال و از دهنده مرگ مغزی حدود ۱۰ سال است، عنوان کرد: در پیوند کلیه از فرد مرگ مغزی شده نیاز به پیوند دوم و سوم بیشتر است. همچنین در روش پیوند از جسد انشاء الله با کم شدن تصادفات با بستن کمر بند ایمنی مجبور به استفاده از کلیههای با کیفیت پایینتر از بیماران دارای بیماریهای زمینهای و یا سکته قلبی و دارای فشارخون خواهیم شد و بنابراین کیفیت کلیه اهدایی به نوعی تضمین نشده است، در حالیکه در پیوند از فرد زنده تمام سابقه بیماری در دهنده کلیه بررسی میشود و بنابراین اهداکننده از سلامت کامل برخوردار است.
بنیانگذار روش نوین پیوند کلیه ایران با اشاره به سایر مزایای پیوند کلیه مدل ایرانی، اظهار کرد: شاید همه این مساله را ندانند، ولی واقعیت این است که طول عمر متوسط یک اهداکننده زنده از متوسط جامعه بیشتر است، علت آن هم این است که فرد اهداکننده از بین افراد سالم و فاقد هر نوع سابقه بیماری خاص انتخاب میشود؛ به گونه ای که از ۵ هزار پیوند کلیه صورت گرفته در مرکز ما حتی یک مورد هم مرگ و میر نداشتیم. مرگ و میر اهده کننده زنده در دنیا هم بسیار کم و در حدود ۳ در ۱۰ هزار اعلام شده است.
به گفته وی، این روش مزایای اجتماعی دیگری نیز دارد؛ اغلب اهداکنندگان و گیرندگان با هم وارد رابطه دوستانه شده و گاها به داد هم میرسند. همین چند وقت پیش یکی از بیماران پیوند شده ۱۰ سال پیش را دیدم که میگفت برای اهدا کننده وانت گرفته و هنوز نیز هر جا که نیاز باشد به مشکلات مالی وی رسیدگی میکند. یا به عنوان نمونه، یک خانم ۱۸ یا ۱۹ ساله که سالها در این مرکز دیالیز میشد، سرانجام موفق به دریافت کلیه شد که علیرغم پرداخت ۱۸ میلیون تومان به انجمن پیوند، برای کمک به اداره زندگی اهداکننده یک پراید نیز خریداری کرده بود.
هزینه پیوند کلیه، یک هفتم هزینه دیالیز
وی همچنین در ادامه با اشاره به مزایای پیوند در مقایسه با دیالیز، اظهار کرد: هزینه پیوند کلیه تقریبا یک هفتم دیالیز است و عوارض و سختیهای آن نیز برای بیمار بسیار کمتر است. همچنین پیوند کلیه برای بسیاری از بیماران به خصوص کودکان تنها گزینه است و اگر در زمینه پیوند از ابتکارات مختلفی مانند آغاز پیوند از غیرفامیل و جسد استفاده نمیکردیم، امروز بسیاری از بیماران خود را از دست میدادیم، ولی امروز به جایی رسیدهایم که کوتاهترین لیست انتظار برای پیوند کلیه را در دنیا داریم.
به گفته وی، امروز در امریکا بالای ۱۱۰هزار نفر در لیست انتظار پیوند هستند و سالی بین ۵ تا ۷ هزار نفر در انتظار پیوند جان خود را ازدست میدهند؛ درحالیکه زمان انتظار برای پیوند در امریکا بین ۴ تا ۱۲ سال است. این زمان در ایران برای پیوند از فرد زنده تقریبا شش ماه و از مرگ مغزی حدود یک سال است.
وی در ادامه تاکید کرد: اهدا کنندگان کلیه با هر انگیزهای همگی از نظر بنده قهرمانند، ما نباید در زندگی خصوصی افراد دخالت کرده و اهداف شخصی اهداکننده را تحقیر کنیم. در همه جای دنیا این یک فرهنگ شایسته است، در مورد اهدای کلیه نیز مبلغی در قبال نجات جان فرد پرداخت میشود که کار شایستهای است.
حمایت و تشویق کشورهای پیشرفته از اهداکنندگان کلیه
سیم فروش با اشاره به اقدامات کشورهای پیشرفته در زمینه اهدای کلیه، تصریح کرد: در کشور آمریکا با این همه پیشرفت ۴۵ درصد پیوندها و در ترکیه ۸۰ درصد پیوندها از فرد زنده است؛ یا به عنوان نمونه در کشوری مانند هلند به جای گیرنده، دولت برای تشویق اقدام خداپسندانه اهدا، سه ماه مرخصی با حقوق به دهنده ارایه کرده و تا پایان عمر بیمهاش میکند.
وی ادامه داد: اگرچه مدل ایرانی پیوند کلیه یعنی پیوند از فرد زنده غیرفامیل و هدیه ایثار در برخی کشورها به صورت الگو مطرح شده، ولی متاسفانه هنوز در برخی استانهای کشور خودمان مخالفانی دارد؛ به عنوان نمونه در برخی از دانشگاههای ایران پیوند کلیه را تنها از فرد زنده فامیل و یا مرگ مغزی انجام میدهند که این مساله باعث طولانی شدن لیست انتظار در آن استانها شده است و به این ترتیب بیماران مستاصل برای پیوند به تهران یا سایر استانها میروند.
وی با بیان اینکه اهدا از فامیل بدترین نوع اهدا از نظر سلامت اهداکننده است، گفت: چراکه زمینه فامیلی که باعث نارسایی کلیه بیمار شده ممکن است در اهداکننده فامیل نیز وجود داشته باشد، این مساله را بنده در کنگره جهانی اهدای کلیه مطرح کردم و امروز بعد از ۲۰ سال دانشگاه جانز هاپکینز به عنوان بزرگترین دیتا، در انجمن جهانی کلیه سال گذشته آمار اهدا کنندگان را بررسی کرده و نشان داد که بیشترین ضعف و نارسایی کلیه در دهندگان فامیلی بوده، درحالیکه این مساله در دهندگان غریبه به دلیل نبود ارتباط ژنتیکی، بسیار کمتر دیده شده است.
بحران کمبود کلیه در امریکا و اروپا
سیم فروش با بیان اینکه مدل ایرانی پیوند کلیه امروز در اکثر مراجع علمی مورد توجه و بررسی قرار گرفته است، اظهار کرد: اکثر کشورهای اروپایی و آمریکایی به شدت با بحران کمبود کلیه روبرو هستند تا حدی که سالانه حدود هزار نفر از امریکا برای دریافت کلیه پیوندی در بدترین شرایط ممکن به کشورهایی مانند پاکستان، فیلیپین و یا چین میروند.
ماجرای ممنوعیت پیوند کلیه از خارجیها در ایران
وی با بیان اینکه در گذشته پیوند کلیه از فرد خارجی نیز در داخل کشور انجام میشد، ادامه داد: در آن زمان گیرنده فقط از هموطن خود میتوانست کلیه بگیرد و اهدا از ایرانی به خارجی اکیدا ممنوع بود. بنابراین پیوند کلیه تنها از هموطن امکانپذیر بود. مثلا با وجود بیش از دو میلیون مهاجر افغان در کشور تا به امروز حتی یک افغانستانی به ایرانی کلیه اهدا نکرده و بر اساس قانون افغان به افغان و ایرنی به ایرانی کلیه اهدا میکند.
وی با بیان اینکه خوشبختانه با تصویب قانونی در کشور ما پیوند کلیه از خارجی بطور کلی ممنوع شده است، افزود: همچنین با تصویب این قانون هیچ فرد خارجی برای اهدا یا دریافت کلیه وارد کشور ما نشده و بازار خرید و فروش کلیه همچون کشورهای پاکستان، فیلیپین و غیره در کشور ما ایجاد نشده است.
ارزانترین پیوند با بهترین نتیجه
استاد ممتاز دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در ادامه خاطرنشان کرد: با این ابتکارات افتخار آفرین، امروز دارای ارزانترین پیوند با بهترین نتیجه در سطح جهان هستیم؛ به گونهای که حدود ۹۵ درصد پیوندها موفقیت آمیز بوده و کلیه نتایج ما و گزارشات کار در مرکز ثبت پیوند هایدلبرگ آلمان CTS ثبت شده است.
وی با تاکید بر اینکه تشویق پیوند کلیه از فرد زنده مانع رشد پیوند از مرگ مغزی نیست، گفت: اهدای عضو از مرگ مغزی نیز باید تشویق و پیگیری شود به خصوص برای پیوند کبد، پانکراس، قلب و غیره، ولی در مورد پیوند کلیه پیوند از جسد به تنهایی پاسخگو نیست. البته ما نیز در مرکز لبافی نژاد پیوند کلیه از جسد را در دستور کار خود داریم تاجاییکه آمار مرکز ما در پیوند کلیه از جسد در تهران اول است. به عنوان نمونه عید سال گذشته اکثر پرسنل پیوند در مرکز حضور داشته و تعطیلی نداشتند؛ چراکه هدف این بود تا هیچ کلیه اهدا شده از مرگ مغزی به هدر نرود.
مخالفان مدل ایرانی پیوند کلیه
سیم فروس در بخش دیگر این گفت و گو با انتقاد نسبت به برخی مخالفتها درباره پیوند کلیه مدل ایرانی در داخل و خارج از کشور، گفت: متاسفانه برخی به شدت مخالف این نوع پیوند بوده و به موافقین و مجریان این طرح نیز تا کنون بسیار توهین شده است. در حالیکه نزدیک به ۳۰ سال پیش رییس جمهور وقت مرحوم هاشمی رفسنجانی مبلغ یک میلیون تومان برای تشویق اهدا کننده زنده اختصاص دادند، بنابراین اقدامی قانونی بوده و همچنین مورد تایید مراجع عظام بوده؛ چراکه این اقدام برای نجات جان بیماران بوده و آن را اقدامی پسندیده دانستهاند. میتوان این فتوا را در اینترنت مشاهده کرد.
رئیس قطب اورولوژی ایران و متخصص جراحی پیوند کلیه ایران، بسیاری از مطالب کذبی که در این ارتباط منعکس می شود را با منشاء خارج کشور دانست و گفت: اکثر این مطالب بر پایه حسادت نسبت به پیشرفتهای پیوند ایران است. من این افراد را میشناسم و پزشکانی هستند در خارج از کشور که مرتب علیه پیوند کلیه مدل ایرانی مطلب نوشته و بیانیه صادر میکنند، در حالیکه پیوند زنده کلیه از غیرفامیل یا همان مدل ایرانی پیوند، تنها با هدف نجات جان بیمار آغاز شد و بسیاری از دانشمندان اخلاق و پیوند به شدت از آن دفاع کرده و آن را تنها راه کوتاهتر کردن لیست انتظار دانسته و بیتفاوتی نسبت به مرگ بیماران در لیست انتظار را غیر اخلاقیتر میدانند. امروز نیز در اکثر دنیا به عنوان الگو از آن یاد میشود. اگر اینکار یعنی پیوند از زنده غیر فامیل در کشور ما انجام نمیشد، ۴۵ هزار بیمار دیالیزی جان خود را از دست داده بودند.
لزوم فرهنگسازی برای حفظ پیوند مدل ایرانی پیوند کلیه
سیم فروش ادامه داد: بنده پیش از این زیاد درباره تشویق اهدای کلیه صحبت نمیکردم، ولی امروز نیاز به دفاع از این دستاورد و فرهنگسازی برای توسعه این شیوه را احساس میکنم. برخی مطرح میکنند که اهدای کلیه فقط به خاطر فقر افراد است و آبروی نظام را میبرد، ولی میدانیم که فقر در همه جای دنیا وجود دارد، مثلا همین چند وقت پیش چندین نفر کارتن خواب در امریکا و اروپا به خاطر سرما جان خود را از دست دادند. بنابراین این صحبتها فقط از روی بیتفاوتی به جان بیماران دیالیزی بوده و آگاهانه یا ناآگاهانه با هدف تخریب دستاوردهای پیوند کلیه مدل ایرانی مطرح میشود.
این استاد پیشکسوت دانشگاه ادامه داد: از آنجاکه عمل اهداء کلیه به نجات جان انسانها و به خصوص کودکان در انتظار پیوند منجر میشود، از نظر ما قابل قبول است، علاوه بر این اکثر اهداکنندگان نسبت به این اقدام خود باطنا نیز احساس رضایت قلبی دارند؛ چراکه باعث نجات جان انسانها میشوند.
پیوند کلیه مدل ایرانی هم شرعی است و هم قانونی
سیم فروش با بیان اینکه پرداخت پول در ازای اهدای کلیه از سوی مراجع تقلید نیز مجاز اعلام شده است، افزود: با این حال برخی افراد، پزشکان و رسانهها این مساله را به صورت معکوس مطرح کرده و اقدام افراد برای اهدا را تحقیر میکنند و به همین دلیل اهدا کننده احساس شرم کرده و خود را مخفی میکند. در حالیکه اهدا کننده باعث نجات جان یکی از اعضای خانوادهای شده که حاضرند برای نجات جان عزیز خود دست به هرکاری بزنند. خیلی وقتها، دهندهها با شنیدن اینکه امکان اهدا ندارند، بسیار ناراحت میشوند؛ چراکه این کار را در راه رضای خدا انجام میدهند.
این فوق تخصص اورولوژی با با بیان اینکه بنابراین پیوند کلیه مدل ایرانی هم شرعی است و هم قانونی، ضمن تشریح پروسه اهدا، افزود: در این پروسه هم گیرنده و هم دهنده به صورت جداگانه ثبت نام میکنند و در نهایت مشخص نیست که کدام کلیه به گیرنده پیوند زده میشود.
وی افزود: از طرف دیگر با این پروسه یک کار ایمونولوژیک انقلابی در حال رخ دادن است؛ چراکه طی آن هم خون دهنده و هم گیرنده از نظر ایمونوژیک بررسی شده و بر اساس نظر متخصص ایمونولوژی بهترین دهنده برای فرد گیرنده انتخاب میشود تا احتمال پس زدگی کلیه پیوندی به حداقل ممکن برسد.
استاد ممتاز دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی با اشاره به سایر مسایل مطرح شده از سوی مخالفین طرح پیوند کلیه مدل ایرانی، اظهار کرد: مباحثی که در رابطه با مسایل اخلاقی پیوند کلیه ازغیرفامیل و یا خرید و فروش کلیه مطرح می شود صحیح نیست، چراکه آگهی خرید و فروش کلیه در ایران ممنوع و و اهداکنندگان تنها می توانند از طریق ثبت نام در انجمن حمایت از بیماران کلیوی اقدام کنند.
ممنوعیت درج آگهی خرید و فروش کلیه و برخورد با خاطیان
وی با بیان اینکه نباید مسایل را احساسی کنیم، گفت: باید از دستاوردهای خود حفاظت کرده و به بهسازی روش کمک کنیم که تمام این کارها انجام شده، به عنوان نمونه ناشناس بودن دهنده برای گیرنده که عملا اگهی را برای پیوند کلیه بیاثر میکند، غیرقانونی بودن و ممنوعیت درج آگهی خرید و فروش کلیه طبق مصوبه وزارت بهداشت و جریمه و برخورد جدی با خاطیان برخی از کارهایی است که در این رابطه در فضای مجازی نیزانجام شده است.
وی با تاکید بر اینکه چیزی تحت عنوان خرید و فروش غیرقانونی کلیه و انجام عمل های جراحی زیرزمینی در جامعه ما وجود ندارد، تصریح کرد: پیوند کلیه تنها در مراکز درمانی دولتی و در صورت وجود معرفی نامه انجمن حمایت از بیماران کلیه انجام می شود و معرفی اهدا کننده به گیرنده در نوبت، فقط توسط انجمن حمایت از بیماران کلیوی انجام می شود.
وی با اشاره به وجود مخالفتهایی نسبت به پیوند ایرانی در داخل و خارج از کشور، تصریح کرد: با این وجود پیوند ایرانی در تمام نقاط دنیا طرفداران زیادی دارد، همین اواخر یک خانم دکتر امریکایی به همراه یک پزشک ایرانی برای بازدید از پروسه پیوند مدل ایرانی از کشور ما بازدید داشت و در بازگشت از این روش تمجید زیادی کرده، این استاد اخلاق پزشکی دانشگاه میشیگان می گفت که دو نفر از دوستان نزدیکش به خاطر ماندن در لیست انتظار پیوند و نرسیدن کلیه اهدایی جان خود را از دست دادند. وی همچنین در برنامه معروف TED MED از مدل ایرانی تمجید کرده و از آنجاکه بیش از ۱۱۰ هزار نفر در امریکا در لیست انتظار پیوند هستند، در همین رابطه طرح حمایت مالی از دهنده کلیه به مجلس امریکا اخیرا توسط عده ای از جامعه شناسان و متخصصین اخلاق پزشکی ارایه شده است.
وی ادامه داد: در همین راستا استاد معروف دانشگاه سنت لوییس امریکا می گوید با اینکه ما از نظر سیاسی با ایران مخالفیم، بهتر است خود را به کوری نزنیم و از تجربه موفق ایران در نجات جان بیماران استفاده کنیم. پروفسور جان بری استاد و رییس بخش پیوند اعضا دانشگاه اورگون امریکا که یکی از بزرگترین نامها در پیوند کلیه است، میگوید شاید ۱۰ سال طول بکشد تا مدلی شبیه مدل ایران در امریکا برای جلوگیری از مرگ بیماران در لیست انتظار ایجاد شود.
سیم فروش در خاتمه خاطرنشان کرد: اینگونه طرح ها همه برای حمایت از پیوند کلیه از فرد زنده ارایه شده و نشان دهنده مقبولیت وجهه انسانی این طرح است. بنابراین ما به عنوان بنیانگذار و آغاز کننده این شیوه پیوند باید از این دستاورد کشور خود حمایت کنیم.
منبع: ایسنا
محک، الگویی برای سازمانهای مردم نهاد ایرانی
پنجمین همایش بینالمللی مسئولیت اجتماعی شرکتها پایان یافت
گام جدید محک در راستای عمل به مسئولیت اجتماعی با تحقق اصول شفافیت و پاسخگویی
پنجمین همایش بینالمللی مسئولیت اجتماعی شرکتها در راستای مجموعه اقدامات محک که به مناسبت روز جهانی سرطان کودک برنامهریزی شده بود، 6 اسفند ماه با محوریت «مدلهای برنامهریزی، مدلهای اجرا و استاندارهای گزارشدهی» در مؤسسه خیریه محک برگزار شد. در این رویداد تخصصی مهندس احمد پورفلاح، عضو هیأت امنا محک؛ دکتر آراسب احمدیان، دبیر همایش؛ دکتر مارتین سدل مایر، معاون محصولات و خدمات انجمن جهانی مدیریت پروژه(IPMA)؛ دکتر کریستف هاملمن، نماینده مقیم سازمان بهداشت جهانی در ایران(WHO)؛ دکتر عباس هشی، عضو هیأت علمی دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه شهید بهشتی؛ لیز کینگو، مدیرعامل آژانس بینالمللیGlobal Compact؛ ویل پارکس، نماینده صندوق کودکان ملل متحد(UNICEF)؛ دکتر حامد شادکام، مدیرعامل کرمان خودرو؛ مهندس غلامرضا صفاکیش، معاون بخش آموزش و مدیران جوان انجمن جهانى مدیریت پروژه(IPMA)؛ دکتر نسرین نورشاهی، رئیس مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی؛ ایوان شوپر، استاد دانشگاه علوم کاربردی برلین(HTW)؛ صبا کامکار، مدیر واحد نوآوری و توسعه محک؛ شریف نظاممافی، رئیس اتاق بازرگانی ایران و سوئیس؛ دکتر علیرضا شیخ، عضو هیأت علمی و معاون مالی اداری دانشکده مدیریت، علم و فناوری دانشگاه صنعتی امیرکبیر؛ فرید بیدگلی، مدیر منطقهای شرکت رُش در ایران(Roche) حضور داشته و به ارائه سخنرانی پرداختند.
محک الگویی برای دیگر سازمانهاست
قدرشناسی یکی از ارزشهای اصلی مؤسسه خیریه محک در کنار شفافیت و پاسخگویی است، بر همین اساس مهندس احمد پورفلاح، عضو هیأت امنای محک ضمن خوشامدگویی به تمامی اعضای خانواده بزرگ محک در خصوص برگزاری پنجمین دوره از همایشهای مسئولیت اجتماعی محک گفت: «فلسفه وجودی محک خدمترسانی به کودکان مبتلا به سرطان و خانوادههایشان است. عشق و علاقه در این مسیر با شفافیت در فعالیت توانست در قلب مردم جای گیرد تا جایی که دانشآموزان و کارمندان در نقاط کمتر بهرهمند شهر تهران و اقشار متوسط به این مؤسسه پیوستند.»
دبیر چهار دوره پیشین همایش مسئولیت اجتماعی شرکتها افزود: «آنچه کمبودش در طول سالهای فعالیت محک، احساس میشد حضور بخش بنگاهداران کشور بود. اگرچه نهادهای اقتصادی از دیرباز و در سیر تاریخی ایران با وقف آب انبارها و احداث کاروانسرارها و یتیمخانهها اقدام به کار خیر میکردند، اما به رغم دغدغههای مختص خود با فاصله به این حرکت بزرگ اجتماعی پیوستند. امروز با افتخار پنجمین همایش بینالمللی مسئولیت اجتماعی شرکتها در محک در حالی برگزار میشود که الگویی برای دیگر سازمانها است. اتاقهای بازرگانی ایران و شهرستانها به عنوان نماینده بخش خصوصی از فعالیت محک در عرصه مسئولیت اجتماعی شرکتها حمایت میکنند و تلاش میکنند تا پل ارتباطی میان این مؤسسه خیریه و ترویج مفهوم ارزشمند مسئولیت اجتماعی باشند.»
مسئولیت اجتماعی شرکتها بایستی به زنجیره ارزشهای سازمان بیفزاید
مؤسسه خیریه محک در مقدمه اولین برنامه استراتژیک خود که در سال 1385 تدوین شده بر اهمیت پرداختن به مفهوم مسئولیت اجتماعی(CSR) توسط سازمانهای مردمنهاد و بنگاههای اقتصادی تأکید کرده و در گام اول با برگزاری دو دوره نخست از همایشهای مسئولیت اجتماعی شرکتها، بیشتر به ترویج این مفهوم و ورود به ادبیات موضوع پرداخته است. همچنین در همایش سوم به بررسی جایگاه این موضوع در فضای بینالمللی به ویژه از زاویه نگاه اصول پایداری نهاد بینالمللی گلوبال کامپکت(Global Compact) سازمان ملل متحد پرداخت و در چهارمین دوره از این همایش با رویکردی کاربردی، پروژههای عملی مسئولیت اجتماعی در حوزه ملی و بینالمللی و تبادل تجربیات در این زمینه را بررسی کرد. در همین راستا دکتر آراسب احمدیان ضمن خوشامدگویی و قدردانی از حضور صاحبان صنایع، اعضای اتاقهای بازرگانی، نمایندگان بنگاههای اقتصادی، اساتید و دانشجویان حوزه مدیریت و اقتصاد، سازمانهای مردمنهاد و مؤسسات همکار بینالمللی در این همایش با ارائه گزارشی جامع در خصوص فعالیتهای محک گفت: «یکی از مأموریتهای محک ترویج اندیشه والای کمک به همنوع است و انتظار میرود که این رسالت به توسعه مفهوم جدیدی از نیکوکاری شرکتی بپردازد.»
وی افزود: «مسئولیت اجتماعی شرکتها با سه رویکرد کلی شرکتها و بنگاهها (استراتژی)، دانشگاهها (زنجیره ارزش) و استانداردها (توسعه پایدار) روبروست. براساس دیدگاه پورتر، اقتصاددان و برنامهریز استراتژیک بنام، ورود به مسئولیت اجتماعی شرکتها بایستی به زنجیره ارزشهای سازمان بیفزاید.»
احمدیان به بیان سه سطح از مسئولیت اجتماعی شرکتها پرداخت و گفت: «مسئولیت اجتماعی شرکتها در سه سطح مشارکت خیرخواهانه، مدیریت ریسک و خلق ارزش افزوده انجام میشود. در نخستین شرایط مدیر سازمان نسبت به این موضوع علاقهمند است. در مدیریت ریسک، شرکتها به منظور پوشش ریسکهایشان به موضوع مسئولیت اجتماعی توجه میکنند اما در سطح خلق ارزش افزوده، رقابتپذیری سالم بنگاهها در محیط کسب و کار صورت میپذیرد. آثار عملیاتی این سه سطح متفاوت است که از سطوح کم به سطوح پایدار میرسد.»
احمدیان در پایان گفت: «در محک تلاش کردهایم تا از سطح اول حرکت و به سومین سطح برسیم و محک حلقه ارتباطی به منظور رساندن افراد از سطحیترین نوع مشارکت به حالت ایدهآل آن باشد.»
طراحی چارچوب حرفهای در ایجاد شاخصهای سنجش پروژههای انجام شده منطبق با اهداف توسعه پایدار
مؤسسه خیریه محک به منظور اطمینان از اثربخشی فعالیت خود و همچنین انتخاب بهترین شیوه کاری در تحقق مأموریت خود در حمایت همهجانبه از کودکان مبتلا به سرطان و خانوادههایشان، میکوشد تا به صورت داوطلبانه خود را در معرض سنجش استانداردهای بینالمللی قرار دهد. در همین راستا این مؤسسه خیریه به عنوان اولین سازمان غیردولتی خاورمیانه در سال 1397 موفق به دریافت بالاترین رتبه در آخرین دوره ارزیابیNGO Benchmarking شرکت بازرسی بینالمللیSGS پس از یک دهه تلاش مستمر در مسیر بهبود عملکرد خود در این ارزیابی شد و رتبه نخست را در میان سازمانهای مردمنهاد معتبر در جهان کسب کرد. دریافت نشان طلا انجمن بینالمللی مدیریت پروژه(IPMA) در بخش پروژههای توسعه پایدار برای راهاندازی «مرکز پذیرهنویسی سلولهای بنیادی خونساز محک» که در سال 2018 پس از دریافت نشان طلا این انجمن در پروژههای بشردوستانه در سال 2014 شد، از جمله موفقیتهای این مؤسسه در تحقق مأموریتش است.
دکتر مارتین سدلمایر، معاون محصولات و خدمات انجمن جهانی مدیریت پروژه(IPMA) با معرفی فعالیتهای این انجمن در خصوص اقدامات مسئولیت اجتماعی آن گفت: «انجمن بینالمللی مدیریت پروژه متشکل از 71 عضو فعال، از سال 1965 تأسیس شده است. این انجمن تلاش میکند تا به عنوان یک شبکه بینالمللی متمرکز بر مدیریت پروژه نه تنها به ارائه ابزارها و روشهای مدیریت در این حوزه و ارزیابی نمونه پروژههای موفق در قالب جایزه جهانی این انجمن بپردازد که به آموزش مدیران و سازمانها در حوزه دانش مدیریت پروژه نیز توجه دارد.»
وی افزود: «علاوه بر این موضوعات سعی میشود تا این انجمن در راستای عمل به مسئولیت اجتماعی خود با طراحی چارچوب رفتار اخلاقی و حرفهای در ایجاد شاخصهای سنجش و ارزیابی از پروژههای انجام شده منطبق با اهداف توسعه پایدار عمل کند. به عبارت دیگر میکوشد تا با حفظ اعتبار و تعهد به مالکان هر پروژه و با مسئولیتپذیری در قبال ذیربطان و جامعه در حوزه آموزش و حفظ محیطزیست فعالیت کند.»
محک سازمانی است که به مسئولیت اجتماعی خود عمل میکند
دکتر هاملمن، نماینده مقیم سازمان جهانی بهداشت(WHO) در ایران با اشاره به موضوع سلامت در این سازمان و ارتباط آن با مسئولیت اجتماعی گفت: «سیزدهمین برنامه سازمان جهانی بهداشت برای سالهای 2019 تا 2023، در سال گذشته در طول گردهمایی بهداشت جهانی تدوین گردید و استراتژی پوشش خدمات سلامت، اورژانس و اولویتهای تندرستی را در برنامه کار خود قرار داد. همچنین با توجه به سومین هدف از اهداف برنامه توسعه پایدار(SDGs) که به موضوع سلامت اشاره دارد میتوان با همراهی دیگر نهادهای فعالی چون نهاد بینالمللی حمایتگری مالی سازمان ملل در تحقق و پوشش سلامت در زندگی افراد جامعه گام برداشت.»
وی افزود: «بر همین اساس انطباق فعالیتهای یک سازمان و عملکرد آن با رویکرد مسئولیت اجتماعی یک امر ضروری است. در نتیجه این امر است که در زمان توجه به مقوله مسئولیت اجتماعی، سازمانها با پاسخگویی و شفافیت در ارائه گزارشات عملکرد خود مواجه میشوند که در این باره محک توانسته است با ارائه گزارش بر اساس مدل گزارشدهی بینالمللی GRIدر سه حوزه اقتصادی، اجتماعی و محیطزیست به عنوان سازمان مردمنهادی که به مسئولیت اجتماعی خود عمل میکند در جهان شناخته شود.»
ایجاد و حفظ ارتباطات بینالمللی با گزارشدهیGRI
استانداردهای گزارشگری مالی بین المللی(IFRS)، به مجموعهای از استانداردهای حسابداری گفته میشود که توسط هیأت استانداردهای حسابداری بینالمللی(IASB) تدوین شدهاند و به صورت یک زبان مشترک حسابداری عمل میکنند. هدف از این استانداردها، تهیه صورتهای مالی شرکتهای سهامی در قالب یک استاندارد جهانی است. در این خصوص دکتر عباس هشی، عضو هیأت علمی دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه شهید بهشتی با تأکید بر اهمیت ارائه گزارشهای استاندارد مالی و مالیاتی گفت: «گزارشدهیGRI بر اساس یک استاندارد مستقل جهانی است که با هدف آگاهسازی فعالان اقتصادی، دولتها و سایر سازمانها جهت درک و اطلاعرسانی تأثیر فعالیت آنها بر روی مسائلی چون حقوق بشر و محیطزیست صورت میگیرد. از این رو بهرهمندی سازمانهای خیریهای چون محک از گزارشدهی شفافی چونGRI میتواند در شرایط کنونی جهت ایجاد و حفظ ارتباطات بینالمللی، آیندهنگری و توسعه ارتباطات با ذیربطان و حفظ اعتماد ایشان اتفاق بیافتد.»
وی افزود: «از سوی دیگر از آنجایی که مسأله اصلی ارائه گزارش روشن در خصوص نحوه تأمین منابع و چگونگی صرف آن در سازمانهاست، گزارشدهی به شیوه این استاندارد علاوه بر تحقق اصول پاسخگویی و شفافیت موجب حفظ اعتماد و مبارزه با فساد خواهد شد.»
استحکام زنجیره دستیابی به اهداف جهانی به وسیله شبکههای ملی
محک به عنوان سازمانی مردمنهاد از سال 2016 به عضویت نهاد بینالمللی گلوبال کامپکت(Global Compact) سازمان ملل متحد درآمده است. عضویت در این نهاد زمینهای را برای دسترسی به دانش و اطلاعات تخصصی به روز، گسترش مفهوم مسئولیت اجتماعی در انطباق با اهداف توسعه پایدار و ارتباطات در میان جامعه متخصصان فراهم میکند. در همین راستا لیز کینگو، نماینده نهاد بینالمللی گلوبال کامپکت(Global Compact) سازمان ملل متحد که ارائه سخنرانیاش در این رویداد از طریق ویدئو کنفرانس بود، درباره اهمیت عضویت و گزارشدهی در این نهاد گفت: «نهاد بینالمللیGlobal Compact بزرگترین نهاد توسعه پایدار جهان با 70 شبکه محلی و قریب به 10 شرکت در 160 کشور است که متعهد شدهاند تا استراتژیهای خود را منطبق با 10 اصل جهانی حقوق بشر، کار، محیطزیست و مبارزه با فساد قرار دهند.»
وی افزود: «نظر به مشارکت در راستای توسعه پایدار کسب و کارهای ایرانی تا کنون از تمامی علاقهمندان و شرکتکنندگان این همایش که از حوزههای مختلفی چون بخش دانشگاهی، بنگاههای اقتصادی و سازمانهای خیریه هستند دعوت میشود تا به نهاد بینالمللی Global Compactبپیوندند تا با ایجاد پیوند نزدیکتر، شبكهاى ملى تشكيل دهند و اهدافى جهانى براى آن تعريف كنند.»
ارائه گزارشات دقیق و شفاف اولین گام مسئولیت اجتماعی سازمانهاست
محک از تمام کودکان مبتلا بـه سرطان زیر 16 سال سراسر ایران و خانوادههای آنـان حمایت میکند. این در حالی است که هر روز به طور میانگین 6 کودک مبتلا به سرطان، تحت حمایت این مؤسسه خیریه قرار میگیرند. بر اساس تعهد محک، کمکهای مردمی تنها صرف حمایت از کودکان مبتلا به سرطان میشود. از این رو هزینه همایشهایی که در این مؤسسه خیریه برگزار میشود از سوی حامیان مالی پرداخت میشود. از سوی دیگر محک در راستای عمل به مسئولیت اجتماعی خود و تلاش برای تبادل دانش و تجربه از شرکتکنندگان برای حضور در این همایشها هزینهای دریافت نمیکند. گروه اقتصادی کرمان خودرو، کارگزاری کارآمد و شرکت تأمین سرمایه سپهر به عنوان حامیان مالی از برگزاری این برنامه حمایت کردند. دکتر حامد شادکام، مدیرعامل کرمان خودرو به نمایندگی حامیان مالی این همایش به معرفی اهداف سازمان خود در راستای توجه به مسئولیت اجتماعی شرکتها پرداخت. شادکام با طرح سؤالی درخصوص تحقق اهداف بلند یا کوتاه مدت و تلاش برای خلق ارزش افزوده برای ذیربطان و یا دنبال کردن سود و اهداف سهامداران در مسئولیت اجتماعی گفت: «این مفهوم در مسئولیت قانونی و در بازه ریسک و سودآوری نمیگنجد و باید قانون و چارچوب به آن افزوده شود. در مسئولیت اخلاقی نیز قانون روشن و مبسوط نیست. در مسئولیت بشردوستانه هم به محیط زیست و افراد توجه نمیکنیم.»
وی در ادامه در خصوص بازده مالی گفت: «این بازده بر ذینفعانی که فعالیت اقتصادی دارند، اثرگذار است. در نتیجه دغدغه شرکتها همسو کردن منافع ذیربطان خود با منافع اجتماعی است. در نتیجه هر یک از سازمانهای اقتصادی موظفند تا نسبت به این دو موضوع پاسخگو باشند و با ارائه گزارشات دقیق و شفاف اولین گام مسئولیت اجتماعی خود را که موجب بازده بلند مدت، افزایش مشارکت با سازمانهای مردمنهاد و افزایش رقابتپذیری در میان بنگاههای اقتصادی میشود را بپیمایند.»
بررسی مدلهای برنامهریزی با حضور متخصصان ملی و بینالمللی
نخستین پانل تخصصی پنجمین همایش مسئولیت اجتماعی شرکتها با سخنرانی مهندس غلامرضا صفاکیش، نایب رئیس انجمن جهانی مدیریت پروژه (IPMA) با طرح موضوع مدیریت پروژههای مسئولیت اجتماعی و اهمیت آن آغاز شد. وی گفت: «در این پانل تخصصی به ماهیت برنامهریزی در حوزه مسئولیت اجتماعی شرکتها و ارتباط آن با سازمانهای خیریه میپردازیم.»
دکتر نسرین نورشاهی، رئیس مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی نیز با اعلام اینکه به نمایندگی از اتاق فکر وزرات علوم، تحقیقات و فناوری کشور به ارائه سخنرانی در خصوص برنامهریزی دانشگاهها در حوزه مسئولیت اجتماعی میپردازد، گفت: «در تاریخ بشر دیرینهشناسان به زودرس بودن فرزند انسان اشاره داشتهاند که در هر مرحله از زندگی خود نیازمند کمک افراد بوده است. این مسأله که از ابتدا به عنوان یک نیاز اجتماعی همراه با ذات بشر بوده، مورد توجه است. با این حال این نیاز ذاتی گاهی به دست فراموشی سپرده میشود که در دو سه دهه گذشته نهادهای علمی تلاش کردهاند تا با طرح مبانی نظری موضوع مسئولیت اجتماعی را با این نگرش برجسته سازند که تمامی نهادهای ساخته بشر همچون بنگاههای اقصادی و کسب و کارها، سازمانهای غیردولتی و نهادهای خیریه در ذاتشان احساس مسئولیت اجتماعی را دارند.»
وی افزود: «از منظر حوزه آکادمیک مسئولیت اجتماعی دانشگاهها دربرگیرنده مؤلفههای چون حقوق بشر، توسعه پایدار، شناسایی تمایزات و ویژگیها مانند شناسایی جنسیت و اقلیتها، اخلاقیات، مدیریت سازمانی و شاخص بشردوستانه است. بر این اساس دانشگاهها تلاش میکنند تا با برنامهریزی استراتژی مسئولیت اجتماعی خود بر اساس مدل نظری در چهار گام؛ ارزشها، مدیریت، اقدامات و سنجش اثرگذاری به ایجاد برنامهای راهبردی و راهبری مدیران در اقدامی همسو با سازمانهای خیریه به نتایج مؤثری در رفع مسائل اجتماعی بپردازند.»
همچنین ایوان شوپر، استاد دانشگاه علوم کاربردی برلین(HTW) در خصوصProjectification در جوامع گفت: «مدیریت پروژه شیوه رایج جهان امروز در اجرای هر نوع اقدامی است چرا که پروژهها در متن زندگی ما قرار دارند؛ از برگزاری یک مراسم ازدواج گرفته تا برنامهریزی برای تعطیلات، همه در قالب یک پروژه هستند.»
وی ادامه داد: «سازمانهای دنیا امروزه به دانش مدیریت پروژه نیازمندند. در تعریف پروفسور میدلر از نظریهپردازان این حوزه میتوان به این موضوع اشاره کرد که مدیریت پروژه تلفیقی از واژگان سازمانی شدن و پروژه است که تمامی ابعاد زندگی را در بر میگیرد. بنابراین دانش مدیریت پروژه میتواند حلقه ارتباطی میان اهداف سازمانهای مردمنهاد و مسئولیت اجتماعی شرکتها باشد.»
صبا کامکار، مدیر واحد نوآوری و توسعه محک در پنل اول به تشریح مدل مؤسسه خیریه محک در انجام پروژه مسئولیت اجتماعی و معرفی مرکز پذیرهنویسی سلولهای بنیادی خونساز محک، به عنوان اولین پروژه عملی مسئولیت اجتماعی در محک پرداخت. وی گفت: «مسئولیت اجتماعی یک بحث استراتژیک و در سطح برنامهریزی ارکان یک سازمان است که باید به یک باور سازمانی تبدیل شود و با شاخصهای عملکردی و اهداف بلند مدت سازمان پیوند بخورد. مسئولیت اجتماعی در اهداف سودآور، زودبازده و کمپینهای تبلیغاتی روابط عمومی خلاصه نمیشود.»
وی ابراز کرد که نگاه محک به مسئولیت اجتماعی از 12 سال گذشته به طور بلند مدت بوده و در این 12 سال محک توانسته با تعریف استراتژی خود در این حوزه، عملیاتیسازی و سنجش اثربخشی آثار و نتایج اقدامات خود را برنامهریزی و مدیریت نماید.
کامکار افزود: «امروز در محک موضوع مسئولیت اجتماعی از باورهای اصلی ارکان و ارزشهای سازمان فراتر رفته و به شاخصهای کلان سازمان پیوند خورده است. محک تلاش میکند از سطح استراتژیک تا عملیات به مؤلفههای مسئولیت اجتماعی در سه حوزه اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی توجه کند و نتایج و آثار آن را پایش کرده و گزارشات عملکرد خود را براساس استاندارد GRIارائه کند.»
پانلی برای بررسی مدلهای اجرا
دکتر علیرضا شیخ، عضو هیأت علمی و معاون دانشکده مدیریت، علم و فناوری دانشگاه صنعتی امیرکبیر با بر شمردن شیوههای فعالیت در دانشگاهها گفت: «مراکز دانشگاهی در نسلهای گوناگونی فعالیت میکنند. دانشگاههای نسل اول آموزشمحور و نسل دوم پژوهشمحورند. نسل سوم نیز مراکز علمی کارآفرین به شمار میآیند و دانشگاههای نسل چهارم که اجتماعمحور هستند، برای رفع مسائل کلان اجتماعی فعالیت میکنند. بر این اساس دانشگاه امیر کبیر جزو نسل سوم به شمار میرود که فعالیت کارآفرینی را انجام میدهد. در این دانشگاه برج فناوری با 10 طبقه راهاندازی شده است که در حال حاضر 7 طبقه آن در مرحله بهرهبرداری است و شرکتهای نوآور میتوانند با استفاده از این فضا، به کسب و کارهای جا افتاده تبدیل شوند.»
وی با بیان آنکه در این ساختمان برخی بنگاههای اقتصادی فعالیت میکنند به بیان تفاوتهای میان آنها در زمینه عمل به مسئولیت اجتماعی پرداخت.
فرید بیدگلی، مدیر منطقهای شرکت رش(Roche) نیز با معرفی تاریخچه فعالیتهای این شرکت دارویی گفت: «شرکت رش از دل یک خانواده به وجود آمده است و موضوع مسئولیت اجتماعی در آن بسیار اهمیت دارد. برای این کسب و کار که در حوزه سلامت فعالیت دارد تحقق اهداف جهانی در حوزه توسعه پایدار با استفاده از ظرفیتهای محلی مورد توجه است. در طول بیش از 100 سال فعالیت رُش این شرکت در حوزههایی بشردوستانه چون فرهنگ و هنر، اجتماعی و پژوهشی اقدام به اجرای پروژههای مسئولیت اجتماعی کرده است.»
وی افزود: «متوسط عمر سازمانها بر اساس دادههای جهانی 18 سال است و رمز موفقیت رش در طی یک سده فعالیت توجه به تغییرات و تطابق شیوههای کاریاش متناسب با شرایط و نوآوری بوده است. علاوه بر این حضور بیش از بیش از 90 هزار نیروی انسانی متخصص و دارای روحیه مشتاق در این شرکت ظرفیتی را برای بهرهمندی از ایدههای اجرایی در پروژههای مسئولیت اجتماعی فراهم میکند.»
بیدگلی ادامه داد: «ایجاد یک نهاد خیریه با نام انجمن کارکنان رش (Re&Act foundation) توسط این شرکت نیز اقدامی دیگر در راستای عمل به مسئولیت اجتماعیاش است که از سال 2006 فعالیت خود را آغاز کرده است و تا کنون توانسته با تبدیل 18 میلیون یورو به ارائه خدمات، نسبت به رفع مسائل جامعه گام بردارد.»
ویل پارکس، نماینده سازمان جهانی یونیسف به بررسی اهمیت موضوع مسئولیت اجتماعی در ارتقا کیفیت زندگی کودکان به ارائه سخنرانی پرداخت. وی ضمن معرفی فلسفه وجودی این سازمان، با اشاره به میزان تأثیرگذاری کسب و کارها در زندگی کودکان گفت: «کودکان نسل آینده هستند و هر نهاد اقتصادی و هر یک از کسب و کارها، نقش تأثیرگذاری در زندگی کودکان دارد. از این رو یکی از فعالیتهای یونیسف کمک به بنگاههای اقتصادی جهت تأثیرگذاری بهتر در زندگی کودکان با حفظ حقوق و حمایت از آنها است.»
وی افزود: «یکی از اقداماتی که به این منظور انجام شده است، تدوین چارچوب حقوق کودکان با همکاری انجمن خیریه نجات کودکان (Save the Children) و نهاد بینالمللی Global Compactاست که با هدف دستیابی به مدیریت ریسک بهتر، اعتباربخشی و کمک به تأمین منابع اجتماعی، راهبری و حفظ بستر فعالیت حرفهای، توسعه نسل خلاق آینده و مشارکت در اقدامات توسعه پایدار نگاشته شده است. همچنین دفتر این نهاد در ایران با تمرکز بر نوآوری و دستیابی به راهکارها، ساخت شهرهای ایمن برای کودکان و ایجاد کسب و کارهایی که با حفظ حقوق کودکان به نفع اینده آنها فعالیت میکنند، اقداماتی را با مشارکت حامیانی چون بنگاههای اقتصادی انجام داده است.»
شریف نظام مافی، رئیس اتاق ایران- سوئیس نیز در پایان با اشاره به تشکیل این پانل تخصصی با حضور نمایندگان قابل توجه از بنگاه اقتصادی، صندوق حمایت از کودکان Unicefو یکی از دانشگاههای معتبر و کارآفرین گفت: «ترکیب حضور افراد متخصص در این پانل که به موضوع مدلهای برنامهریزی اشاره دارد از آن جهت مورد اهمیت است که هر یک از افراد در حوزه تخصصی خود به مقوله مسئولیت اجتماعی پرداخته و نقطه نظرات و تجربیات خود را نسبت به این موضوع مطرح میکنند.»
عمل به مسئولیت اجتماعی محک با حفظ شفافیت در عملکرد و انتقال دانش و تجربه به ذیربطان
سعیده قدس، بنیانگذار محک در پایان این همایش گفت: «قدردانی از اصول ارزشمند محک است و از این رو صمیمانه از تمامی شرکتکنندگان و افراد علاقهمندی که با حضور خود در آخرین روزهای سال برای عمل به مسئولیت اجتماعی خود و دغدغه کمک به همنوع در این همایش شرکت کردهاند، سپاسگزاریم. نوعدوستی در ذات مردمان ایران است و در طول تاریخ نیز در هر شرایط سختی همیار یکدیگر بودهایم. عمل به مسئولیت اجتماعی نیز ادامه این مسیر و در جهت وفاداری نسبت به ذیربطان، حفظ شفافیت در عملکرد محک و انتقال دانش و تجربهمان است. به امید آنکه در آینده بتوانیم با به کارگیری دانش مدیریت پروژه در تمامی ابعاد فعالیتهای سازمانی شاهد موفقیتهای بیشتری در رفع مسائل اجتماعی کشور باشیم.»
برگزاری پانلی تخصصی توسط محک در چهاردهمین کنفرانس بینالمللی مدیریت پروژه
لازم به ذکر است که یکی از مجموعه اقدامات محک در راستای روز جهانی سرطان برپایی پانل تخصصی «تأثیر به کارگیری دانش مدیریت در پروژههای بشردوستانه سازمانهای مردمنهاد» را در چهاردهمین «کنفرانس بینالمللی مدیریت پروژه» در 5 اسفند بود. در این پانل نایب رئیس و معاون محصولات و خدمات انجمن جهانی مدیریت پروژه(IPMA) و مدیرعامل محک حضور داشتند. چنین اقدامی برای نخستین بار در این کنفرانس و توسط یک سازمان مردمنهاد صورت گرفت.
همچنین مدیر واحد استراتژی و سیستمهای محک، مرجان رضوانی نیز به صورت همزمان در بخش «تجارب مدیریت پروژه» به معرفی فرصتهای موجود برای اجرای پروژه در یک سازمان غیرپروژه محور با تمرکز بر پروژه راهاندازی مرکز پذیرهنویسی و ایجاد بانک اطلاعاتی اهداکنندگان سلولهای بنیادی خونساز پرداخت.
لازم به ذکر است محک در نظر دارد با همراهی انجمن بینالمللی مدیریت پروژه(IPMA)، از این دانش و تکنیکهای مرتبط با آن در قالب تعاریف استاندارد مدیریت پروژه جهت تعریف برنامههای سمنهای فعال در حوزه سرطان استفاده کند. همچنین قصد دارد این نوع نگاه تخصصی به مدیریت پروژه را در انجمن کنترل جهانی سرطانUICC تسری دهد. این سازمان باور دارد که به واسطه این دانش سازمانهای مردمنهاد حوزه سرطان میتوانند به پیشبرد پروژههایشان، استفاده بهینه از منابع و امکان گزارش دهی استاندارد دست یابند. محک قصد دارد این باور را در سطح جهانی و انجمنUICC و سازمانهای بینالمللی همکار در حوزه سرطان نیز مطرح کند تا از این دانش در راستای اهداف خود استفاده کنند.
به امید آنکه سازمانها با بهرهگیری از ابزارهای مدیریت پروژه قادر باشند به دو اصل شفافیت و پاسخگویی عمل کنند تا منابعشان را به بهترین و اثربخشترین شکل مصرف کنند و بتوانند همواره نسبت به ذیربطانشان پاسخگو باشند. محک نیز میکوشد همگام با اقداماتی که در راستای تحقق هدف اصلیاش در حمایت از کودکان مبتلا به سرطان انجام میدهد به انتقال دانش و تجربیات با دیگر سازمانهای همکار و فعال در حوزه سلامت و خیریه بپردازد تا همه با هم در مسیر تعالی گام برداریم.
توسعه فرهنگی برای استفاده بهینه از سرمایههای جامعه مدنی
مؤسسه خیریه محک تلاش میکند تا با ایجاد بسترهای مناسب همکاری میان سازمانهای مردمنهاد، بنگاههای اقتصادی و دولت را در راستای عملیاتی شدن پروژههای مسئولیت اجتماعی و در نتیجه رفع مسائل جامعه ایجاد کند. این مؤسسه خیریه قصد دارد با همراهی مراکز آموزشی و پژوهشی به توسعه فرهنگ استفاده بهینه از سرمایههای جامعه مدنی همچون کمکهایی که حاصل مشارکتهای مردمی است، بپردازد تا روزهای سخت درمان کودکان مبتلا به سرطان با امید و اثربخشی بیشتری پشت سر گذاشته شود.
برندگان جایزه جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
اسامی برندگان جایزه جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران بدین شرح است:
ساخت مهرههای لاجوردی در شهر سوخته؛ تفسیر صنایع دستی در جامعهی شهریِ هزارهی سوم پیش از میلاد
الساندرا لازاری؛ مسیمو ویداله
رم: موسسۀ ایتالیاییِ خاور میانه و خاور دور
این کتاب پنجاه سال پس از نخستین حفاریها در شهر سوخته در سیستان [زابل] ایران (2500 ق.م.)، نتایج حاصل از کاوشهای کارگاههای سنگ لاجورد را در این سرزمین منتشر میکند. بازسازیِ دقیق ترتیب تولیدِ مهرههای سنگ لاجورد که در این شهر بزرگِ عصر مفرغ با استفاده از روشهای علمیِ به روز شده انجام میشده است، یادآور تولیدِ سرمته های برآمده از سنگهای چخماق است که در یک تراز زمانی موازی، برای سوراخ کردنِ مهره ها مورد استفاده قرار میگرفته است. این نتایج همچنین بسیاری از پیشفرضهای پذیرفتهشده را دربارهی نظام کار دوران باستانی در شهرهای عصر مفرغ مورد تردید قرار میدهد. تتبعات این اثر حاکی از این نتایج است:
*صنعتگران، استادکارانی تک محصول نبودند، بلکه کارشناسانی چندپیشه بودند که همزمان بر مصالح متنوعی نظیر سنگ لاجورد، فیروزه، سنگ چخماق، مرمرسفید و مس کار می کردند.
*آنها آزادانه در میان ویرانه های شهر بیتوته می کردند، غذای خود را از سواحل دریاچههای همجوار گرد میآوردند، و از زندگی در قصرها و جیره خواریِ برگزیدگان پرهیز می کردند.
*آنها احتمالا چادرنشینانی مستقل بودند که در مسیر چراگشت در امتداد دره هلمند حرکت میکردند، و از معیشت دائمی در بافت شهرنشینیِ اولیه برخوردار نبودند.
*آنها فناوریِ ساینده های حاوی کوراندم (سنگ سنباده) را کشف کرده بودند.
*و آنها برای نخبگانی که بر شهر حاکمیت داشتند، کار می کردند و نه برای تجار و حاکمان بین النهرین دوردست.
الساندرا لازاری، باستانشناسِ خاور نزدیک باستان، در سال 1954 در روم متولد شد. وی از سال 1985 پژوهشگر مؤسسۀ فن آوریهایِ کاربردی در بخش میراث فرهنگی شورای پژوهشی ملی ایتالیا و نیز کتابدار آن مؤسسه بوده است. وی در حوزه های تحقیقاتی متعددی در ایتالیا، سوریه، ترکیه، مجارستان، ترکمنستان، اردن، عمان و ایران فعالیت داشته است. او مسئولیت رایانه ای کردنِ داده های باستان شناختی را برعهده دارد. لازاری توجه ویژه ای به ویرایش آرشیوهای حفاریِ شهر سوخته در سیستان [زابل] ایران داشته است. او همچنین فلزشناسیِ مس در عربستان را در هزاره ی سوم و دوم پیش از میلاد مورد مطالعه قرار داده است و سرپرست کتابشناسیِ رایانه ایِ فلزشناسیِ باستانی است.
مسیمو ویداله استاد باستانشناسی خاور نزدیک و باستانشناسیِ صنایع دستی در دانشگاه پادووا در ایتالیاست. در سال های اولیۀ فعالیت های علمی خود در شهر سوختۀ زابل به حفاری پرداخت (1977-1976). وی پس از آن همچنان با اشتیاق وافری به ایران باستان و میراث آن عشق می ورزد. در سال های پیش، با چندین باستانشناس ایرانی همکاری داشته و در درۀ هلیل رود (منطقۀ جیرفت) و بار دیگر در زابل ایران به فعالیـتهای باستانشناختی اشتغال داشته است. رشتۀ اصلیِ تحقیقات وی ساختارِ باستانیِ صنایع دستی خاص و ارتباط چنین فعالیت هایی با تشکیلات سیاسیِ دولت شهرهای اولیه است.
هنرهای هندسه تزئینی: رسالهای اجمالی به فارسی دربارهی تداخل اشکال متشابه یا متوافق
«ﻓﻲ ﺗﺪاﺧﻞ اﻷﺷﮑﺎل اﻟﻤﺘﺸﺎﺑﻬﺔ أو اﻟﻤﺘﻮاﻓﻘﺔ»
گلرو نجیباوغلو
لیدن؛ بریل: انتشارات بریل
این اثر با ویرایش گلرو نجیباوغلو و با مقدمه و مقاله آغازین وی، با عنوان «هنرهای هندسه تزئینی: رسالهای اجمالی به فارسی دربارهی تداخل اشکال متشابه یا متوافق» (مجلدی در بزرگداشت آلپای ازدورال، مطالعات و منابع هنر و معماری اسلامی: الحاقاتی بر مُقَرنَس ، جلد 13، بریل، 2017) بر سند منحصر به فردی به فارسی تمرکز دارد که متعلق به دوران میانه است. این تنها منبع اصلی اسلامیِ شناخته شده (به تاریخ 1300 میلادی باز میگردد)، که طرح های هندسیِ الگوهای تزئینی را نشان می دهد، با متن های راهنمایِ گام به گام فارسی همراه است و نحوۀ طراحیِ آن شکل های پیچیده را توضیح می دهد.
این کتاب به شایستگی با گرایش کنونی به الگویابیِ هندسی اسلامی به عنوان منبعی الهامبخش برای موزاییککاری و شکلهای اشتقاقیِ پارامتریک در معماری و هنرهای معاصر انطباق دارد. با توجه به ارتباط چند وجهی این منبع با مورخان هنر و علوم، و نیز ریاضیدانان، فیزیکدانان، هنرمندان و معماران، هدف این کتاب ایجادِ امکان دسترسی بهتر به چنین منبع مهم و برگزیده ای در مورد هندسۀ کاربردی است.
این مجلد شامل رونوشتی از نسخۀ خطیِ فارسی همراه با آوانویسی و ترجمه آن به انگلیسی (توسط ویلر م. تکستون) و نیز حاوی طرح های تحلیلیِ مرحوم آلپای ازدورال (متوفی 2003) است.
گلرو نجیباوغلو پس از دریافت دکترای خود در سال 1986 در بخش تاریخِ هنر و معماری دانشگاه هاروارد به تدریس پرداخت. او از سال 1993 استاد هنر اسلامی در چارچوب برنامه های ویژه و مدیر آن پروژهها در دانشگاه هاروارد بوده است. وی ویراستار نشریۀ مقرنس؛ سالنامۀ فرهنگهای بصریِ جهان اسلام است؛ آثار او عبارتند از: معماری، آیین و قدرت (1991)؛ طومار توپ قاپی- هندسه و آذین در معماری اسلامی (1995)؛ عصر معمار سنان: فرهنگ معماری در امپراتوری عثمانی (2005)؛ تاریخچه آذین: از جهانی تا محلی (2016)؛ مجموعه ی هنر و معماری اسلامی (2017).
تصوّف: تاریخ جدید عرفان اسلامی
الکساندر کنیش
پرینستون و آکسفورد: انتشارات دانشگاه پرینستون
نویسنده نحوۀ نگرش به تصوف را از آغاز ظهور آن در سدۀ نهم میلادی و طیّ دوران پیشامدرن و مدرن از نگاه مریدان و دیگران در خارج از عالم عرفان مورد بررسی قرار می دهد. او جنبههای کلیدیِ تصوف، از تعاریف و گفتمانها (آموزهها) گرفته تا رهبری، فرقه ها و سیرهها را بررسی میکند. وی توجه ویژهای به رویکردهای صوفیه به قرآن دارد و نمونههای مشابهی را نیز در بهره گیری ایشان از متون مقدس در یهودیت و مسیحیت مطرح می کند. او نشان می دهد که چگونه تصوف بهمنزلهی مکتب از مجموعهای از آموزههای اخلاقی ساده به سنّتی با محوریتِ جهانی بدل شده، در حالیکه پیشوایان صوفی (شیخ و پیر) بازیگران قدرتمند زندگی عمومی مسلمان شدند. الکساندر کنیش نشان میدهد که چگونه اقتدار و مرجعیت ایشان از سوی کسانی که از برابریِ مسلمانان در مقابل خداوند بدون توجه به دستاوردهایِ معنوی و فکریشان دفاع می کردند، به تحدّی کشانده شد. کنیش با بهره گیری از نمونههای عینی از یمن و قفقاز شمالی، ریشههای درگیریِ جاری بین صوفیه و منتقدان بنیادگرایِ آنان، – مسلمان سلفی – را به عنوان واقعیت ملموس در زندگی امروزی مسلمان بررسی میکند. تصوف برپایۀ مجموعه ای غنی از منابع اولیه و ثانویه، ترسیمی جامع و مجاب کننده از منظری با اهمیّت در سنت اسلامی به دست میدهد.
الکساندر کنیش استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه میشیگان و پژوهشگر اصلیِ طرح تحقیقاتیِ اسلام سیاسی/اسلامگرایی در دانشگاه ایالتی سن پترزبورگ روسیه است. گرایش های آکادمیک وی شامل تصوف، مطالعات قرآنی، تاریخ اندیشه ی کلامی، فلسفی و فقهی اسلام، و جنبشهای مدرن اسلامی/اسلامگرا همراه با نگرش تطبیقی است. او صاحب آثار علمی متعددی در این زمینه ها از جمله 10 کتاب است. الکساندر کنیش به عنوان ویراستار بخش «عرفان» در هیئت تحریریۀ دانشنامهی اسلام، چاپ سوم و همچنین سردبیر دانشنامهی عرفان اسلامی و مجموعه کتب عرفان اسلامی وابسته به آن (ایی. جی. بریل، لیدن و بوستون)، فعالیت دارد.
سحر حلال: زندگی و رسائل صاحب بن عَبّاد (م. 385/995)
موریس اَ. پومرنتس
لیدن؛ بریل: انتشارات بریل
موریس اَ. پومرنتس در این کتاب، زندگینامه و آثار ادبیِ سیاستمدار و اندیشمند برجستۀ مسلمان سدۀ دهم، صاحب بن عبّاد را مورد تحقیق و بررسی قرار می دهد. دورۀ وزارت وی از سوی امیران آل بویه که دامنهای بالغ بر تقریباً دو دهه در برمیگیرد، مقطعی مهم برای شکوفاییِ ادبیّات عرب، کلام معتزلی و مکتب تشیع در غرب ایران محسوب می شد. پومرنتس با استفاده از مجموعۀ عظیم رسائل ابن عبّاد، نقشی را که سخنوری و فصاحت در شیوۀ حکومت داری ، حفظ پیوندهای اجتماعیِ نخبگان، و اقناع عامه داشته، مورد پژوهش قرار می دهد. کتاب پومرنتس با بررسیِ وجوه زیباشناختی و عملیِ رسائلِ وزیر، اولین تحقیق جامع از این مجموعه مکاتبات وزین در چهار سدۀ نخست حکومت مسلمانان است. بازخوانیِ نامه های تصحیح شدهی وزیر که آکنده از تمجید، تملق و تهدید بود، به عنوان نمونه ای از «سبک نظری رایج»، نشان می دهد که نامه ها، سلسله مراتب و امتیازات ویژه را تأیید و تقویت می کرد و برخوردی خوشایند با آنها داشت. بررسیِ این رسائل حاکی از دیدگاه پیچیده ای است مبنی بر آنکه چگونه ارتباط وزیر با برگزیدگانِ محلی با الزامات و تعهدات دولتی درهم تنیده می شدند و با درآمیختن عواطف، پیوندهایی را شکل می داد که چه بسا دولت و مردم را کنار هم حفظ می کرد.
موریس اَ. پومرنتس دانشیار ادبیات در دانشگاه نیویورک ابوظبی است. وی در تحقیقات خویش به بررسی میراث غنیِ نثر عربی در دوره های پیشامدرن می پردازد. پومرنتس دورهی دکتری خود را درسال 2010 میلادی در گروه تمدن ها و زبان های خاورنزدیک در دانشگاه شیکاگو به پایان رساند. او علاوه بر کتاب سحر حلال، به تصحیح و ویراستاریِ کتاب های میراث معارف عربی-اسلامی و در حضور قدرت پرداخته است. وی همچنین عضو هیئت تحریریه نشریه ی ادبیات عربی و کتابخانه ی مجموعه ترجمه های ادبیات عرب است که توسط دانشگاه نیویورک منتشر می شود.
هنر ایرانی: گردآوری هنرهای ايران در سدهی نوزدهم برای موزهی ويکتوريا و آلبرت
مایا کری
لندن: انتشارات موزهی ويکتوريا و آلبرت
این کتاب به ماجرای گنجینه های فراوان و مشهورِ هنر ایرانی در موزه ویکتوریا و آلبرت میپردازد. دایرهی تنوع این گنجینهها، از یافتههای باستانشناختی تا بازیابی هایِ معماری و از اثاثیه ی خانگی و ظروف نوشیدنی تا آرشیوهایی از طرح ها را در برمیگیرد. گنجینه های ایرانی با برخورداری از گسترۀ دوازده سده تاریخ فرهنگیِ پیچیده ی ایرانزمین در بسیاری از نمود های هنری تجلی یافته که عبارتند از: سرامیک، فرش، منسوجات، فلزکاری، شیشه گری، کارهای سنگی و چوبی، و نیز نقاشی ها و طراحی ها. بیشتر این آثار در اواخر سدۀ نوزدهم، تنها در چند دهه، تقریباً بین سالهای 1873 و 1893، طی دورۀ خاصی از مناسبات سیاسی و اقتصادی میان بریتانیایِ عصر ویکتوریا و دورۀ قاجار در ایران خریداری شدند. این کتاب به تحقیق دربارهی آن گسترهی زمانی از طریق چهار موضوع-پژوهشیِ ویژه میپردازد و نشان می دهد که چگونه معماران، سیاستمداران، سوداگران هنر، گنجینه داران، هنرمندان و طراحان تجاری به سنت های بصری ایران، کهن و مدرن، توجه داشتند. نتایج این مبادلات نیز تابعی از شرایط اقتصادیِ حاکم و روابط سیاسی میان ایران و بریتانیا بود که از جمله مختصات این برهۀ کوتاه از تاریخ مدرن به شمار میآید. رویهمرفته، این تلاش های مختلف بطور مؤثری در پدیدآوردن گنجینه های ایران در موزه ویکتوریا و آلبرت دخیل بود و بدین سان تاریخ شگفت انگیز میراث بصریِ ایران را به نمایش گذاشت.
مایا کری، سرپرست مجموعه های اسلامی در کتابخانه چستر بیتتی در دوبلین ایرلند، در سال 2001 دکتری خود را در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی در لندن دریافت کرد. رسالۀ دکتری وی در مورد کتاب نقشۀ نجومی ستارگان اثر منجم ایرانی عبدالرحمان صوفی (متوفی 986) بود. آثار انتشاریافتۀ وی زمینه های مختلف فرهنگ بصریِ ایران را دربر می گیرد، به ویژه هنر فرش، فلزکاری و هنرهای نوشتاری. کری همچنین در مورد تاریخ سیاسیِ گردآوری آثار هنری در خاور میانه در سدۀ نوزدهم تحقیق می کند. وی طی سال های 2009 تا 2018 مسئول بنیاد میراث ایران برای حفظ گنجینه های ایرانی در موزه ویکتوریا و آلبرت در لندن بود.
مکانی در میانهی دو مکان: مفهوم قرآنی عالم برزخ
جورج آرتشر
پیسکتاوای، نیوجرسی: انتشارات گرگیاس
برای معتقدان به معاد جسمانی، مسئلهای در رابطه با رخدادهای بعد از مرگ و قبل از قیامت مطرح میشود؛ یعنی جایگاه میانۀ مرگ و قیامت. غالب مسلمانان، این جایگاه میانه را برزخ می دانند. هنگامۀ برزخ، زمانی سرشار از ایهام و دهشتناک در قبر است که با دیدار ملائک، پاداش و عذاب مشخص شده است. منابع کتابِ اعتقاد به برزخ به عنوان جایگاه و حائل میان دو مکان، برآمده از مطالعه ساختار شفاهیِ قرآن و بررسی تاریخ نخستین اسلام است. جورج آرتشر در این کتاب، تاریخ اولیۀ برزخ را بازسازی می کند و با تحلیل شانزده سورۀ قرآن در جستجوی فرامین شفاهی، اشارات متنی، و همانندیهای همگرا، برزخ اولیه در مقابل کیشهای مقدسِ عهد کهن، به ویژه آیین مسیح است. آنگاه نگرش قرآنیِ برزخ از طریق شروح احوالِ نبوی، معماری اسلامی، و ادبیات روایی دنبال می شود تا نحوۀ گسترش مفهوم برزخ را مطابق مدعیّات آخرت شناسیِ مختص قرون میانۀ اسلامی تبیین کند.
جورج آرتشر، استادیار دانشگاه ایالتی آیووا، در سال 2015 دکتری خود را از دانشگاه جورج تاون دریافت کرد. وی سپس به عنوان استادیار در بخش فلسفه و مطالعات مذهبی در دانشگاه ایالت آیووا منصوب شد. او در زمینۀ تاریخ کهن اسلام، مطالعات قرآنی، و ادبیات شفاهی قرآن تخصص دارد و منتخب آثار وی عبارتند از: در روز هفتم او بیاسود: یوم سبت و سریر خداوند در قرآن، پسکرانه های قرآن: کناره های جاودانه و زمانمند در تفکر اولیۀ حنبلی در قیاس با الهیات کاتولیک.
آموزههای شیعی، کلام معتزلی: شریف مرتضی و ساماندهیِ گفتمان امامیه
حسین علی عبدالساتر
انتشارات دانشگاه ادینبرو
این کتاب به بررسیِ گشتِ نقادانهای می پردازد که در سده های چهارم و پنجم منجر به شکل گیریِ تشیع امامی شد، مخصوصاً آنگونه که در آثار شریف مرتضی (علم الهدی) (متوفی 436) اهل بغداد دیده می شود. در این اثر، زمینۀ اندیشورانۀ کلامیِ مرتضی نیز در برابر دورنمای تغییرات اجتماعی و سیاسی که به نفع شیعۀ امامی تمام شد، ارائه می شود، درحالیکه مقام مرتضی به عنوان یک شخصیت سیاسی بلندپایه، برای به ثمر نشاندن این تحولات، جایگاهی رفیع به وی می بخشد.
کتاب آموزۀ شیعی، کلام معتزلی، با آمیختن رویکردهایِ فکری-تاریخی و زبان شناسی تاریخی، دقیقاً حاصل اندیشه های مرتضی را هم با دقت و هم با وضوح تمام بررسی می کند. همچنین آثار عبد الجبار(متوفی 415) و محققان دیگر را مورد بررسی قرار می دهد تا میزان دِین مرتضی به معتزله را بسنجد. به منظور ارزیابیِ اصالت و نفوذ کلام شیعیِ مرتضی که پیروانش تا زمان علامه حلی (متوفی 726) میدان اصلی تفکر شیعه را در اختیار داشتند، یادداشت های استاد وی، شیخ مفید (متوفی 413) و شاگرد او شیخ طوسی (متوفی460) نیز با آثار وی مقایسه میشود. با توجه به رابطۀ میان علمای امامی و مقامات سیاسی، سرانجام نظریات مرتضی برای اقامۀ دلیل در زمینۀ همکاری با صفویان در ایران مورد استناد محقّق کَرَکی (متوفی940) قرار گرفت.
علی حسین عبدالساتر (دکتری مطالعات دینی، ییل، 2013) در حوزههایی همچون گفتمان های کلامی مسلمانان و شکلگیریِ هویت های فرقه ای و خودآگاهی در اسلام به پژوهش میپردازد. تعامل میان این گفتمان ها و خودآگاهی ها زمینه ای را فراهم می کند تا وی در مقابل آن، پدیده های متنوعی را تحلیل کند؛ از مکاتب کلاسیک گرفته تا اصلاح گراییِ اسلامی مدرن. عبدالساتر بطور ویژه به این پژوهش روی می آورد که چگونه مضامینی از این دست علاوه بر عرصهی کلام و تفاسیر قرآنی، در رشته هایی مانند تاریخ نگاری و ادبیات وارد شدند. وی مقالاتی در زمینۀ مکتب معتزلی، تشیع، تفاسیر قرآنی، آزادی آگاهی در کلام سنتی اسلام، ماهیت انسان در کلام اسلامی و وجود اصیلِ انسان در قرآن منتشر کرده است.
عرفای اندلس: ابن برَّجان و تفکر اسلامی در سدهی دوازدهم میلادی
یوسف کیزویت
انتشارات دانشگاه کمبریج
سده ی دوازدهم میلادی نقطه عطفی برای عرفان در غرب جهان اسلام بود. در اندلس، پیشگامان این سنت عرفانی، «متعبرون» و یا «مفسران»، منابع متون مقدس مسلمانان را با آموزههای کیهانشناختی نوافلاطونی درآمیختند. ابن برّجان اهل اشبیلیه (متوفی 536 / 1141) بیشترین سهم را در شکل دهی به این رویکرد فکری جدید داشت و کتاب یوسف کیزویت نیز بر همین موضوع تمرکز دارد. شروح گسترده ی ابن برّجان بر اسماء الهی و قرآن، بر اهمیت آیات الهی در طبیعت، بر کتاب مقدس عربی به عنوان وسیله ای برای تفسیر قرآن و گذر عرفانی از شهود به عالم غیب تاکید میکند. ابن برّجان و معاصران او، ابن عریف و ابن قَسیّ، و همچنین در زمینه گستردهتر آثار اجتماعی-سیاسی و علمی در اندلس در این کتاب محل توجه بوده است. کتاب عرفای اندلس برای محققان جهان اسلام در قرون میانه و تاریخ عرفان و تصوف در غرب جان اسلام سودمند خواهد بود.
یوسف کیزویت صاحب کرسی مطالعات اسلامی در دانشگاه شیکاگو است. وی پیش از این عضو انجمن پژوهش های علوم انسانی در دانشگاه نیویورک ابوظبی بود و در همانجا نیز کتاب عرفای اندلس را تألیف کرد. او ویراستار کتاب تفسیر قرآن ابن برجان اهل اشبیلیه بود. وی مدارک کارشناسی ارشد و دکتری خود را در سال 2014 در رشته مطالعات اسلامی از دانشگاه ییل دریافت کرد. گرایش های تحقیقاتی وی شامل تاریخ اندیشه ورزی شمال آفریقا و اندلس، درک مسلمانان از کتاب مقدس، و شروح قرون وسطایی بر نود و نه اسم خداوند می شود. پژوهش فعلی وی تحقیقی بر یک شرح عرفانی است که توسط عفیف الدین التلمساني (متوفی 1291م.) تحریر شده است.
اغذیه در طب اسلامی: کتاب الأغذیة و الأشربة، اثر نجیبالدین سمرقندی
یولیانه مولر
لیدن؛ بریل: انتشارات بریل
کتاب غذاها و نوشیدنی ها اثر نجیبالدین سمرقندی (متوفی 618 ق)، دانشنامه جامعی در زمینۀ طب تغذیه که حاوی اطلاعات بیش از 500 مورد مادۀ غذایی، نوشیدنی و مواد معطر متفاوت است. با توجه به تعداد 53 نسخه خطی شناخته شده، احتمالا این اثر شایع ترین کتاب عربی پیشامدرن دربارهی علوم تغذیه است.
یولیانه مولر در کتاب غذاها در طب اسلامی، با ملاحظۀ تقریباً تمام نسخههای خطی شناختهشدۀ کتاب، همراه با یک ترجمهی آلمانی از متن، نسخه ای نقادانه از این کتاب به دست میدهد. فصلهای ناظر به تاریخ متنی و فرهنگیِ این اثر، دانشنامهی غذاییِ سمرقندی را با متون عربی دیگر در زمینهی علوم تغذیه مقایسه و تاریخ منابع الهامبخش به کتاب غذاها و نوشیدنیها را معرفی می کند. این دانشنامه را میتوان به عنوان آخرین رسالۀ اصلیِ عربی در مبحث تغذیه در شرق اسلامی تلقی کرد.
یولیانه مولر پژوهشگر پسادکتری در انستیتو مطالعات آسیایی و شرقیِ دانشگاه زوریخ (سوئیس) است. او عربی و اسپانیایی را در مونپلیه (فرانسه)، برلین (آلمان) و دمشق (سوریه) آموخته است. وی دانش آموختۀ دکتری مدرسه عالیِ فرهنگ ها و جوامع مسلمان برلین بود و دکترای خود را در رشتۀ مطالعات عربی در دانشگاه آزاد برلین در سال 2016 به اتمام رساند. علاوه بر کتاب غذاها در طب اسلامی، او رساله ای نیز درباره کیمیاگری عربی منتشر کرده است (2012). سمرقندی، محتویات دایرة المعارفِ خود را از متون مختلف پزشکی کهن تر عربی در زمینه علوم غذایی اخذ و گردآوری کرده است.
تراژدی جهان اسلام: عزاداری شیعیان ایران به روایت سفرنامه نویسان، مستشرقان و ایرانشناسان
هدف من در این کتاب، گردآوری و تدوین دادههایی تاریخی از روند پیدایش، تکوین، تطور و توسعه آیینهای عزاداری شیعی بوده است؛ دادههایی که درفهم منطق پیدایش و تغییر در مناسک شیعی به کار آیند.
این کتاب، یک پژوهش تاریخی است. من مورخ نیستم. کار من پژوهش اجتماعی است. اما ضرورتی من را به سمت انجام چنین پژوهشی سوق داد. فرضیه من ـ که در کتاب «رسانه شیعه» هم به تفصیل آن را شرح دادهام ـ اینست که عزاداری بهعنوان مهمترین بعدِ مناسکی شیعه مدام در حال تغییر بوده و در هر عصر، صورت و فرمی داشته (و خواهد داشت) متأثر از مجموعه شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی جامعه (بهطور عام) و ویژگیها، نیازها و مقتضیات دینداری و دینداران آن عصر (بهطور خاص). برای سنجش این فرضیه، نیاز به ترسیم خط تاریخی واحدی از داشتم و برای این کار هم نیاز به انبوهی دادههای تاریخی که نقطه نقطه آن خط را تشکیل دهند. ازآنجاکه از دوره صفویه تا حداقل میانه قاجار، منابع اصلی و دست اول حیات اجتماعی جامعه ایران گزارشهایی است که غیرایرانیان (عمدتاً اروپاییان و مستشرقان) براساس مشاهدات و تجاربشان از سفر و اقامت در ایران نگاشتهاند، ناگزیر به سراغ این منابع رفتم. در این قریب به یک دهه، به شیوه اکتشافی، کوشیدم حتیالامکان هر منبعی که از نویسندگان و مستشرقان در موضوع تاریخ و فرهنگ اسلام، تشیع و ایران ترجمه شده و میشود را بیابم و حریصانه بکاوم تا مگر به دادهای ولو جزیی و گزارش و روایتی ولو گذرا و مختصر از عزاداری دست یابم.
درمجموع برای نگارش کتاب «تراژدی جهان اسلام»، حدود ۵۰۰ منبع فارسی (اعم از کتاب و مقاله) و بیش از ۱۵۰ منبع به زبانهای دیگر، به قلم بیش از ۳۱۰ نفر از مستشرقان، ایرانشناسان و سفرنامه نویسان را بررسی کردهام. این بررسی، منجر به یافتن اشارات، گزارشها و تحلیلهایی از ۱۸۲ نفر شده است که آنها را در این کتاب آورده و نقد و بررسی کردهام.
این کتاب دو بخش اصلی دارد. در بخش نخست، گزارشها و توصیفات سفرنامه نویسان خارجی از تجربه حضور در مراسم عزاداری و نیز اسناد تصویری مرتبط با این مراسم (اعم از عکس و نقاشی) گردآوری شده است. این دادهها، در ۸ فصل تدوین شده؛ مقاطعی که عزاداری در هرکدام آنها کیفیت و تعریف و تشخص مستقلی داشته است. در هر فصل، ابتدا توضیحی درباره زمینه تاریخی ـ فرهنگی و وضعیت کلی برگزاری آیین عزاداری در آن مقطع آورده شده است. سپس گزارش آماری از وضعیت اسناد و گزارشهای هر فصل (تعداد گزارشها و پراکندگی زمانی و جغرافیایی آنها، تعداد گزارشنویسان و مشخصاتشان ازجمله جنسیت، ملیت و دلیل سفر به ایران) ارایه شده است. در ادامه، ویژگیهای برجسته عزاداری در آن مقطع براساس محورهای مشترک گزارشها برشمرده شدهاند. پس از این مقدمات، در زیرفصلهای مستقل، متن کامل گزارشها بهترتیب تاریخ ثبتشان، همراه با معرفی نویسنده و منبع، بررسی، نقد و ارزیابی شدهاند.
در بخش یکم، مجموعاً ۲۸۶ گزارش و سند درباره کیفیت عزاداری در ادوار مختلف آمده است که ۲۱۶ مورد آنها گزارش مکتوب و ۷۰ مورد نیز گزارش و سند تصویری است.
در بخش دوم کتاب، آثار نظری و تحلیلی ۴۰ نفر از مستشرقان و ایرانشناسان در موضوع آیینها و مراسم عزاداری را بررسی کردهام. البته احصای منابع تحلیلی در این موضوع، بهجهت فقر ترجمه منابع شیعهپژوهی در مقایسه با گزارشهای تاریخی که در بخش یکم بررسی و تدوین شدهاند، ناقصتر است. اما درمجموع، میتواند منظری کلی از مهمترین نمونههای ادبیاتی که با موضوع تحلیل عزاداری توسط پژوهشگران غیرمسلمان تولید شده است را پیش روی مخاطبان قرار دهد.
*
از صفحۀ آقای محسن حسام مظاهری
برای نقد کوتاهی دربارۀ این کتاب اینجا را کلیک کنید.
راه آهن سراسری ایران ۸۰ ساله شد
شب «بخارا» درباره نقش مهندسان دانمارکی در ساخت راهآهن
ساناز حمزهعلی
تاریخ ایرانی: چهارم شهریور امسال راهآهن سراسری ایران ۸۰ ساله شد. لایحه تاسیس آن چهارم اسفند ۱۳۰۵ به تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی رسیده بود؛ ۲۳ مهر ۱۳۰۶ اولین کلنگ ساختمان راهآهن سراسری در محل فعلی ایستگاه تهران بر زمین زده شد و ۴ شهریور ۱۳۱۷ رضاشاه و ولیعهد محمدرضا پهلوی در مراسمی که مهندسان سازنده راهآهن هم در آن شرکت کردند، پیوستن راهآهن شمال و جنوب در ایستگاه چشمه سپید در نزدیکی اراک را جشن گرفتند. در این جشن رضاشاه گفت که با احداث راهآهن سراسری ایران آرزوی هشتاد ساله ایرانیان برآورده شد و با سپاس از مهندس ساکسیلد و شرکت کامپساکس دانمارکی گفت که آنها با درستکاری، وفاداری، وجدان کاری و کوشش بیهمانند این پروژه بزرگ را به پایان رساندند.
حالا ۸۰ سال از برآورده شدن آرزوی ۸۰ ساله ایرانیان میگذرد و مجله «بخارا» به همت علی دهباشی، با برگزاری «شب راهآهن سراسری ایران»، نواده خاندان ساکسیلد و دیگر پژوهشگران دانمارکی را به بازگویی خاطرات و مطالعات خود در این باره دعوت کرد:
راهآهن سراسری سمبل همکاری ایران و دانمارک است
مالته مولر، معاون سفیر دانمارک در ایران:
راهآهن سراسری ایران در پنج سال و چهار ماه تکمیل شد. اگر به راهآهن ایران نگاه کنید میبینید که این سازه بسیار دقیق است. نمیخواهم به جزئیات و چگونگی احداث این سازه بپردازم، میدانم که نوادگان و خانوادهٔ مهندسان و افرادی که در ساختن این سازه نقش داشتند در اینجا حضور دارند. با وجودی که گفته میشود راهآهن ایران توسط آلمانیها ساخته شده اما کشورهای مختلفی در ساخت آن شرکت داشتند. نقطه آغاز راهآهن به سمت شمال کشور توسط ایتالیاییها ساخته شده اما محل اصلی آن در شهر تهران توسط آلمانیها احداث شده است. اما از نظر من مهمترین قسمت این راهآهن قطعهای است که به سمت کوههای البرز میرود. کارهای زیادی برای ساختن این قسمت توسط مهندسین دانمارکی انجام شده است.
از این راهآهن در جنگ جهانی دوم برای حمل سلاح به شوروی سابق استفاده شده است. ساخت این راهآهن باعث شد که رابطه ایران و دانمارک تقویت شود، در واقع حضور دیپلماتیک کشور دانمارک در ایران از همان دوران نشأت میگیرد و اگر به آرامگاههایی که در جنوب شهر تهران قرار دارد، سری بزنید مزار بسیاری از مهندسانی را که در ساخت این راهآهن شرکت کرده بودند خواهید دید. ساخت راهآهن در فرهنگ دانمارک تأثیر بسزایی داشت، حتی فیلمهای زیادی در مورد این کار ساخته شده است. افراد زیادی از این اتفاقات الهام و برای آینده سرمشق گرفتند. همه اینها باعث شد که روابط ایران و دانمارک در طول سالها قویتر شود.
اما همانطور که اطلاع دارید در حال حاضر این رابطه و پیشرفتها به شدت تحت تأثیر قرار گرفته است. زمانی که آمریکا تصمیم گرفت از توافقنامه برجام خارج شود، تأثیر زیادی بر تجارت ایران با کشورهای دیگر گذاشت. اما در واقع موضع دانمارک در این قضیه کاملاً مشخص است. به عنوان بخشی از اتحادیه اروپا ما به این توافق پایبند هستیم و از ایران تا زمانی که به برجام پایبند باشد حمایت خواهیم کرد. بیشتر بانکها و مؤسسات به آمریکا و تحریمهایی که اعمال کرد پایبند هستند و این امر تجارت را بسیار سخت میکند. اما با این حال ما برای ادامه و پیشرفت تجارت ایران و دانمارک تلاش میکنیم. با وجود همه مشکلاتی که وجود دارد، بازار ایران بازاری با آینده روشن و درخشان است؛ ایران کشوری با مردم جوان و بسیار کوشاست. میدانیم که با گذشت زمان و در یک بازه زمانی طولانی بازار ایران آینده بسیار موفقی خواهد داشت.
در آخر باید بگویم ما راهآهن سراسری ایران را سمبل همکاری ایران و دانمارک میدانیم و این به ما کمک میکند تا همکاریمان را هرچه بیشتر ادامه بدهیم. این واقعاً خوب است که در چنین شرایطی که در گوشه و کنار این مملکت مشکلاتی وجود دارد، ما میتوانیم چنین گردهمایی را داشته باشیم و در مورد مسالهای مثل راهآهن با هم صحبت کنیم.
قراردادی که در طول انقلاب از بین رفت
همینگ یورگنسن، نویسنده کتاب «یخچالهای ایران»:
از دستاندرکاران این برنامه که چنین شب بهیادماندنی را برای ما تدارک دیدند، تشکر میکنم. تخصص من درباره یخچالهای ایران است. در سال ۲۰۱۱ رساله دکتری من موفق به دریافت جایزهای شد که از سوی آقای احمدینژاد رئیسجمهور وقت به من اهدا شد. در سال ۲۰۱۲ رساله دکتری من به کتابی با عنوان «یخچالهای ایران» تبدیل شد. این کتاب در ایالات آمریکا هم منتشر شده است. در سال ۲۰۱۵ همین کتاب موفق به دریافت جایزه کتاب سال شد که رئیسجمهور روحانی آن را به من دادند، تا دو هفته دیگر هم این کتاب به زبان فارسی منتشر خواهد شد.
کاری که من کردم به دلیل پرداختن به زیرساختهای راهآهن سراسری ایران مهم و معروف است. اما در ایران راهآهنهای دیگری هم ساخته شده که میخواهم به آنها اشاره کنم. یک راهآهن در بافق نزدیک یزد احداث شده که از سیرجان عبور میکند و به بندرعباس میرسد. حدود پنج هزار کیلومتر خط راهآهن با دو ریل برای سرعتهای بالا در آینده طراحی شده است. در واقع این راهآهن به سمت کرمان و بعد از آن به پاکستان کشیده میشود. تمامی کارهای مهندسی و کیفیت بالای آن توسط شرکت معتبری انجام شده است. نظارت بر این پروژه هم توسط دولت ایران انجام شد. تمامی قراردادها در طول انقلاب از بین رفت و منحل شد. این یک پروژه فوقالعاده بود که از قسمتهای جنوبی کوههای زاگرس عبور میکند و از آنجا به بندرعباس که بندر بسیار مهمی است میرود.
ساخت راهآهن ایران شاهکار زندگی پدربزرگم بود
نوربن کلیتگارد، از نوادگان خاندان ساکسیلد دانمارک، مترجم کتاب «خاطرات یک مهندس دانمارکی»:
میخواهم از مجله بخارا و شرکت پارسیاد تشکر کنم که چنین شبی را تدارک دیدند. از جانب خانواده ساکسیلد که من یکی از نوادگان آن هستم باید از همه شما تشکر کنم که به من این فرصت را دادید که با شما در مورد هر چیزی جز راهآهن ایران که به اندازه کافی در موردش شنیدیم و خواهیم شنید، صحبت کنم. میخواهم به این سؤال که چطور این شرکت توانست موفق به ساخت راهآهن ایران شود، پاسخ بدهم.
یورگن ساکسیلد پسر یک افسر نیروی دریایی بود. او زمان کودکی بسیار آرام و خوشاخلاق بود و بیشتر از طریق بازی کردن و کارهایی که انجام میداد یاد میگرفت، تا اینکه بخواهد تکالیف مدرسهاش را انجام دهد. او این توانایی را داشت که هرچه را که سر کلاس میشنید حفظ کند و به همین دلیل هم دیگر چیزی برای انجام دادن در خانه برایش باقی نمیماند. موفق میشد که امتحاناتش را با نمرات قابل قبولی پشت سر بگذارد. او همه چیزها را با بازی کردن، شنیدن و گاهی هم خواندن یاد میگرفت. در دوران دبیرستان عاشق زبان فرانسه و ریاضی بود. بعد از دوران دبیرستان وارد دانشکده فنی شد و توانست در سن ۲۲ سالگی به عنوان مهندس عمران فارغالتحصیل شود.
در پروژه احداث راهآهن سراسری، او بارها گفته چیزی که در ترکیه انجام دادیم با چیزی که در ایران انجام دادیم، بسیار متفاوت است. تفاوت اصلی بین ساخت راهآهن در ترکیه و ایران شدت و سرعت انجام این کار بود. در واقع هر دوی آنها هزاران کیلومتر بود. اما این پروژه در ترکیه هشت سال طول کشید و در ایران کمتر از شش سال زمان برد.
از آنجایی که ساکسیلد ریاضیدان بود و یا بهتر است بگوییم دستی در ریاضیات داشت توانست با محاسباتی که انجام داد کاری چهار برابر بزرگتر از آنچه در ترکیه شد را انجام بدهد. در واقع پروژه ساخت راهآهن در ترکیه مثل زمین بازی و اسباببازیهایی بود که در دست بچههای بزرگ و شیطان بود که هیچ ترسی از ریسکهای آن نداشتند. پروژهای که در ایران انجام و تکمیل شد بسیار متفاوت بود. این پروژه نیازمند نگاهی به آینده، اعتماد و اراده شدید بود که باید افراد دخیل در ساخت آن دارا باشند. رئیس شرکت کامپساکس به اضافه افرادی که در آن دخیل بودند و در واقع سهمی از آن شرکت داشتند دعوت شدند تا در مورد وضعیت مالی پروژه با هم صحبت کنند.
در خاطرهای از پدربزرگم آمده که رئیس شرکت کامپساکس و سهامداران به ترکیه دعوت شده بودند تا در مورد وضعیت مالی پروژه صحبت کنند. آنها قضیهٔ ساخت بازیگونه و کودکانهٔ راهآهن توسط مهندسین ترک را مطرح کردند. به همین دلیل وزیر کشور ترکیه از مستخدم خود خواست برای همه قهوه بیاورد جز میهمانها! میهمانها هم در یک حرکت خوب سیگار را به هم تعارف کردند اما به وزیر کشور تعارف نکردند و این باعث شد خود وزیر جو گفتوگو را عوض کند. اما در انتهای آن شب بعد از خوردن شام آن قرارداد را با هم امضا کردند. همانطور که دیدید و شنیدید پدربزرگ من یک فرد متخصص بود که با محاسبات و آنالیزهایی که انجام داد، توانست کار بسیار مهمی را انجام بدهد. در واقع پدربزرگ من با بازی که در ترکیه انجام داد توانست یاد بگیرد که در ایران چطور باید این کار را انجام بدهد و به همین دلیل ساخت راهآهن ایران شاهکار زندگی او بود. من خیلی خوشحال هستم و افتخار میکنم که نواده این فرد هستم.
راهآهن باید در شش سال ساخته شود
مورتن هنستد، پژوهشگر تاریخ ایران و نویسندۀ کتاب «ماجراهای دانمارکیها در ایران»:
هفته پیش در یکی از مغازههای کپنهاگ دنبال لباسی برای این مراسم میگشتم. فروشنده پرسید برای چه مراسمی میخواهید این لباس را بخرید؟ گفتم برای اینکه عضوی از جشن هشتاد سالگی راهآهن ایران باشم. مطمئناً اولین بار بود که آن فروشنده لباسی را برای چنین مراسمی میفروخت و یا اصلاً اولین باری بود که در مورد چنین راهآهنی میشنید!
اغلب قشر جوان دانمارک از این موضوع که هشتاد سال پیش مهندسان دانمارکی بیش از پنج هزار کیلومتر راه را طی کردند تا به ایران ـ سرزمین پارس ـ برسند و جزئی از ساختوساز راهآهن سراسری آن باشند، اطلاعی ندارند. خود من هم برای اولین بار ۱۰ سال پیش چنین چیزی را شنیدم. پدر و مادرِ همسرم وقتی مشغول تمیز کردن خانه بودند با کتابی درباره راهآهن مواجه شدند و حدس زدند، میتواند برای من جالب باشد. اسم کتاب این است «راهآهن باید در شش سال ساخته شود». این کتاب که تقریباً ۸۰ سال سن دارد در مورد داستان ساخته شدن راهآهن ایران و همکاری دانمارک و ایران است. این کتاب پرفروشترین کتاب آن دوره بوده و همه در مورد آن اطلاع داشتند. کار خارقالعادهای بود که کتابی در مورد کشمکشهای طرح و نحوه احداث آن نوشته شد و همه در مورد نحوه همکاری دو کشور و اینکه قرار است راهآهنی از شمال به جنوب ایران کشیده شود صحبت میکردند.
این در واقع یک پروژه بزرگ بود که بعد از صرفنظر کردن آمریکا و آلمان برای ساخت راهآهن، قرارداد آن بین ایران و دانمارک منعقد شد. گفته میشود که این پروژه بزرگترین پروژه پیش از جنگ جهانی دوم در ایران بوده و از طرفی بزرگترین سرمایهگذاری ایران نیز بوده است. اما همانطور که شنیدیم این پروژه برای هر دو کشور بسیار پرمخاطره بود. اگر ساخت راهآهن به تعویق میافتاد جریمه آن بسیار سنگین بود و اگر بخواهیم به پول الان حساب کنیم به ازای هر یک هفته تأخیر در اتمام کار باید یک میلیون یورو غرامت پرداخت میشد. باید به این اشاره کنم که افرادی که در صف اول این پروژه بودند با جان خود بازی کردند.
افراد زیادی پیگیر اتفاقات بعد از آن بودند، دو تن از هنرمندان سلطنتی دانمارک هم جز همین افراد بودند. این کتاب داستان سفر آنها در سال ۱۹۳۷ را تعریف میکند. آنها تصمیم گرفتند مسیر دانمارک تا ایران را با موتورسیکلت خود طی کنند و شرح سفر آنها منجر به تهیه این کتاب شد که در زمان خود پرفروشترین کتاب سال شناخته شد. به شما هم پیشنهاد میکنم این کتاب را بخوانید.
تبلیغات گسترده و فیلمهای مستند زیادی برای ساخت این راهآهن تولید شده است. یک آژانس هواپیمایی هم سعی کرد از این شرایط بهرهبرداری کند و به مسافران این نوید را میداد که قرار است حس ناب مشرق زمین را لمس کنند. هزینه سفر به قیمت امروز ۱۵ هزار یورو میشد که هر کسی از عهده آن برنمیآمد. سالها قبل که میخواستم این کتاب را بنویسم میدانستم که داستان ساخت راهآهن ایران باید یکی از فصلهای این کتاب باشد. قبل از این ماجرا هم دانمارک با ایران روابط تجاری داشت. در سال ۱۹۲۷ دانمارکیها تلاش کردند تا خط اتوبوس را وارد ایران کنند، اما موفق نشدند. بعد از پنج ماه مجبور شدند از این پروژه صرفنظر کنند. سالها بعد حجم زیادی از پنیر از دانمارک وارد ایران شد، به حدی حجم واردات پنیر از دانمارک به ایران زیاد بود که در کتاب گینس ثبت شده است. اما هیچ کدام از اینها نتوانست به اندازه ساخت راهآهن ایران مهم باشد.
همه ما اینجا جمع شدیم و سعی میکنیم تاریخ آن روزها را زنده کنیم. خانواده مهندسان قرار است فردا بر روی راهآهنی سفر داشته باشند که اجدادشان هشتاد سال پیش آن را احداث کرده بودند. ما هم در دانمارک قرار است جشنی برای سالگرد راهآهن داشته باشیم. اوایل سال جاری سازمان مهندسان دانمارک از من خواست تا در مورد راهآهن صحبت کنم. حدود ۲۵۰ نفر در آن مراسم شرکت کرده بودند که این تعداد از شرکتکننده در طول تاریخ برگزاری مراسم آنها بیشترین بود. همین اتفاق هم در مراسم موسسه فیلم دانمارک که یکشنبه گذشته در کپنهاگ برگزار شده بود برای بررسی کار بزرگی که ایران و دانمارک ۸۰ سال پیش انجام دادند، اتفاق افتاد. شایان ذکر است که نظرسنجی بین مهندسان دانمارکی در اوایل قرن برگزار شد. در آن نظرسنجی از مهندسان خواسته شد تا بزرگترین رویداد مهندسی دانمارک را نام ببرند. پروژه ساخت راهآهن ایران رتبه دوم را به خود اختصاص داد و ساخت پل اورسوند که در زمان خودش بلندترین پل اروپا بود رتبه اول را کسب کرد.
نامههای مهندسین دانمارکی که برای ساخت راهآهن در ایران بودند را برایتان میخوانم. این نامه مربوط به یکی از آنهاست که برای مادرش نوشته است: «مادر عزیزم تولدت مبارک! یک ماه اخیر را در سلطانآباد مشغول به کار بودم و در منزل مهندس دانمارکی اقامت داشتم. من باید یک هفتهٔ پیش اینجا را ترک میکردم اما به خاطر بارش برف و خرابی ماشین ناچار به عقب انداختن آن شدم.» و یا نامهای که همسر یکی از مهندسان دانمارکی برای خانوادهاش نوشته به این شرح است: «مادر و پدر عزیزم یک هفتهٔ اخیر هیچ نامهای از شما دریافت نکردم. شاید درگیر مراسم کریسمس بودید. به امید اینکه امسال همدیگر را ملاقات کنیم. امیدوارم خاویاری که برایتان فرستادم به دستتان رسیده باشد و در طول مسیر طولانی ایران به دانمارک خراب نشده باشد که در این صورت اگر آن را بخورید بیمار میشوید.»
پدر من هم در جنگ جهانی دوم علیه نازیها جنگیده بود، بعد از گذشته سالها فهمیدم که پدرم در همان جبهههایی بود که راهآهن ایران قرار داشت. اما بیایید به آینده نگاه کنیم، امیدوارم راهآهن ایران آینده درخوری داشته باشد. شاید در آینده هم شهرت گردشگری بیشتری به دست بیاورد همانطور که در روسیه درباره راهآهن سراسری سیبری وجود دارد.
مهندسانی که برای همیشه در کوههای زاگرس ماندند
محمد محسنیان، پژوهشگر راهآهن ایران:
باعث خوشحالی است که موضوعی که تا چند سال پیش آنقدرها شناخته شده نبود، امروز چنین مخاطبانی دارد. ۴۵ سال پیش وقتی من یک پسربچه پنج، شش ساله بودم، آخر هفته پدرم مرا بعد از یک پیادهروی نیمساعته به یک باغ مصفا در کنار رودخانه برد. یک ویژگی مهم این باغ این بود که با دو خط آهن در شمال و جنوب محصور شده بود و معمولاً آنقدر خوششانس بودیم که در مدت حضور در باغ یک یا دو قطار از آنجا عبور کند. این شروع آشنایی و علاقه من به راهآهن بود. برای بسیاری از آنهایی که در اینجا حضور دارند، علاقه نسبت به راهآهن مبهم است به این معنی که علاقهمند هستند اما نمیتوانند و یا به سختی این علاقه را توضیح میدهند. همه ما یک قطار را در افق میبینیم و با چشمانمان آن را تا افق مشایعت میکنیم.
بعدها وقتی جدیتر به موضوع راهآهن پرداختم موضوعات جالبتری برای علاقهمندی به آن پیدا کردم. اجازه بدهید از بین همه آن بهانهها فقط به دو نمونه بپردازم. شاید در نگاه اول ارتباط چندانی با راهآهن نداشته باشد اما با تعمیق در آنها میتوان ارتباطشان را کشف کرد؛ یکی ارتباطات انسانی و دیگری رعایت اخلاق حرفهای. مهمترین عملکرد راهآهن ارتباط بین نقاط مجزا و کم کردن فاصله زمانی بین آنهاست. اما جالب این است که راهآهن سراسری ایران همین کار را پیش از اتمام آن انجام داده است. زمان ساخت راهآهن، ایران از لحاظ نیروی فنی مورد نیاز، حتی مصالح و ماشینآلات برای ساختن چنین پروژهای در مضیقه جدی بود. این مسئله باعث وابستگی خیلی زیاد ایران به خارج میشد، در کنار این مسئله رویهای که شرکت کامپساکس برای تأمین نظر کارفرما در نظر گرفته بود، سرعت حداکثری برای اتمام پروژه بود. عملاً راهآهن ایران را به یک پروژه کاملاً بینالمللی تبدیل کرده بود؛ چیزی که در مورد راهآهن ترکیه به دلیل اتکای زیاد به نیروی داخلی مطرح نبود و اتفاق نیافتاد.
برای من کشف نحوهٔ تعامل عده زیادی که از کشورهای مختلف و عمدتاً اروپایی به ایران آمده بودند، به این معنی که به عنوان نیروی کار در محیط جدید مشغول به کار شده بودند و در خارج از ساعات کاری چه تعاملی با مردم آن نواحی داشتند، همیشه جذاب بود. چند سال پیش زمانی که در مسیر راهآهن لرستان قدم به قدم پیش میرفتم تا بتوانم آثاری از حضور این افراد پیدا کنم، با صحنههای بسیار جالب و تاثیرگذاری مواجه شدم. بخشی از همین موقعیتی را که یافته بودم از زبان یک مهندس انگلیسی که دو تا از قطعات را در راهآهن جنوب اجرا کردند در حدود ۸۶ سال پیش بازگو میکنم: «قطعه ساختمانی ما در کوههای زاگرس و در دره رودخانه دِز واقع شده است و نقطهای است که دسترسی به آن بسیار دشوار است و شاید تا به حال دست و پای هیچ انسانی به آنجا نرسیده است. هیات مهندسی ما مجبور بود این مسافت را در کوههای سر به فلک کشیده که مشاهده آن انسان را دچار رعب و وحشت میکند پیاده عبور کند. اما هیات مذکور بیباکانه از بین رودخانههای عظیم بدون پل با پای پیاده عبور میکرد. این مسافت را در حالی به پایان رساندیم که پاها، رانها، بازوها و کمرمان تاول زده بود و زبان ما متورم و گلویمان از فرط تشنگی خشک شده بود، هرگز میل ندارم در عمرم چنین تجربهای را به هر قیمتی که باشد تکرار کنم.»
دیدن کمپهای اقامتی، نیایشگاههایی که آنها برای خودشان در میان کوههای زاگرس ساخته بودند که هنوز هم میتوان آثاری از آنها را پیدا کرد هیجانانگیز است. اما شاید تاثیرگذارترین صحنه مواجهه با قبرهایی است که صاحبان آنها فرصت نکردند به خانه و خانوادهشان بازگردند و برای همیشه در بین کوههای زاگرس ماندند. نکته دیگری که به عنوان رعایت اخلاق حرفهای به آن اشاره میکنم، کیفیت ساخت راهآهن ایران است. با هر مهندس راهآهن که صحبت میکنیم از کیفیت ساخت آن تعریف میکند. نکته مهمی که وجود دارد توجه بسیار عجیب به جزئیات زیباییشناختی است. صرفنظر از اینکه این سازهها کجا واقع شدهاند، در معرض دید هستند یا نه میتوانید زیبایی آنها را در طول مسیر ببینید. باید توجه داشته باشید که این دقت نظر در زمانی بوده که همه فشار کارفرما روی سرعت انجام کار بود. به نظر من راهآهن سراسری یک اثر ارزشمند هنری است. قصد ما بررسی روشهای ساختوساز آنها نیست که اتفاقاً منطق درستی هم دارد، حتی در حال حاضر هم منطقی نیست که تکتک سنگهای یک پل را با دست حکاکی کنند و بچینند، از این نظر میگویم که یک اثر هنری است. تجربه عجیبی دارم که وسط کوههای لرستان پلی را برای بار چهارم میدیدم و هر بار یک چیز جدید کشف میکردم. به نظر من هدف سازندگان راهآهن در آن زمان بیش از هر چیزی خلق یک اثر بدون نقص بود.
منبع: سایت تاریخ ایرانی
نظریه و روش در مطالعات دینی
نظریه و روش در مطالعات دینی
انتشارات بریل به مناسبت سی امین سالگرد تاسیس مجله نظریۀ و روش در مطالعات دینی مقاله هایی از این مجله را تا آخر سپتامبر رایگان به اشتراک گذاشته است. این مجله شیوۀ آکادمیک مطالعۀ دین به مثابه یک موضوع و نه به منزلۀ ایمان را در دستور کار خود قرار داده است. برای ملاحظه و دانلود این مقاله ها اینجا را کلیک کنید. گفتنی است مقالاتی دیگر در آبان ماه 1397 توسط همین مجله به اشتراک گذاشته خواهد شد و آثار برتر در اختیار علاقمندان قرار خواهد داد.
دیپلماسی و سیاست خارجی
سقوط یا فروپاشی رژیم پهلوی
آیا رژیم پهلوی سقوط کرد یا فروپاشید؟ این سؤال در طول چهل سال گذشته برای بسیاری، از مردم عادی گرفته تا روزنامه نگاران و تحلیل گران، استادان علوم سیاسی دانشگاهها و صاحب منصبان، مطرح بوده است. تحلیلها و اظهار نظرهای بسیاری در ابن باره وجود دارد. یکی از مهمترین اظهار نظرهایی که میتوان آن را هم به واقعیت نزدیکتر دانست و هم با قواعد فلسفۀ علوم اجتماعی سازگارتر، گفته ها و اظهار نظرهای احمد میرفندرسکی، آخرین وزیر خارجه رژیم پهلوی، در پاسخ به این سؤال است. او به لحاظ گرایش سیاسی در سراسر عمرش دوستدار و هوادار روسها (به تعبیر او “خرس”، برگرفته از گفتۀ جان اف کندی رئیس جمهور آمریکا «ایران سالهاست در شکم خرس زندگی می کند») بود و در دورۀ اقامت و سفارتش در روسیه کوشید نظر شاه را به قدرت و نقش روسها در منطقه جلب کند. خاطرات و گفته هایش در کتاب زیر با این مشخصات آمده است:
برای کسانی که حوصلۀ خواندن این کتاب 273 صفحه ای دربارۀ سیاست و فن دیپلماسی را ندارند تا بدانند نظر او دربارۀ دلیل یا دلایل سقوط یا فروپاشی رژیم شاه چه بود، پاره هایی از مهمترین بخش های کتاب در این جا عینا و بدون هیچ گونه تحلیلی آورده می شود.
احمد احرار (ص248): در اکتبر 1978 روزنامه پراوادا ارگان حزب کونیست شوروی مقاله … نوشت در تأیید رژیم شاه و تنقید از جنبش مذهبی. … اما وقتی ترن {انقلاب} راه افتاد روسها هم پریدند توی آن که مبادا از قافله عقب بمانند.
احمد میرفندرسکی (ص 248) موضوع را به این صورت نباید مطرح کرد که انگلیس و آمریکا می خواستند رژیم ایران را ساقط کنند. خیر! مسأله را باید به این صورت مطرح کرد که آیا می شد رژیم ایران را در آن حال نگه داشت و حفظ کرد یا خیر؟ از من اگر بپرسید خواهم گفت به عقیده حقیر ناچیز ناخوشی متأسفانه خیلی جلوتر از آن رفته بود که بتوان کاری صورت داد. شاه ایران
ص249: با برنامه های وسیع، برنامه های بزرگ و واقعا درخشانی که برای ایران داشت بدبختانه از واقعیات دور افتاده بود. در آن رؤیاها، در آن آرزوها که قدری هم به تخیل آمیخته بود همراه و همگامی نداشت. اعلیحضرت در واقع تنها بود. آن تنهایی که سرنوشت محتوم هر قَدَر قدرت و هر مالک الرّقابی است. از این تنهایی گریزی نیست. اطرافیان اعلیحضرت بله بله قربان می گفتند ولی اعتقادی به رؤیاهای او نداشتند. آن همه درخشش، آن همه زیبایی چرا فروریخت؟ برای این که در سالهای آخر بر پایه واقعیت استوار نبود. از واقعیات دور و دورتر می شد.
احمد احرار– اینها به جای خود محفوظ، ولی در عمل شاهد بودیم که تا وقتی حکومت در آمریکا از دست جمهوریخواهان خارج نشده بود و آمریکایی ها قویاً از شاه و سیاست های او حمایت می کردند، اوضاع ایران انفجارآمیز به نظر نمی رسید و سرسخت ترین مخالفان رژیم نیز احتمال چنان انفجاری را نمی دادند. همه چیز از زمانی شروع شد که جمهوریخواهان در آمریکا شکست خوردند و دموکرات ها روی کار آمدند و در کاخ سفید و سایر مراجع تصمیم گیری بر سر سیاستی که می بایستی در قبال ایران اتخاذ شود تردید پیدا شد. از آن زمان بود که تصادفاً هم بیماری شاه شدت یافت و هم بیماری عمومی به قول شما چنان سریع پیشرفت کرد و به قول پزشکان «متاستاز» داد و سرتاسر بدن را گرفت که دیگر کسی نمی توانست کاری صورت دهد.
احمد میرفندرسکی– آن تخیلات و بلندپروازی ها به مقدار زیادی معلول سیاست جمهوریخواهان بود. تا جائی که من اطلاع دارم دموکرات ها از این دست رؤیاها نه تلقین می کردند و نه وسائلش را در اختیار می گذاردند. برعکس، جمهوریخواهان هم رؤیاهایی را که به قول آقای پارسونز به «غرور و سقوط» منجر شد، تلقین می کردند و هم وسائلش را در اختیار می گذاشتند.
احمد احرار (ص255-256)- پارسونز، آخرین سفیر انگلیس در ایران قبل از انقلاب، کتاب خاطرات خود را … غرور و سقوط نامیده است … شاه را به عنوان « رهبری دارای افکار انقلابی » توصیف می کند و دربارۀ کسانی که مسئولیت های مختلف را در سطوح بالای اداری بر عهده داشتند می گوید: « من در دوران خدمت خود در کشورهای مختلف هرگز چنین ترکیبی از شخصیت های قابل و با استعداد ندیده بودم. اکثر وزیران و مسؤولان سازمان های دولتی ایران، بجز چند مورد استثنائی، مردانی با تحصیلات و تجارب عالی و مهارت و استعداد کافی و دارای پشتکار و توانائی فوق العاده برای انجام وظائف خود بودند و ظرفیت زیادی برای کارهای دشوار داشتند». در این تجزیه و تحلیل، پارسونز هم مثل اکثر تحلیلگران بر آسیبی که از غرور و بلند پروازی به شاه و رژیم پیشین رسید تأکید می ورزد.
پارسونز می نویسد:« شاه در مسائل مربوط به سیاست خارجی و مسائل نظامی و استراتژیک با زیرکی عمل می کرد و شجاعت و قابلیت زیادی در این زمینه از خود بروز می داد. واقعیت این است که در زمینه سیاست خارجی و امور نظامی شاه هم بسیار علاقمند بود و هم بسیار مطلع … وزیر امور خارجۀ واقعی ایران خود شاه بود و گزارش های وزارت امور خارجه را روزانه مطالعه می کرد. شاه در زمینه مسائل مربوط به روابط خارجی، بر خلاف آنچه مربوط به امور داخلی ایران می شد، همواره آماده بحث و گفتگو بود و دیپلمات های خارجی از تماس و گفتگوی مستقیم با او لذت می بردند. اما در مسائل مربوط به سیاست داخلی ایران شاه رویه متفاوتی داشت. من از آغاز مأموریت خود به این نکته پی بردم که شاه به
ص257: طور خطرناکی از مسائل پیرامون خود دور مانده و در میان جلال و شکوه سنتی سلاطین ایران محصور شده است». این نظریه پارسونز بود. ما هم که کم و بیش با اوضاع کشورمان و سیستم حکومتی دو دهۀ آخر سلطنت شاه آشنا بودیم می دانیم که شاه ایران به قدری زیر پای خود را در داخل کشور محکم می دید که موانع و مشکلات داخلی را ناچیز می شمرد و بیشتر به مسائل خارجی می پرداخت. به نقشی که مثلاً ایران می بایستی در شاخ آفریقا یا اوگاندا و اقیانوس هند و سواحل استرالیا از لحاظ «حفظ امنیت و ثبات بین المللی» ایفا کند. طاووس پای خود را نمی دید. زیر پایه چراغ تاریک بود و عاقبت هم خطر از درون این تاریکی سردرآورد.
احمد احرار– شما آخرین وزیر امور خارجه رژیم گذشته بودید. البته وقتی این وظیفه به شما محول شد که کار از کار گذشته بود. سؤال من این است که آیا در آن دوران کوتاه وزارت فرصت کردید با سفرای کشورهای خارجی، با مقامات سیاسی خارجی راجع به تحولات اوضاع ایران بحث و گفتگو داشته باشید یا خیر؟ اگر جواب منفی است، نظر خودتان به عنوان یک ناظر مطلع چیست؟ این سؤال را از آن جهت مطرح می کنم که گروهی معتقدند بحران سال 57 و انقلاب منجر به سقوط نظام پادشاهی حرکتی بود که از خارج اداره می شد ولی آن طور که از صحبت های قبلی شما استنباط کردم شما اعتقاد به «تئوری توطئه» ندارید. اگر هم اعتقاد داشته باشید که عوامل خارجی بر جریان وقایع تاثیر گذاشتند سیاست خارجی را عامل اصلی بحران و انقلاب نمی دانید.
احمد میرفندرسکی (ص257-260): سؤالی که مطرح کردید نکته های بسیار دقیق و جنبه های مختلفی دارد که پاسخ دادن به هر کدام از آنها ساعتها وقت می طلبد و علاوه بر آن مستلزم یک عقل کل است که مخلص نه ادعای ان را دارم و نه امکانش را… متاسفانه سیستم حکومتی ما هم مثل هر سیستمی فرسوده شد و این فرسایش به دشمنان ایران، یا بهتر بگویم به دشمنان رژیم ایران، فرصت داد صف بندی محکمتری بکنند، از اوضاع و احوال بین المللی استفاده کنند و خود را برای «نبرد بزرگ» آماده کنند. در این نبرد اردوی طرف مجهز بود. تمام کسانی که در اردوی مخالف آماده رزم بودند سرجای خودشان قرار داشتند. متأسفانه در اردوی موافق کسی سرجای خودش نبود. خاصیت رژیم فردی این است که همه چیز از فرد حاکم منشعب می شود و همه چیز به او منتهی می شود. تا قدرت جاذبه وجود دارد تمام عوامل تشکیل دهنده حکومت مثل اقمار دور آن می گردند. وقتی جاذبه ضعیف می شود، فرض کنید حرارت آفتاب به پائین ترین درجه می رسد، قدرت جاذبه دیگر نمی تواند اقمار را در جای خودشان نگهدارد. این است که سیستم از هم می پاشد.
احمد احرار – این کلمه ای که به کار بردید از اهمیت خاصی برخوردار است. بنده اجازه می خواهم زیر آن را باصطلاح خط بکشم، زیرا بین سقوط یک رژیم و از هم پاشیدن آن باید فرق گذاشت. من تا جائی که خود شاهد بودم می توانم این را بگویم که رژیم پیشین از هم پاشید، سقوط نکرد. سقوط رژیم پیامد از هم پاشیدن آن بود.
احمد میرفندرسکی – کاملا صحیح است. رژیم متلاشی شد. شما به کتاب پارسونز اشاره کردید که نوشته است آدم های درخشانی در ایران مصدر کار بودند. این هم صحیح است. ایران آدم های درخشانی در تمام شوؤن داشت و اینها کارهای مهمی برای مملکت انجام دادند ولی هرچه مملکت جلوتر می رفت هیأت حاکمه وحدت کلام و یکپارچگی و یگانگی خودش را روزبروز بیشتر از دست می داد، بطوری که در سالهای آخر دو نفر نبودند که با هم صمیمانه، دست در دست، برای پیشرفت مملکت اقدام کنند. رژیم فردی، یعنی ساطع شدن نور از یک منبع، خاصیتش این است که تمام موجودات را به طرف نقطه واحد می کشاند و همه، در این تلاش برای نزدیک شدن به مرکز قدرت و مقرب الخاقان واقع شدن، همدیگر را پس می زنند. پوست خربزه زیر پای همدیگر می گذارند. اساس کار خود را بر « سه پایه ای » که تملق، تظاهر، تمتّع باشد، قرار می دهند، پشت سر هم بد می گویند، از هم تنقید بی مورد می کنند و یک محیط مشوّشی را به وجود می آورند. در این محیط مشوّش، خارجی به آسانی می تواند نفوذ کند. در رژیم فردی «فرماندهی» یکی از اصول سیاست است. در نتیجه چیزی از پائین نمی جوشد. همه چیز از بالا سرچشمه می گیرد. از بالا نور می آید. از بالا برف می آید. در حالی که در رژیم غیرفردی قدرت از پائین به بالا منتقل می شود و بالا مرکز مدیریت است نه مرکز قدرت. اینکه رژیم ایران متلاشی شد نه ساقط، یک علتش همین بود که وقتی مرکز قدرت جاذبه اش تقلیل یافت نظم حاکم بهم خورد و اغتشاش و در نتیجه اغتشاش فروپاشی حاصل شد. من معتقدم که در ایران انقلابی از نوع انقلاب فرانسه یا انقلاب روسیه یا انقلاب هایی که در ممالک آفریقائی صورت می گیرد به وقوع نپیوست. این انقلابات ریشه های اقتصادی دارند. یعنی مردم گرسنه به عده ای سیر می گویند تو از سر سفره برخیز تا من بنشینم. این وضع در مورد ایران صدق نمی کند. در سالهای آخر، در ایران شکمها سیر بود. در هر صورت از جاهای دیگر خالی تر نبود. البته اقتصاد ایران در آن سالها نارسایی هایی داشت …
احمد میرفندرسکی (ص265- 270): آقای وینوگرادوف سفیر شوروی خاطرم می آید قبل از اینکه به وزارت امور خارجه منصوب شوم روزی به دستور وزیر امور خارجه در اقامتگاه ییلاقی ایشان در زرگنده ناهار خوردم. ساعت 2 و نیم شروع کردیم به ناهار، ساعت 7 شب من از آنجا بیرون آمدم. در تمام این مدت صحبت بر سر این بود که بالاخره اوضاع مملکت چه خواهد شد؟ چه طور می شود جلوی این غلتیدن در سراشیب را گرفت؟ بقول معروف این Blockage این گره خوردن، این انقباض را چگونه می شود چاره کرد؟ وینوگرادوف گفت من سه روز پیش شرفیاب بودم. دو ساعت و نیم با اعلیحضرت مذاکره کردم بالاخره نفهمیدم ایشان چه برنامه ای دارند. هنگام خداحافظی پرسیدم اعلیحضرت، از دست ما چه کار برمی آید؟ جواب دادند هر طور که صلاح می دانید و مفید به حال روابط باشد عمل کنید. یکی از علل متلاشی شدن همین بود که واقعا قدرتی که سوار بر موج حوادث شود و حوادث را مهار کند در مملکت وجود نداشت. داخل می جوشید و خارج به فکر مرحله یا مراحل بعد بود.
احمد احرار– اسناد و یادداشت ها و خاطراتی که راجع به انقلاب ایران انتشار یافته است در مجموع این طور نشان می دهد که فکر کردن به « دوره بعد از شاه » از وقتی شروع شد که غربی ها بر اثر رفت و آمدها و مذاکرات و بررسی ها و ملاحظه اوضاع و احوال، نتیجه گرفته بودند شاه جسماً و روحاً در هم شکسته شده است و دیگر قادر به ادامه رهبری نیست. به دشواری می توان پذیرفت که قبل از آن یک طرح یا توطئه جدی برای تغییر رژیم در ایران وجود داشته است. دست کم، اسنادی که تاکنون منتشر شده این طور نشان می دهد. نظر شما چیست؟
احمد میرفندرسکی – به نظر من اسناد را با قرائت های مختلف می توان خواند. مسلماً غرب خیلی اتکا به شاه داشت چون می دانست که اعلیحضرت شخصیتی است غرب گرا، آشنا به تمدن غرب، معتقد به ارزش های غربی و به طور کلی شخصی است طرفدار مدرنیسم. البته این را هم غربی ها می دانستند که شاه، در مواردی که پای ایستادگی برای حفظ منافع ایران پیش می آید، سرسخت و تسلیم ناپذیر است. در گفتگوهای قبلی عرض کردم که غربی ها چندان رضایتی همیشه از شاه ایران نداشتند و معتقد بودند که گوش شنوا برای توصیه های آنها ندارد. بعضی اوقات بی تعارف می گفتند وضع عجیبی است، با اعلیحضرت نمی شود زندگی کرد، بدون اعلیحضرت هم نمی شود زندگی کرد. ما این «بلوکاژ» را بعد خودمان به چشم دیدیم و تجربه کردیم. یکی از عواملی که موجب متلاشی شدن رژیم شد این بود که فرمانده کل، شخص اعلیحضرت، سکان فرماندهی را رها کرده بود. با آن فرمانده کار پیش نمی رفت برای آن که فرمان نمی داد. بدون او هم کاری نمی شد کرد چون همه چیز به فرمان او وابسته بود و مخالفان رژیم هم مرتبا جسورتر و حریص تر می شدند.
احمد احرار – یعنی آن سیستم طی سالها بر این مکانیسم بنا شده بود.
احمد میرفندرسکی– آن سیستم اینطور ایجاب می کرد. تا جریان برق برقرار نشود که ماشین به کار نمی افتد. جریان برق مرتباً ضعیف می شد… اعلیحضرت مسلماً در حالت «دپرسیون» شدید بود. این دپرسیون شدید ناشی از برخورد رؤیاهای شیرین با واقعیت های تلخ بود. شهرت داشت روزی که اعلیحضرت با هلیکوپتر بر فراز تهران گشتی زد و اوضاع را به چشم خود دید وقتی از هلیکوپتر پیاده می شود به امیرعباس هویدا که وزیر دربار بود می گوید « این بود پیوند ناگسستنی شاه و ملت؟!» برای مردی که ایران پرست بود و برای ملت خود دلسوز بود و کارهایی که در سلطنت او برای مملکت و مردم ایران شد کم نبود، مسلماً چنین منظره ای تکان دهنده، و بلکه می خواهم بگویم ویران کننده بوده است. دو راه بیشتر نمانده بود. یا گذاشتن و گذشتن، یا سخت ایستادن و سخت گرفتن. متأسفانه راه حل اولی بیشتر با واقعیات و اوضاع و احوال تطابق داشت تا دومی. ما از محاسن رژیم فردی مدتی استفاده کردیم. مملکت پیشرفت کرد، سرعت در کارها وجود داشت، تصمیمات لازم گرفته می شد و به موقع اجرا گذاشته می شد، حالا یک جاهایی بهتر یک جاهایی بدتر، گل بی خار و کار بی عیب و نقص که البته وجود ندارد ولی بعد از آن، ما به عیب بزرگ رژیم فردی برخوردیم و دیدیم وقتی مرکز قدرت ضعیف شد چگونه همه چیز از هم پاشید. مسلماً خارجی در این موقعیت بیکار ننشسته بود و به فکر منافع خودش بود که چگونه باید آن را حفظ کند.
خوب به خاطر دارم که روزی در شرفیابی به حضور اعلیحضرت، پس از عرض گزارش ها، ایشان برگشتند و به من گفتند شما می دانستید که آمریکائی ها می خواستند اینجا را جمهوری کنند؟ این قضیه مال 1964 است. گفتم خیر قربان، نمی دانستم. گفت پس حالا بدانید. نکته دیگر این بود که در ماه آوریل 1978 وقتی من خانه نشین بودم سفیر ما در مسکو، مرحوم دکتر سلطان احمد اردلان، که در دورۀ سفارت من وزیر مختار بود و ما به مدت چهار سال همکاری خیلی نزدیک داشتیم و یکی از دیپلمات های خیلی خوب ایران بود به دیدن من آمد. باید بگویم که جانشین او امیر مفخم صنیعی هم از دیپلماتهای مبرّز و روسی دان بود. گفت صحبتی داشتم با آقای کولیوف که لازم دیدم به اطلاع شما برسانم. آقای کولیوف که ریاست قسمت کمک های فنی و اقتصادی مربوط به ایران را عهده دار است روزی مرا به دفترکارش دعوت کرد و گفت آقای سفیر، آیا شما می دانید که آمریکائی ها مشغول اقدامات ضد رژیم ایران هستند؟ در این مورد ما دلائل متقن و مدارک موثقی داریم و از شما خواهش می کنم این مطلب را به عرض اعلیحضرت برسانید. اردلان گفت من تلگراف زدم و ماوقع را به عرض رساندم. جواب آمد که اینها تحریکات روسهاست. عجبا! با تمام روابط خوبی که اعلیحضرت با روسها داشت و اعتماد زیادی که طرفین نسبت به یکدیگر پیدا کرده بودند ایشان همیشه فکر می کرد که خطر از جانب شوروی است و مرتب تکرار می کرد که اینجا ایرانستان نخواهد شد.
احمد احرار – شاید نگرانی ایشان از کمونیسم بین المللی بود چون چپی ها در سازماندهی تظاهرات و تحرکات دوران انقلاب نقش موثری داشتند. با وجود اینکه دولت شوروی نمی خواست روابطی که با ایران برقرار کرده بود به خطر بیفتد و نگران وقایع ایران بود ولی تشکیلات کمونیسم بین المللی ظاهراً کار خودش را می کرد.
احمد میرفندرسکی– من این نظریه را قبول ندارم. به دلیل اینکه حزب توده و چپی های جورواجور، از جمله کنفدراسیون، همه سر در گم بودند. دولت با وسایلی که داشت در تمام آنها نفوذ کرده بود. دستگاه های امنیتی برنامه ها و نقشه های آنها را می دانستند. خیلی از حضرات مخفیانه به ایران می آمدند و با ساواک مذاکره می کردند و برمی گشتند… منتهای مراتب آن مغناطیسی که به میدان آمد و در مدت کوتاهی در ظرف یکی دو ماه تمام اینها را جمع کرد آیة الله خمینی بود… نقشی که مهدی بازرگان در انتقال قدرت، یعنی در متلاشی کردن کامل رژیم سابق و به تخت نشاندن رژیم فعلی بازی کرد نقش کوچکی نبود. نقش مهمی بود. نقش «کاتالیزور» بود. بازرگان این نقش را توانست بازی کند چون مورد اعتماد آمریکا بود، مورد اعتماد مردم ایران بود، مورد اعتماد محافل مذهبی بود…
هنر تحریم ها نگاهی از درون میدان
هنر تحریم ها نگاهی از درون میدان The Art of Sanctions: A view from the field
نویسنده: ریچارد نفیو (Richard Nephew)
ترجمه فارسی: مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی
تهران: اول خرداد 1397
گزارش و اظهار نظر: سعید عدالت نژاد
نویسندۀ کتاب مسئول تيم طراحی تحریم ها عليه ایران در دورۀ دوم ریاست جمهوری اوباما و پيش از آن، ده سال مسئول امور ایران در شورای امنيت ملی و قائم مقام هماهنگی سياست تحریم در وزارت خارجۀ ایالات متحدۀ آمریکا بوده است. بنا بر این با نوشتۀ یک فرد دانشگاهی و با یک اثر آکادمیک مواجه نیستیم بلکه بیشتر با گزارش یک تجربه، از نگاه نویسنده یک تجربۀ موفق، روبروییم. خواندن تمام این کتاب، که با سرعت و البته نه با دقت توسط مرکز پژوهشهای مجلس منتشر شده، برای دست اندرکاران مذاکرات هسته ای و تیم های حقوقی، اقتصادی و امنیتی پشتیبان مذاکرات لازم است اما من در این جا برای علاقمندان فقط به چند نکتۀ مهم اشاره و به همراه این نکتهها در بعضی موارد نظر خودم را بیان میکنم.
برای دریافت متن کامل کتاب اینجا را کلیک کنید.
1- نویسنده در جای جای کتاب می کوشد راهبرد استراتژیک تحریم را یک راهبرد مبتنی بر یک نظریه سیاسی معرفی کند. در این نظریه رابطه ای (رابطۀ همبستگی) بین فشار و درد و استقامت و مقاومت تصویر می شود. فشار و درد از طرف کشور تحریم کننده اِعمال و استقامت و مقاومت از ناحیۀ کشورِ هدف اِبراز می شود. فشار و درد به صورت مطلق طراحی و اِعمال نمی شود بلکه به میزانی که کشورِ هدف را به مذاکره و تغییر رفتار سوق دهد. هر گونه افراط در اِعمال تحریم ممکن است به رفتار غیر معقول و نامناسب کشورِ هدف منجر شود و عملا استراتژی تحریم را به شکست بکشاند. هم چنین تحریم ها باید به گونه ای طراحی شوند که امکان مقاومت برای کشور هدف را به حداقل برسانند. اگر کشور هدف بتواند راههای مقاومت و استقامت را پیدا کند تحریم ها بی خاصیت می شوند. برای شکستن مقاومت، نقاط ضعف کشور هدف باید به خوبی و با دقت شناسایی شوند. حدود یک چهارم کتاب به توضیح این رابطه با مصداقهای مختلف مانند روسیه، کره شمالی، و ایران اختصاص یافته است. نویسنده در بیان رابطه به روشنی وِجهۀ تبلیغاتی و تهاجمی به خود گرفته است، به گونه ای که خواننده را مرعوب استراتژی هدفمند آمریکا کند تا چه بسا خودِ انتشار این کتاب وسیله ای برای تحقق همان استراتژی و هدف تحریم ها باشد. خوانندگان ایرانی کارشناس در حوزه های مختلف باید در هنگام خواندن این کتاب و سپس تصمیم گیریهای لازم واقع بینانه رفتار کنند؛ نه مرعوب کتاب و سیاستهای تحریمی شوند و نه خیال پردازانه تأثیر تحریم ها را نادیده بگیرند.
2- یکی از راهبردهای پیش برندۀ سیاستهای تحریم اطلاعاتی است که آمریکا دربارۀ میزان مقاومت کشورِ هدف (از این پس ایران) و تأثیر سیاست تحریمی در آن باید بداند. این اطلاعات به گفتۀ نویسنده از چند طریق بدست میآیند. یکی از طریق مبادی رسمی اعلام کنندۀ تراز تجاری، بویژه میزان واردات ابزارهای مرتبط با مسائل نظامی امنیتی، و از طریق گزارشهای بانک مرکزی و مراکز دیگر دربارۀ تورم و ارزش پول ملی. دوم، اظهار نظرهای مسئولان در رده های مختلف دربارۀ تأثیر گذاری تحریم ها؛ از یکسو اظهار نظرهای تندی که بر ضد نظام تحریم ابراز می شود و از سوی دیگر سیگنالهای دربردارندۀ آمادگی برای عقب نشینی و مذاکره؛ هر دو به معنای این است که سیاست تحریم در مسیر درستی به پیش میرود. به نظر نویسنده (ص73، 103- 104) غالب جریانها و نهادهای مخالفِ تحریم در ایران همان نهادها و کسانی بودند که بیشترین منفعت را از استراتژی تحریم می بردند. نویسنده با اشاره به بی انضباطی و فساد مالی در دولتهای نهم و دهم ایران به قوت گرفتن پارهای نهادها در سایۀ تحریم تصریح می کند و مخالفت آنان با برجام را در این ارتباط معنادار میبیند. به نظر او (ص 121) اقدام آمریکا برای تغییر رژیم ایران نتیجۀ معکوس خواهد داشت و در عوض باید بر اقداماتی نظیر سیاست تحریم متمرکز باشد تا آسیب رفتارهای ایران را به حداقل برساند و وضع زندگی طبقه متوسط در ایران را بهبود ببخشد. نویسنده (ص 99-111) سه عامل بی خاصیت کنندۀ تحریم ها را از این قرار می داند: 1- جامع نبودن تحریم ها؛ 2- افراط در انتخاب دامنۀ تحریمها؛ 3- نداشتن هدف مشخص و سردرگمی کشور تحریم کننده. به نظر میرسد با توجه به این بخش از کتاب اگر جمهوری اسلامی در دورۀ اوباما و در فرصتی که آمریکا در برجام حضور داشت راههای سرمایه گذاری آمریکا در ایران و صادرات بعضی محصولات این کشور به ایران را تسهیل کرده بود، هر چند به مقدار اندک، کسانی مثل ترامپ نمی توانستند اکنون برجام را به آسانی نقض کنند. بعلاوه میدان رقابتی برای آمریکا و اروپا در انتقال سرمایه و کالا به ایران ایجاد می شد و مشکلات بانکی هم به طور طبیعی و به مرور حل می شد.
3- نویسندۀ کتاب معتقد است ایران برای خنثی کردن تحریمها راههای سیاسی-اقتصادی و حقوقی پیش روی خود داشت و دارد و از بسیاری از این راهها کمتر توانست بهره ببرد. مثلا ایران با دستکاری در آمارهای نرخ تورم و بیکاری همواره درصدد گمراه کردن کشور تحریم کننده بوده است اما برای مجریان تحریم همان آمارهای دستکاری شده هم دارای ارزش اند. راهکار دیگر، ایران با حمایت از گروههای همفکر منطقهای و پای بندی به قوانین جهانی بانکها و با دیپلماسی فعال می توانست آمریکا را در صحنۀ نظام تحریم تنها بگذارد و هزینۀ فشار بر خود را بالا ببرد. آمریکا با ازدست دادن همراهی کشورهای دیگر نمی تواند به اهداف عینی خود دست پیدا کند. اما ایران فقط از بخشی از این راهبرد سود جست (ص74-75، 116-119). راهکار دیگر، ایران میتواند و میتوانست از ابزار شکایت به سازمان ملل، به سازمان تجارت جهانی و به صندوق بین المللی پول خود را از میدان تحریم ها دور کند. طرح ادعای وارد شدن خسارت به دلیل نقض قراردادهای کشورهای اروپایی و ژاپن و غیره ابزاری مؤثر در حقوق بین الملل است و ایران با طرح چنین ادعاهایی میتواند نشان دهد که یک قربانی است و نه مهاجم. بعلاوه ایران در دوره ای از ظرفیت کشورهای جنبش عدم تعهد استفاده کرد ولی این روند ادامه پیدا نکرد (ص71، 81-83). در مقابل، بخش هایی از حاکمیت در ایران با طرح شعارهایی تند چون بستن تنگۀ هرمز عملا شانس طرح دعواهای بین المللی را از بین بردند و کشورهای منطقه را هم نسبت به خود بدبین کردند (ص83-84، 93). به نظرم وزارت خارجه می تواند از این پیشنهاد نویسندۀ کتاب به خوبی استفاده کند. راه ساده و فوری این است که با فراخوان به دانشگاهها و استادان حقوق بین الملل کمک کنیم تا آنها از طرف دستگاههای مسئول دعوای حقوقی در مجامع بین المللی طرح کنند. از یک کنفرانس بین المللی ساده در دانشگاه تهران شروع کنید. متاسفانه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و نهادهای فرهنگی مدعی مباحث استراتژیک بسیار ضعیف تر از آنند که بتوانند به این مباحث وارد شوند و کمکی کنند. درست نیست که همۀ بار رفع تحریم و اجرای برجام را بر عهدۀ وزارت خارجه و آن هم فقط بر عهدۀ یک جمع محدود و در نهایت یک نفر یعنی آقای دکتر ظریف گذاشت. در این رابطه قوۀ قضائیه با دعوت از بهترین حقوقدانان کشور باید در کناروزارت امورخارجه عهده دار طرحِ شکایتهای متعدد به نهادهای بین المللی شود. راهکار دیگر نویسندۀ کتاب برای مقاومت در برابر تحریم ها، استفاده از مبانی اخلاقی و اعتقادی مردم است: ایثار، تحمل درد و رنج، ساده زیستی، اعتقاد به عزت و استقامت در برابر دشمن، استفاده از کالاهای داخلی و اهمیت دادن به منافع ملی می تواند به حاکمیت ایران کمک دهد. اما به نظر نویسندۀ کتاب این راهکار در این مقطع چندان در میان ایرانیان کارگر نبوده است (ص46-47). به نظر من دلیل این ناکارآمدی گسستی است که میان مردم و حاکمیت ایجاد شده و اعتماد عمومی را خدشه دار کرده است. قوۀ قضائیه در بازگرداندن اموال اختلاس شده و جدیت در مبارزه با فساد مالی و با رانت خواریها میتواند اعتماد را به مردم بازگرداند و عملا به شکست تحریمها کمک کند. بعلاوه اعترافِ صریح به اشتباهات گذشته از طرف مقامات عالی نظام و جریانهای مختلف سیاسی آنها را نزد مردم بزرگ و بزرگتر و در تاریخ ماندگارتر می کند. جمهوری اسلامی برای بازگرداندن اعتماد مردم بیش از هر زمان دیگر به تغییر رویکرد نیاز دارد: تغییر از رویکرد صرفا ایدئولوژیک به رویکرد همدلی و دوستی با یکدیگر، رویکرد احترام به تنوع منافع ملی، رویکرد احترام به نظر نخبگان و کارشناسان فراجناحی، و رویکرد استفاده از سرمایۀ هویت ایرانی اعم از هر دین و مذهبی. با این تغییر رویکرد، ایران و تمامیت ارضی آن بیمه خواهد شد و نه با تکیه بر قدرت نظامی-امنیتی.