در تاریخ فقه اسلامی چنین مشهور است که کتاب المُوَطَّأ (منسوب به مالک بن انس متوفی 179) قدیمترین اثر فقهی حدیثی در جهان اسلام است. این کتاب حاوی درسهای مالک است که به روایتهای مختلف توسط شاگردانش نقل شده است. در شرق جهان اسلام، یعنی عراق، روایت محمد بن حسن شیبانی (متوفی 189) و در غرب جهان اسلام، یعنی قیروان و فاس، روایت یحیی بن یحیی اللیث (متوفی 234) مشهور است. حنفیان فقط روایت شیبانی را پذیرفتهاند و مالکیان روایت یحیی را. برای اطلاع از فهرست مهمترین کتابهای فقهی مذهب مالکی به ترتیب تاریخی اینجا را کلیک کنید.
نورمن کالدر (Norman Calder)، محقق بریتانیایی در قلمرو فقه و اصول اسلامی، در کتاب مطالعاتی در فقه اولیۀ اسلامی (1993) بر این باور است که المُوَطَّأ پس از درسهای مالک در کتاب المدوّنة الکبری توسط عبدالسلام بن سعید سَحنون تنوخی (متوفی255) گردآوری و تدوین شده است و بر المدوّنة تقدم ندارد. دانشگاه هاروارد، دانشکدۀ حقوق، بخش برنامۀ فقه اسلامی، ترجمۀ انگلیسی این کتاب را از روی نسخۀ یحیی بن یحیی اللیث در دسامبر 2019/آذر ماه 1398 منتشر کرده است. ترجمه توسط محمد فاضل (Mohammad Fadel) از دانشکدۀ حقوق دانشگاه تورنتو و کونل مونتی (Connell Monette ) از دانشکدۀ امریکایی کازابلانکا به صورت مشترک انجام شده است. برای اطلاع بیشتر از این ترجمه اینجا را کلیک کنید.
برترین اخبار
در کشاکش دین و دولت
کتاب تازهای از استاد دکتر محمدعلی موحد، مورخ، مولویپژوه و حقوقدان برجستۀ ایرانی توسط نشر ماهی منتشر شد. این کتاب که «در کشاکش دین و دولت» نام دارد حاصل پژوهشهای موحد در باب رابطۀ میان دین و دولت در اسلام و ارتباط ایران و ایرانیان با این مقوله است.
کتاب «در کشاکش دین و دولت» با گزارشی فشرده از دوران سی سالۀ پس از رحلت پیغمبر اکرم در سال 11 هجری تا صلح امام حسن(ع) و معاویه در سال 41 هجری آغاز میشود و در پی آن، موحد چنان که خود گفته است میکوشد «با دقت در مضمون روایتهای مورخان و تعمق در زیر و بم آنها، تصویری بالنسبه معقول و قابل اعتماد آن دوران» به دست دهد.»
بر این پایه او دو نگاه را از دو منظر به این دوران سیساله به مخاطب ارائه میدهد. یکی نگاهی که عمده تمرکزش بر مقوله شکلگیری و تأسیس حکومت اسلامی و مقولۀ خلافت است و دیگری نگاهی که بر نزاعهای برآمده از شکلگیری این حکومت ناشی شده تمرکز دارد. به عنوان نمونه در بخش «نگاه اول» از فصل اول کتاب، محمدعلی موحد به مقولاتی مانند «تصویری از حکومت در صدر اسلام»، نسبت ساخت حکومت خلیفهای با ساخت پادشاهی، ابعاد مقولۀ بیعت و… پرداخته است و در بخش «نگاه دوم» مقولاتی مانند «نزاع در میان قریشیان»، «نخستین ترور سیاسی در اسلام»، «چگونه مسلمانان بر خلیفه شوریدند؟»، «نزاع خانگی و ماجرای جنگ شتر» و… میپردازد.
دوران سیسالهای که موحد در فصل اول کتاب بر آن تمرکز کرده، آبستن وقایع شگرفی بوده است که سرنوشت حکومت زیر پرچم اسلام را رقم زد. در آن سی سال، ماجراهایی سهمگین و خونآلود اتفاق افتاد.
فصل دوم کتاب «چگونه اسلام در ایران راه یافت؟» نام دارد. این فصل با مروری بر روند سقوط یزدگرد و تسخیر ایران آغاز میشود و پس از مروری گزارشگونه از فراز و نشیبهای نبرد به روایات متون تاریخی و از جمله آنچه که طبری و فردوسی، بلاذری و دینوری درباره نبردهای میان اعراب و ایرانیان نوشتهاند میپردازد و پس از نگرشی انتقادی به روایت فردوسی از این نبردها، در بخشی که «تحلیل و تأمل» نام گرفته است، به مقولۀ ساختار ناعادلانۀ جامعۀ ساسانی و تاثیر آن در پیروزی اعراب (و یا آنگونه که موحد در کتاب خود مکتوب کرده است: تازیان) میپردازد.
فصل سوم کتاب «برآمدن دیوان و دیوانسالاران» نام گرفته است. این فصل از منظری اقتصادی به مقولۀ فتوحات پرداخته است. بخش اول این فصل به پیشینه دیوانسالاری نزد مسلمانان تا پیش از فتوحات اختصاص یافته است و بر مقولاتی نظیر «خالصهجات»، «بطایح»، «انواع درآمدهای دیوانی»، «دفاتر مسّاحی»، «مالیات سرانه»، «بیتالمال» و… تمرکز دارد.
در بخش دوم این فصل نوآوریهای دوران فتوحات در زمینههای مالی مورد توجه قرار گرفتهاند و مقولاتی مانند جایگاه خراج و جزیه در نظام اقتصادی اسلام با تمرکز بر آنچه در قرآن و نیز شاهنامۀ فردوسی در این زمینه ذکر شده است مورد توجه قرار گرفته است. «آغاز تاسیس دیوان در اسلام»، «رایزنی عمر با صحابه» و «خراج در عراق و ایران» از جمله مباحثی است که ذیل این بخش مورد توجه قرار گرفتهاند. منابع اصلی و فرعی درآمد دولت نیز از دیگر مباحث این فصل هستند. به گفته موحد منابع فرعی درآمد دولت «صوافی، هدایای نوروز و مهرگان، عوارض بازرگانی و…» را شامل میشده است.
فصل چهارم کتاب «ایرانیان در میان تازیان» نام گرفته است. این فصل با مرور «روابط آغازین ایرانیان با مسلمانان» آغاز میشود و از جمله به مقولاتی نظیر «ایرانیان در خدمت پیامبر»، «نامۀ پیامبر به خسروپرویز»، «سورۀ روم»، «ایرانیان در یمن»، «جانبداری ایرانیان یمن از اسلام» و… میپردازد. بخش دوم این فصل نیز به فرآیند گرویدن ایرانیان به اسلام میپردازد.
فصل پنجم کتاب «تازیان در ایران» نام گرفته است و ابتدای آن با مقولۀ گسترش فتوحات اعراب در مناطق داخلی سرزمین ایران از جمله اصفهان، کاشان، ری، فارس، کرمان، سیستان، آذربایجان و خراسان اختصاص یافته است و بخش دیگر آن عهدنامهها و اماننامههایی که میان ایرانیان و اعراب منعقد شده است را مرور میکند.
ششمین و آخرین فصل کتاب «قصۀ شگفت خارجیگری و پدیده قرّا» نام گرفته است. تمرکز این فصل بر شکلگیری خوارج در اسلام است و به مقولۀ حضور خوارج در ایران نیز توجه دارد. پینوشت این فصل نیز «خارجیگری نو» نام گرفته است.
ویژهنامۀ «پرسش» روزنامۀ اصفهان زیبا منتشر شد
روزنامۀ اصفهان زيبا به عنوان زبان گويای شهر و رسانهای برتر ميان مطبوعات اصفهان با اطلاع و آگاهسازی مخاطبان از رويدادهای خبری و حوادث استان اصفهان هر روز به طور مستمر و منظم در دسترس علاقهمندان قرار میگيرد و با ايجاد يک بستر ارتباطی قوی در جهت افزايش اطلاعات و ارتقای فرهنگ شهروندی حركت مینمايد.
سرویسهای این روزنامه شامل سرویس ایران و بینالملل، شهر، استان، جامعه، فرهنگ و هنر، اقتصاد و صنعت، ورزش و با رويكرد پوشش مسائل کشوری و بينالمللی در قالب خبر، مقاله، تحلیل و عکس باعث گرديد تا روزنامه از جايگاه خاصی در بين روزنامههای محلی برخوردار شده و در آگاهسازی شهروندان از اتفاقات در سطح بينالمللی، كشوری و استانی نقش موثری داشته باشد.
ویژه نامۀ «پرسش» این روزنامه 24 شهریورماه با عنوان «پروندهای برای زیست امیدوارانه» همراه با نوشتارها و گفتارهایی از سعید مدنی، ناصر مهدوی، حسین دباغ، عباس عبدی، علی سرزعیم، محمد دهقانی، رحمن قهرمانپور، جواد حیدری، سعید عدالتنژاد، محمدعلی دادخواه، عسگر قهرمانپور، علی زمانیان، میلاد نوری، محمد درویش و محمدرضا یوسفی منتشر شد.
خلاصهای از یادداشت «امیر تاکی» دبیر این ویژهنامه:
«موضوع این شماره از ویژهنامه در حوزۀ امید است: امید نه از منظر یک شعار سیاسی یا انتخاباتی؛ که منظور از آن، یک پارامتر مهم در زیست انسانی آرمانخواهانه است. امید نه این است که شعار ما باشد؛ امید همان نوع نگاه ما به زندگی و تشکیلدهندۀ بینش و هویت جمعی و فردی ماست. مگر می شود از انسان و انسانیت صحبت کرد، ولی مفهوم امید را نادیده انگاشت؟ … برخی از اندیشمندان معتقدند ایمان بیش از آنکه از جنس یقین باشد، از جنس امید است. در واقع انسانی که زندگیاش را معنا، و برای آن هدفی معین کرد، رفتهرفته به آن هدف و معنا ایمان مییابد. این ایمان ساحل امن درونی او برای گامبرداشتن در کنار دریای مواج روزگار است. ایمان او به آرمانهایش، ارزشهایش و زیست توأم با معنایش در واقع امید به حقیقت است. او امیدوار است که مسیرش صحیح و آینده و نهایت آن به گونهای باشد که از قبل تصویرش را ساخته است؛ بنابراین با این نگاه پاسخ بخشی از پرسشهای پیرامون ایمان دستیافتنی میشود و به ایمان به عنوان امری خارقالعاده نگریسته نمیشود.
نمود اجتماعی امید یکی دیگر از جنبه های مهم این مفهوم بزرگ است. دربارۀ حرکتها و جنبشهای عظیمی که در طول تاریخ شکل گرفته و مردمی را به مسیر تعیین سرنوشت اجتماعی خود رهنمون ساخته است، با قدرت میتوان گفت که بدون حضور و نقش امید سرنوشتساز نشدهاند…
در این شماره از ویژهنامۀ پرسش در حوزههای گوناگون اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، فلسفی، عرفانی، الهیات، زیستمحیطی و … با حضور استادان و اندیشمندان صاحبنام و درخشان به بررسی امید خواهیم پرداخت تا شاید گامی اندک در مسیر توسعۀ زیست متعالی انسانی برداریم…»
شمارۀ 24 ماهنامۀ برای فردا منتشر شد
ماهنامۀ برای فردا نشریهای است تحلیلی، تفسیری که بنا دارد در حوزۀ «فرهنگ و اجتماع» با تمرکز بر دیار اصفهان فعالیت داشته باشد. مجلهای کاملا غیردولتی که با انگیزه بسط فرهنگ و گفتگوی فرهنگها تولید و منتشر میشود.
برای فردا آمده است تا با رویکردی تحلیلی از آنچه موجب زایش فرهنگ در اصفهان میشود سخن بگوید. هر پدیدهای که موجب تاثیرگذاری و تغییر در شهر اصفهان بوده و میتواند باشد، فارغ از هرگونه جهتگیری و سوگیری، میتواند موضوع این نشریه قرار گیرد. در هر شماره از نشریه موضوعاتی در حوزۀ تاریخ، فرهنگ، اقتصاد، اجتماع، ادب و هنر در قالب پروندههایی مجزا و به صورت مشروح و تفسیری مورد نقد و ارزیابی قرار خواهد گرفت.
در شمارۀ 24 این نشریه، مرداد 1398، در بخش «یادها و رویدادها» گفتوگویی انتقادی میان محسن رنانی و نعمت الله فاضلی میخوانید دربارۀ مفهوم امروز کودکی با عنوان «کودکی را دست کم گرفتیم». در بخش «پروندۀ ویژه» مطالبی دربارۀ یهودیان اصفهان با عنوان «قریب و غریب» شامل تاریخچه، معرفی مهمترین کنیسههای اصفهان و نیز آرامگاه اِسترا خاتون در پیر بکران اصفهان با قِدمتی حدود دو هزار سال آمده است. در بخش «جامعه» مجموعه مقالاتی دربارۀ جامعه ارائه شده است از جمله «تنندادن حکومت به اصلاح اساسی فاجعه بار خواهد بود» که گفتوگویی است با عمادالدین باقی. در بخش ادبیات این شماره نیز به ادبیات آبادان نگاهی انداخته شده است.
ماهنامۀ برای فردا با مبلغ بیست هزار تومان عرضه میشود. برای فردا را از بخش فروش سایت آثار برتر یا از دفتر خود مجله یا از اینجا تهیه کنید.
تلفن، 03137779461
دومین شمارۀ نشریۀ رود (ویژۀ معرفی کتاب) منتشر شد
رود نشریهای است برای کتاب و کتابخوان و کتابخوانی؛ نشریهای اندر عوالم و احوال با کتاب به سر بردن و آیین و سلوک کتاب خواندن. کتابها در رود معرفی میشوند که خوانده شوند، نه برای آنکه خوانده نشوند و هشداری برای برحذرداشت خواننده باشند. بنابر این، کتاب معرفی شده از نظر معرفی کتابنویس به اندازهای مقبول بوده است که امتیاز معرفی شدن بیابد، اگر چه کم و کاستی آن هم مورد اشاره قرار گرفته باشد.
در شمارۀ دوم رود هم کسانی صاحبنظر و اهل قلم به معرفی آثاری در زمینههای مختلف پرداختهاند: از سیاست گرفته تا علم و فرهنگ، ادبیات و داستان و گزارش تجربههای زندگی. با نگاهی به این نشریه هر کس میتواند متناسب با سلیقهاش چیزی پیدا کند که ارزش خواندن دارد.
معرفی کتاب در بخشهای متفاوت، به شکلهای مختلف و با تمهیدهای گوناگون شاخههای نهگانهی رود را میسازد: رودساز کلام آغاز است. رودک به معرفی کتابهای 80 کلمهای، 150 و 220 کلمهای اختصاص یافته است. رودآورد کتابهای منتشر شده در سال جاری را معرفی میکند و رودسنگ کتابهای سالهای پیش را، که البته موجود هستند و مهم و درخور خوانده شدن. دورود به معرفی کتابهای پرفروش و کمفروش میپردازد. رودبار کارنامه قلمی متن آفرین است که هر شماره به کتابهای یک نویسنده/مترجم/شاعر اختصاص خواهد داشت. رودخانه معرفی کتابی است که هر ایرانی باید بخواند. در رودارود یک در میان به روایت ناشران کتاب و به بازخوانی معرفی کتابهای منتشرشده در نشریات قدیم پرداخته شده است. رودخوان، آخرین شاخه رود، به مسئلۀ خواندن میپردازد، به آداب و آیین کتاب خواندن و عوالم و احوال آن، به اینکه چگونه و چه بخوانیم.
رود نشریهای است برای معرفی کتاب به همه کسانی که دریافتهاند همیشه میان آنچه میخوانیم و آنچه باید بخوانیم فاصله است، و این فاصله را معرفی کتاب میتواند پر کند. معرفی کتاب کمک میکند پیش از خواندن کتابها را ارزیابی کنیم و مهمتر اینکه موجب میشود در زمینهای که تا به حال مطالعه نکردهایم و خیال آن را هم نداریم، زمینهای که تا به حال فکر میکردیم به ما مربوط نیست، ربط و پیوندهایی عمیق با نیازهای ادراکی و انسانیمان بیابیم. یعنی دریابیم که این زمینه جدید مطالعه چقدر ما را در دستیابی به فهمی مستقل و دریافتی از آن خود یاری میرساند، و چقدر ما را برای ایجاد خلوتی غنی و سازنده خلاقیت میبخشد. حتی باعث میشود دریابیم که به زمینههای جدید مطالعه هم، بر خلاف تصور اولیهمان؛ علاقهمند یا کنجکاویم؛ و ببینیم که زمینههای تازه گشوده شده کتاب، حتی بیش از کتابهایی که همیشه عادت به خواندنش داشتیم، واسطهای برای والایش «خود»، رشد فردیمان، کشف معنی و کسب معرفتاند.
رود جایی است که افراد نامآور و گمنام اما با تجربه، منهای القاب و عناوین، برای خوانندگان کوتاه و گویا نوشتهاند. رود از این شماره به فصلنامه تبدیل شده است.
نگاه انتقادی به منابع تاریخی دورۀ پهلوی: ناصرالدین شاه
سلسلهها یکی پس از دیگری میآیند و میروند. این اصل کلی و طبیعی است که داوریهای بعدیها نسبت به قبلیها همیشه منفی و غیردقیق باشد. این وظیفۀ محقق است که با نگاه انتقادی به منابع و با در نظر گرفتن این اصل کلی به مطالعۀ تاریخ هر دوره بپردازد.
خواندن مصاحبۀ زیر با آقای جمشید کیانفر دربارۀ عملکرد ناصرالدین شاه از این رو پیشنهاد میشود که در آن نگاهی انتقادی به منابع تاریخیِ شکلگرفته در دورۀ پهلوی وجود دارد و این نگرش را آموزش میدهد. سخن اصلی اینجا بر سر حمایت از یا مخالفت با این و آن نیست، سخن بر سر احیای نگرش انتقادی به همۀ منابع است. دغدغهای که باید همۀ محققان در همۀ زمینهها، بهویژه مطالعات ایران و اسلام، آن را پاس دارند.
۱۴ مرداد ۹۸ درست ۱۱۳ سال از روزی که مظفرالدین شاه فرمان تاسیس عدالتخانه را صادر کرد میگذرد. در این مدت بیش از هرچیز از گران شدن قند در تهران و به چوب بستن دو تن از تاجران قند در حیاط مسجد شاه توسط علاءالدوله حاکم تهران و در پی آن اعتراضات مردم و علما به عنوان جرقه انقلاب مشروطه یاد میشود، در حالی که شاید برای تحلیل بهتر این جنبش سرنوشتساز بخردانهتر این باشد که به عقبتر از دوران کوتاه حکومت مظفرالدین شاه، یعنی به دوران سلطنت پدرش ناصرالدینشاه که ۵۰ سال به طول انجامید، برگردیم و ببینیم بسترهای این انقلاب در کجای آن ۵۰ سال بر زمین ایران پهن شد.
برای این منظور به سراغ جمشید کیانفر، قاجار پژوه، مصحح و کتابشناس دوره قاجار رفتهایم تا نظرات او را در این باره دریابیم.
متن مصاحبه «انتخاب» با این پژوهشگر تاریخ را در ادامه میخوانید:
دوره طولانی حکومت ناصرالدینشاه چه میزان در زمینهسازی جنبش مشروطه تاثیر داشته است؟
قبل از هر چیز اجازه دهید مسئلهای را مطرح کنم؛ سلسلهها در تاریخ به ترتیب سه مرحله دارند، ظهور، اوج و افول. این سه مرحله شامل حال همه سلسلهها میشود. سلسلهها در مرحله اوج اقداماتی را انجام میدهند که ممکن است به خودی خود زمینهساز سقوطشان هم باشد. سلسله قاجار هم از این امر مستثنی نیست. به عقیده من ناصرالدینشاه اوج قاجاریه است. بنابراین از نظر تاریخی دورهایست بسیار مهم. خاصه که طولانیترین دوره سلطنت هم بوده است، یعنی از ۱۲۶۴ قمری [۱۸۴۸ میلادی] تا ۱۳۱۳ قمری [۱۸۹۶ میلادی]، به مدت ۴۹ سال. قرن اسلامی ۳۰ سال است و ناصرالدینشاه قصد داشت ۱۰ سال پیش از آنکه سده دوم سلطنتش به اتمام برسد ذوالقرنینیاش را جشن بگیرد و در ۵۰ سالگی سلطنت، ذوالقرنین شود.
از یک نظر هم به باور من دوره سلطنت ناصرالدینشاه دوره گذر از سنت به مدرنیته است. تونلی را در نظر بگیرید که برای رسیدن به مدرنتیه باید از آن گذر کرد. ناصرالدینشاه کسی است که با اقداماتش این تونل را ایجاد کرد. قصد ندارم از او قدیس بسازم، چون قدیس نبود. سر آن هم ندارم که از او دفاع کنم و بگویم بدون عیب بود، خیر، بلکه او هم مثل همه سلاطین دیگر توامان محاسن و معایب زیادی داشت. اما میخواهم بررسی کنم که این دوره چه میزان در رسیدن به مشروطه تاثیر داشته است. از این زاویه دوره سلطنت ناصرالدینشاه اهمیت فراوانی دارد.
یکسری از مظاهر مدرنیته در این دوره ظهور پیدا کرد، مثلا عکاسی، تلگراف، تلفن و بالن در این دوره به ایران وارد شد. اینها تکونولوژیهای جدید است. حتی در این دوره کشتی کوچک بخار ساخته و در حوض کاخ گلستان مورد استفاده قرار گرفت، بعد از آن بود که ناصرالدینشاه یک کشتی جنگی از اروپا خریداری کرد.
ناصرالدینشاه پادشاهی بود که ضروریات و نیازها را احساس میکرد و میخواست تحولی به وجود آورد، اما نتوانست، چراکه عواملی که باید در این زمینه همراهیاش میکردند، در این زمان وجود نداشت؛ رجال و اطرافیانش همه سنتی بودند. مثلا در سفر نخستش به عتبات عالیات، مشیرالدوله، سفیر خود در دربار عثمانی را به تهران احضار و فرمان صدراعظمیاش را صادر کرد. مشیرالدوله هم به منظور آشنایی شاه با فرهنگ و تمدن جدید، زمینه سفر او را به اروپا فراهم کرد، اما در مسیر بازگشت، هنگامی که به انزلی رسیدند از فرهادمیرزا (عموی ناصرالدینشاه و نایبالسلطنه) و آقای ملا علی کنی (روحانی پرنفوذ تهران) تلگرافی به دستش رسید، مبنی بر اینکه اگر سلطنتش را دوست دارد صدراعظم را جا بگذارد، در غیر این صورت سلطنت بیسلطنت. خوب این سنت است. او رفته مظاهر مدرنیته را ببیند در حالی که سنت در حال تهدید سلطنتش است.
باور ندارید که فارغ از سنتگرایان اطراف شاه، خود او نیز دست به اقداماتی میزد که ظن و نارضایتی مردم را برمیانگیخت، مثل اعطای امتیازات مختلف به انگلیسیها. آیا این سوال در ذهن مردم ایجاد نمیشد که شاید جریانی پشت ماجرا باشد که همه طرفها انگلیسی هستند؟
اصلا چنین نیست. اینکه اولا چرا همه امتیازها به انگلیسیها اعطا میشد و نه مثلا به فرانسویها، یکی به این دلیل بود که فرانسویها با وجودی که نخستین گروهی بودند که در زمان قاجار (فتحعلی شاه) به ایران آمدند، اما با عهدنامه تیلسیت به ایران خیانت کردند، وقتی ناپلئون این قرارداد را با امپراتوری روسیه امضا کرد، اصلا از همپیمانش یعنی ایران نامی به میان نیاورد، در حالی که طبق عهدنامه فینکنشتاین باید مدافع ایران هم باشد. پس از آن هم ما در دو سه مقطع با فرانسویها رابطه داشتیم، اما در حد تشریفات بود. اتفاقا در این دوره از نظر فرهنگی مناسبات بیشتری با فرانسه داشتیم؛ سری اصلی محصلین ما که تعدادشان هم زیاد است اتفاقا در دوره ناپلئون سوم به فرانسه اعزام شدند. ضمن اینکه باید در نظر گرفت که تاریخ فرانسه در این دوره فراز و نشیب بسیاری داشت، در حالی که انگلستان از یک ثبات نسبی برخوردار است. از سوی دیگر ما با فرانسه هممرز نبودیم، در حالی که با انگلیسیها از طرف غرب هندوستان که شامل پاکستان و بنگلادش و خود هند باشد، هممرز بودیم.
اگر اینطور است که با روسیه هم هممرز بودیم، پس چرا این امتیازات فقط به انگلیسیها اعطا میشد؟
چون روسیه. فاقد چنین تکنولوژی و پیشرفتی بود.
در مورد امتیاز رویتر و رژی نظرتان چیست؟ با توجه به اینکه باور رایج این است که ناصرالدینشاه با امتیاز رویتر تمام ثروت مملکت را به یک بیگانه میبخشید و در امتیاز رژی هم، اعطای امتیاز انحصاری توتون و تنباکو به تالبوت عملا زندگی کشاورزان و تاجران ایرانی را تهدید میکرد.
واقعیت این است که حتی اگر بعضی از این حقوقی که در امتیاز رویتر به او اعطا شده بود مثل کشتیرانی، راهسازی و راهآهن اجرا میشد، تحولی را در جامعه ایجاد میکرد که هرگز کسی در آینده به چشم قراردادهای ننگین به آن نگاه نمیکرد. هرکسی هم جای شاه بود با بستن قراردادی که از الزاماتش کشیدن راهآهن و جاده و آوردن مظاهر تمدنی به کشور بود، موافقت میکرد.
قرارداد دیگری که در این دوره بلوا به پا کرد و به واقعه رژی معروف شد، ماجرایی بود که در پی اعتراض به اعطای امتیاز توتون و تنباکو به تالبوت تاجر انگلیسی به وجود آمد. اما واقعیت چه بود؟ ماجرا از این قرار بود که سلفخرها در فصل بهار محصول را روی بوته به ثمن بخس از کشاورز پیشخرید میکردند. این سلفخرها بازرگانان مقیم شیراز بودند. دولت برای جلوگیری از این مسئله قراردادی را با تالبوت به امضا رساند و بر طبق آن وی را موظف کرد در تمام مراحل کاشت، داشت و برداشت از کشاورز ایرانی حمایت کند، بعد از به دست آمدن محصول هم هرچه را که در طی این مدت هزینه کرده کسر و محصول را به نرخ روز از کشاورز خرید کند. از این زاویه، قرارداد رژی قرارداد بدی نبود. اما سلفخرها در پی اجرای آن ضرر میکردند. بنابراین آنها بودند که واقعه رژی را به وجود آوردند و کار به تحریم تنباکو کشید. مشهور است که ناصرالدین شاه در اندرون حرم قلیان خواست. به او ندادند. به همسرش گفت تو همسر من هستی و باید به خواستهام عمل کنی. همسرش پاسخ داد: آن کسی که مرا به تو حلال کرده، مصرف تنباکو را ممنوع کرده است. ببینید سنت تا کجا نفوذ داشت.
باور رایج دیگر این است که اصلاحات امیرکبیر پس از او متوقف شد، و مثلا دارالفنون آن چیزی نشد که امیر در ذهنش ترسیم کرده بود. ناصرالدین شاه امیر را از بین برد، فرمان قتلش را صادر کرد، آیا این هم تحت تاثیر سنتگرایان اطرافش بود؟ و بعد از امیر سرنوشت اصلاحاتی که بنیان گذاشته بود چه شد؟
خیلیها ناصرالدینشاه را فحش میدهند که امیرکبیر را بزرگ کنند. این عادت ما ایرانیهاست، وقتی میخواهیم شخصیتی را بزرگ کنیم، شخص دیگری را به باد ناسزا میگیریم. در حالی که عملکرد و کارنامه افراد است که آنها را بزرگ میکند. امیر ۳۹ ماه صدارت کرد و ۳۹ اقدام مثبت انجام داد. میتوانم این ۳۹ اقدام را برایتان بشمارم. یکی از اقدامات مثبت او تاسیس دارالفنون بود و اقدام مثبت دیگر انتشار روزنامه، در پنجاه و دومین شماره وقایع اتفاقیه خبر درگذشت امیر به چاپ میرسد، اما ۴۷۲ شماره از این روزنامه منتشر میشود. چه کسی بعد از امیر انتشار این روزنامه را ادامه داد؟ ناصرالدینشاه. پس این اصلاحات متوقف نشد.
در مورد دارالفنون هم به همین ترتیب است، پیش از اتمام بنای دارالفنون، دو روز پس از عزل امیر، معلمینی را که از اتریش دعوت کرده بود به تهران رسیدند. اما پس از عزل امیر، چه کسی دارالفنون را با عجله افتتاح کرد؟ چه کسی معلمین را نگاه داشت، آن هم در حالی که سنتگرایی چون میرزا آقا خان نوری که جانشین امیر شده بود، رسما میگفت: «قبله عالم اگر اجازه بفرمایند یک چیزی به اینها بدهیم برشان گردانیم به مملکتشان» اما ناصرالدینشاه نپذیرفت.
میرزا آقا خان مستوفی خوبی بود اما مخالف هر نوع مدرنیته و به شدت سنتگرا بود، بنابراین دسیسههایش هم سنتگرایانه بود. خوب امیر را از میان برداشت.
امیر با آن ۳۹ اقدام مثبت ماه چنان تاثیری بر ذهن و روان شاه جوان گذاشت که حتی بعد از او هم اقداماتش را ادامه داد. ناصرالدینشاه در یک شب خامی کرد و در عالم مستی حکم قتل امیر را امضا کرد. وقتی به هوش آمد، آدم فرستاد که فرمان را برگرداند، اما دیگر کار از کار گذشته و امیر را به قتل رسانده بودند. با این حال به حدی تاثیر امیر بر روی شاه زیاد بود، که حتی پس از عزل و قتلش هم نقشههایش را اجرا کرد. روزنامهاش منتشر و مدرسهاش افتتاح شد.
تاثیر امیر بر ناصرالدین شاه این بود که شخصیتش را شکل داد. عقیده من این است که تشکیل مجلس مصلحتخانه هم تحت تاثیر تعلیم و تربیت امیر بوده است. وقتی هم که شخصی مثل میرزا حسین خان مشیرالدوله را به صدارت برگزید، قصد داشت امیر دیگری را در عرصه حکومتش به وجود بیاورد.
امیر آنقدر بزرگ بود که ناصرالدینشاه تحت تاثیر او آرمانهایش را حتی به صورت کج و معوج و ناقص به اجرا درآورد.
در مورد دارالفنون ناصرالدین شاه به شدت بر کار آن نظارت داشت. خودش برای سرکشی به آنجا میرفت. بر سر امتحانات محصلین حاضر میشد. به محصلین نفر اول تا سوم هر رشته در هر ثلث امتحانی، یعنی سالی سه بار، نشان اعطا میکرد. برای دارالفنون بودجه ویژه اختصاص داد. درآمد حکومت یک ایالت را به علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه، وزیر علوم، سپرد که فقط صرف دارالفنون شود. از محل این بودجه یک وعده غذا در هر روز، لباس و حتی لوازمالتحریر داده میشد، حقوق معلمین هم از همین محل و همه سر موعد پرداخت میشد. حتی یک مورد دیده نمیشود که در این دوره یک معلم فرنگی یا یک ایرانی که در دارالفنون کار میکرد از تاخیر دستمزدش گله داشته باشد، در حالی که در همین زمان در بسیاری از جاهای دیگر دستمزدها به تاخیر میافتاد. با این تفاصیل آیا هدف شخصیتی چون ناصرالدینشاه این بود که چیزی را درست کند که ریشهاش را بزنند، یا اینکه برعکس برای عمران و آبادانی مملکت خوب باشد؟ ناصرالدینشاه صحبت از تعالی و ترقی میکرد.
اما پس از مدتی به این مدرسه بدبین شد؟
بله چون متوجه شد که جامعه آدمیت و مجمع فراماسونری در آن تشکیل میشود. منورالفکرهای ما هم پیشگام این قضیه بودند. اینجا بود که به معلمین، محصلین و خود مدرسه دارالفنون ظنین شد. چه کسی جامعه آدمیت را در مدرسه دارالفنون تاسیس کرده بود؟ میرزا ملکم خان، منورالفکری که در آغاز به عنوان مترجم و بعد هم به عنوان معلم در دارالفنون مشغول به تدریس شده بود.
مگر در سال نخست که ملکم خان فراموشخانه را تاسیس کرد، ناصرالدینشاه با آن همراه نبود؟ حتی ریاست افتخاری آن هم با خود او بوده است.
در این مورد دو نقلقول وجود دارد: یک نقلقول این است که ناصرالدینشاه در جریان امر قرار داشته و ریاست افتخاری آن را پذیرفته است. اما این روایت درست نیست، چون اگر خودش در جریان بود، نهایتا تعطیلش میکرد، نه اینکه به مدرسه و محصلین و معلمین بدبین شود. توجه کنید که ناصرالدینشاه گرفتار بود، او برای حفظ حکومت و اداره کشور از یک سو باید با سنتگراها میجنگید و از سوی دیگر با آرمانخواهان.
تا اینجا هرآنچه بیان کردید، اقدامات اصلاحی ناصرالدینشاه بوده است، که به زعم شما زمینهساز مشروطه شد، اما آیا در این میان نقش منورالفکرانی چون ملکم، میرزا آقا خان کرمانی و… را نفی میکنید؟
یکی از مشکلات ما این است که منورالفکران ما در دوره قاجار مقلدین خوبی بودند، نه مبتکران خوبی. تمام کارشان این بود که آثار خارجی را ترجمه میکردند، البته تاثیر آنها را نفی نمیکنم، اما عملکردشان به این بزرگی که تاکنون گفته شده نیست. حتی ملکم خان که پیشنماز این جماعت بود و بهترین روزنامه را به نام «قانون» در انگلستان به راه انداخت، خودش به آنچه میگفت وفادار نبود. روزنامه قانون به دست چه کسی میرسید؟ چرا سر خودمان را کلاه میگذاریم! 80 درصد جمعیت ایران یا شاید بیشتر، در آن دوره خواندن و نوشتن بلد نبودند. «قانون» برای دولتمردان درمیآمد. بنابراین تنها یک تسویهحساب بود. روزنامه دولت علیه و روزنامه وقایع اتفاقیه بیشتر از روزنامه قانون خوانده میشد. قانونی که در فرنگ درمیآمد تا به ایران برسد اصلا مطالبش بیات بود. اصلا مگر تیراژ قانون چند نسخه بود و چند نسخه از آن به تهران میرسید، که بخواهد در رشد آگاهیهای مردم به حقوق خودشان موثر باشد؟!
با توجه به این اصلاحات پس نباید اصلا جنبشی برپا میشد، چون این اصلاحات داشت به تدریج رفاه مردم را فراهم میکرد.
جنبش مشروطه پدید آمد چون اصلاحات ناصرالدینشاه ناکام ماند. مجلس مصلحتخانه و دارالشورا (شورای وزرا) که تشکیل داد، در دوره مظفری عملا تشریفاتی شد. کارهایی که ناصرالدینشاه انجام میداد مدرنیته بود و سنت در تضاد با مدرنیته قرار دارد. مردم در وهله نخست مشروطه نمیخواستند، اصلا نمیدانستند که مشروطه چیست. فرمانی را که ما به غلط میگوییم فرمان مشروطه، مشروطه نبود، در آغاز قول تاسیس عدالتخانه بود. مردم عدالتخانه میخواستند و مظفرالدینشاه فرمان تشکیل مجلس داد. یعنی مصلحتخانه را عامتر و بزرگتر کرد. به همین دلیل هم انتخابات نخستین دور مجلس صنفی بود.
ضمن اینکه سفرهای مظفرالدینشاه به فرنگ با سفرهای پدرش زمین تا آسمان تفاوت داشت. کارهایی که ناصرالدینشاه انجام داد زمینهساز بود. اما کارهایی که مظفرالدین شاه انجام داد کجایش زمینهساز بود؟! یک نکته مثبت از دوران سلطنت او و حتی دوره ولیعهدیاش پیدا نمیشود.
فارغ از تاثیر مصلحینی چون امیرکبیر و مشیرالدوله، سفرهای ناصرالدینشاه به اروپا را هم در اقدامات اصلاحی او موثر میدانید؟
بله صد درصد. ناصرالدینشاه وقتی به اروپا رفت با پیشرفت آنجا مواجه شد و خواست آن را به طریقی به ایران بیاورد. اما بسته نبود که خریداری کند. باید دانش آن را به ایران منتقل میکرد. جدش، عباسمیرزا، با اعزام محصل شروع کرده بود و صدراعظمش امیرکبیر اعتقاد داشت به جای اعزام محصل، معلم بیاوریم. خود ناصرالدینشاه برای تحصیلات تکمیلی ۴۲ نفر را به فرانسه اعزام کرد. به این منظور که حالا که مقدمات را در ایران طی کردهاند بروند و در شاخههای مختلف مثل معماری، زیستشناسی، اسلحه و مهمات، توپخانه، کشتیرانی، پست و کاغذسازی و غیره تخصص بگیرند و بازگردند. و همه آنهایی هم که پس از اتمام تحصیلاتشان بازگشتند، بهشان شغل و پست داد.
تاسیس دارالترجمه هم تاثیری در گرایش ناصرالدینشاه به مدرنیته داشت؟
بله حتما. بسیاری از سفرنامهها مانند سفرنامه مغرب، سفرنامه سوماترا، سفرنامه آمازون، سفرنامه چین، سفرنامه ژاپن، سفرنامه فیلیپین و به ویژه سفرنامه مالزی از آفرد راسل والاس صاحب نظریه فرگشت همراه با داروین در دوره ناصری ترجمه شدند. دارالترجمهای با ۴۰-۵۰ نفر زباندان و مترجم برپا کرده بود، که بیش از ۲۵۰۰ کتاب در آن ترجمه شد. ناصرالدینشاه زیاد کتاب میخواند. آشنایی و علاقه زیادی به تاریخ داشت. بسیاری از کتابهایی هم که در دارالترجمه ترجمه میشد تاریخی و جغرافیایی بودند. او بزرگترین کتابخانه را برپا کرد. موزه ایجاد کرد.
بزرگترین تاریخ امپراتوری عثمانی در دوره ناصرالدین شاه ترجمه شد که کار هامر پورگشتال بزرگترین مستشرق آلمانی است. همه هزینههای اینها را هم سلطنت میپرداخت. چند چیز در دوره ناصری ترجمه شده که بسیار حیرتآور است: 1- متون نظامی 2- تاریخ، 3- جغرافیا 4- سفرنامه. بسیاری از متون راجع به ساخت تفنگ و فشنگ و حتی آییننامههای انضباطی، آییننامه قشون در دوره ناصری ترجمه و حتی تالیف شد.
جالب است که ناصرالدینشاه همه اینها را میخواند و حتی در باب ترجمه اظهار نظر هم میکرد مثلا مینوشت: «ترجمه خوب است ممد حسن خان بدهید باز ترجمه کند.» یعنی از قلم مترجم خوشش آمده بود. و یا برعکس مینوشت: «ممد حسن خان به این مردک چرسی بنگی دیگر ندهید ترجمه کند، بسیار مزخرف ترجمه کرده است.» مادروس داوود خان را میگفت که از روسی ترجمه میکرد.
ناصرالدین شاه واقعا بامطالعه بود، تاریخ معاصر اروپا را میدانست. به همه جنگهای اروپا وقوف داشت، جنگهای ایران و عثمانی را میدانست. علاقه زیادی به تاریخ، سفرنامه و جغرافی داشت. اصلا یکی ازکارهای اعتمادالسلطنه این بود که روزانه دو یا سه ساعت روزنامههای فرنگی را برای ناصرالدین شاه بخواند.
اتفاقا اعتمادالسلطنه در خاطرات روزنوشتش هر از چندگاهی از این حجم روزنامهخوانی ابراز خستگی میکند.
نکته جالب همین است که اعتمادالسلطنه که خود روزنامهها را میخوانده خسته میشده اما ناصرالدینشاه که شنونده بوده نه، این حیرتانگیز است. یعنی به جای اینکه شاه خسته شود، اعتمادالسلطنه خسته میشد.
همین اعتمادالسلطنه وزرات انطباعات را در کنترات داشت. طبق قرارداد باید سالی یک جلد کتاب، یک سالنامه و چند شماره روزنامه منتشر میکرد. در ازای سالی 6 هزار تومان. 6 هزار تومان آن زمان که دلار 5 قران بود. بعدها اعتمادالسلطنه کتاب و سالنامه را به هم ضمیمه کرد. جدولهایی که آخر کتابهای اعتمادالسلطنه میبینید در حقیقت همان سالنامههاست، که کلی اطلاعت دیوانی و اداری دارد و میتوان بر اساس آن ساختار تشکیلات اداری دوره ناصری را از کوچکترین تا بزرگترین مشاغل ترسیم کرد.
بنابراین ناصرالدین شاه با ترجمه بزرگترین کمک را به رشد فکری خود و اطرافیانش کرد.
ایده تشکیل مصلحتخانه از کجا به ذهنش زد؟
مصلحتخانه قبل از سفر به اروپا بود و جالب است که در آییننامه اول مجلس مصلحتخانه از آیه «وشاورهم فی الامر» استفاده کرد. آن آییننامه مادهای دارد که بسیار حیرتانگیز است، اما کمتر به آن توجه شده. در آییننامه آمده که نه فقط اعضای مجلس مصلحتخانه هر روز از صبح تا ۴ به غروب شور کنند و اجازه قانونگذاری به آنها میدهد. بلکه میگوید هریک از آحاد ملت اگر بیاید در اینجا نظرش را بگوید و نظرش با استقبال مواجه شود بیارج و قرب نمیماند و به او پاداش داده میشود. در پارلمانهای اروپا هم چنین آزادی برای شهروندان وجود ندارد. فقط مردم میتوانند به عنوان تماشاگر در مجلس حاضر شوند و حق هیچگونه اظهار نظری ندارند. مجلس مصلحتخانه بعدها عنوان دارالشورای کبری به خود گرفت و ظاهر آن تا انقلاب مشروطه حفظ شد.
دارالشورای کبری و شورای وزرایی که نخست ششگانه، بعد هشتگانه و دوازدهگانه شد و سپس با 15 وزیر ادامه پیدا کرد در اصل از کنستوتسیون یعنی دموکراسی میآمد، اصطلاحی که امیر نخستین بار به کار برده بود.
اعضایی که ناصرالدینشاه برای این شورا انتخاب کرد، مختلف بودند از شخصیتهای نظامی، تا اقتصادی و فرهنگی. سه شخصیت برجسته فرهنگی و تاریخنویس آن روزگار عضو این مجلس بودند؛ رضاقلی خان هدایت، لسانالملک سپهر و بدایعنگار. حسینخان نظامالدوله هم که دیپلماتی برجسته و سالها در اروپا و… سفیر بود، در این مجلس عضویت داشت. شخصیتهای برجسته در این مجلس کم نبودند. مهمتر از همه اینکه ناصرالدینشاه به این مجلس اجازه قانونگذاری داده بود.
فرمودید طبق آییننامه مصلحتخانه افراد عادی میتوانستند در آن شرکت و اظهار نظر کنند، با این تعبیر میتوان گفت به نوعی پایه تغییر هویت مردم از رعیت به شهروند در دوره ناصری گذاشته شد؟
بله. شما در کدامیک از این آییننامههای مجالس دنیا چنین چیزی را میبینید، که به یک شهروند یا رعیت این اجازه داده شود که در مجلس مصلحتخانه شرکت کند، راجع به مسئلهای که فکر میکند درست است، اظهار نظر کند و بعد اگر مورد تایید قرار گرفت دستمزد هم بگیرد!
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که اگر ناصرالدین شاه با همین فرمان به جلو حرکت میکرد و کشته نمیشد، امکان داشت که جنبش مشروطه به این شکلی که اتفاق افتاد، رخ نمیداد و به شکلی خیلی مسالمتآمیزتر بود؟
جنبش مشروطه گریزناپذیر بود. ولی بله قطعا مسالمتآمیزتر انجام میگرفت. ناصرالدینشاه انسان مقتدری بود.
مردم عدالتخانه میخواستند. این در دوره ناصری وجود داشت. ناصرالدینشاه هفت هشت دیوان به وجود آورده بود؛ دیوان مظالم، دیوانخانه عدالت، مجلس تنظیمات حسنه، صندوق عدالت و… به نوعی این دیوانها مقدمات تاسیس دادگستری را فراهم میکرد. و جالب این است که ناصرالدین شاه هم شرع و هم حکام را محدود کرد. به حاکمان شرع گفت شما حکم را صادر کنید، اما اجازه بدهید اجرایش بر عهده ما باشد. این نخستین محدودیت بود، یعنی تا آن روز حاکم شرع حکم قتل را صادر و خودش هم آن را اجرا میکرد. اما ناصرالدین شاه گفت شما این کار را نکنید. جز با اجازه ناصرالدین شاه کسی حق اعدام نداشت. به همین دلیل هم ما کمترین اعدام را در دوره ناصری داریم، نسبت به دورههای قبل و بعدش. در زمان مشروطه در واقعه میدان توپخانه زیر سایه شیخ بزرگ چشم درمیآورند و افراد را اعدام میکردند. دوره ناصری چنین اتفاقاتی نمیافتاد. در واقع به جز حاکمان شرع، حکام هم حق اعدام نداشتند. در حالی که قبل از آن انجام میدادند، مثل دورههای فتحعلیشاه و محمدشاه. دیوانهای مختلفی که ناصرالدین شاه به وجود آورد، نوعی خط ترمز برای بیعدالتی بود. من نمیگویم همه مسائل را حل کرد، ولی یک خط ترمز بود. در حالی که همین دیوانها در دوره مظفری برچیده شد.
با این حساب ناصرالدین شاه در طول 50 سال دوران سلطنت خود مرتکب هیچ اشتباهی نشد؟
نه اینکه هیچ اقدام اشتباهی انجام نداد. اتفاقا برخی از ترفندهایش خطا بود. مثلا برای بهبود اوضاع اقتصادی دست به فروش القاب زد که اقدامی نابجا و مخرب بود. فروش القاب تا جایی پیش رفت که دیگر کار از دست درآمد.
یکی از اشتباهات دیگرش هم این بود که حکومت ایالات و ولایات را به فروش رساند، یعنی کسی که میخواست به حکومت ایالتی برود، رقمی را در ابتدای کار میپرداخت و باقیاش را وقتی از حکومت عزل میشد تسویه میکرد. مثلا میگفتند برای حکومت یک سال فلان ایالت دو هزار تومان باید بپردازد، شخص گاهی تا نصف این رقم را قبل از عزیمت به محل حکومت خود میپرداخت. خوب مسلم است کسی که جلوتر پول را پرداخت کرده میخواهد بلافاصله جایش را پر کند.. وقتی شخصی در آذر حاکم یک ایالت شده، و برای دریافت مالیات باید تا شهریور آینده صبر کند، آن هم در حالی که مبلغی را جلوتر پرداخته و طبیعتا در طول این مدت هزینههایی هم دارد، شروع میکند به گرفتن این پول از مردم حتی گاهی تا دو برابر. اما باز نکته جالب در فروش حکومت ایالات این بود که اگر هنگام تسویه حکام و وزرا کم میآوردند، ناصرالدینشاه به جای گرفتن جریمههایی چون زمین و قنات و… از آنها میخواست که اگر نسخه خطی یا تابلوی نقاشی نفیسی داشتند به جای طلبشان تحویل دهند. و همچنین در اعیاد رسم بود که حکام هدایایی به پادشاه بدهد، ناصرالدینشاه ترجیح میداد که نسخ خطی نفیس به او هدیه داده شود و شاهنامه بایسنقری محفوظ در کتابخانه کاخ گلستان از این هدایای نوروزی است، این نشاندهنده تفکر اوست.
روایت شما از دوران ناصرالدین شاه با تصویر رایجی که در افکار عمومی از این دوره وجود دارد زمین تا آسمان متفاوت است. مثلت یکی از باورهای رایج این است که ناصرالدین شاه مدام به دنبال شکار و زن و… بوده، آیا شما این را نفی میکنید؟
خیر نفی نمیکنم. اهل شکار و زن و… بوده اما از آن طرف سنگ بناهای مهمی را بنا نهاد. نمیتوانید این را نادیده بگیرید که مجلسی درست کرد به مصداق وشاورهم فیالامر و از مردم خواست در آنجا اظهار نظر کنند. این حرکت بینظیر بود.
مخلص کلام اینکه ناصرالدین شاه به طور ناخواسته زمینهساز انقلاب مشروطه شد و چون خیلی از برنامههایی که اجرا کرده بود به فرجام نرسید و جانشینش اصلا بینشی به این مسائل نداشت و اطرافیانش هم به مراتب از اطرافیان ناصرالدینشاه دزدتر، کثیفتر و بیحیاتر بودند، و خود مظفرالدین شاه هم به دنبال کارهای کودکانه و ابلهانهاش بود، نتیجهاش شد انقلاب مشروطه. مردم مشروطه نمیخواستند، عدالتخانه میخواستند. در دوره ناصری ظاهرا عدالتخانهای بود، ولی در دوره مظفری از بین رفت. دیوانهای عدالت، مظالم و چندین دیوان دیگر که در دوره ناصری بنا نهاده شده بود، در دوره مظفری بساطش برچیده شد. ببینید در طی این 11 سال چه به روز این مردم آمد که خواهان عدالتخانه شدند! به همین دلیل به عقیده من ناصرالدین شاه کلنگ اولیه مشروطه را بر زمین زد.
منبع: سرویس تاریخ «انتخاب» / فهیمه نظری
براین مگی، فیلسوف، روزنامهنگار و سیاستمدار بریتانیایی درگذشت
«براین مگی»، فیلسوف، روزنامهنگار و سیاستمدار بریتانیایی، در 26 جولای 2019 و در سن 89 سالگی درگذشت.
براین مگی متولد 12 آوریل 1930 بود و در اوایل دهۀ 1970 برنامۀ رادیویی فلسفۀ مدرن بریتانیا را در بیبیسی آغاز کرد. او همچنین برنامۀ تلویزیونی «مردان اندیشه» را در سال 1978 شروع کرد. او در این برنامههای رادیویی و تلویزیونی خود با شماری از فیلسوفان از جمله کارل پوپر، برنار ویلیامز، گیلبرت رایل، السدیر مکاینتایر، آیزایا برلین، هربرت مارکوزه، نوام چامسکی و شماری دیگر مصاحبه کرد.
براین مگی از دانشگاه آکسفورد لیسانس فلسفه گرفت و یک سال نیز در دانشگاه ییل آمریکا تحصیل کرد. او از سال 1974 تا 1983 نمایندۀ پارلمان بریتانیا بود.
آثار براین مگی که تاکنون به فارسی ترجمه شدهاند:
مردان اندیشه: پدیدآورندگان فلسفۀ معاصر، ترجمۀ عزتالله فولادوند، نشر طرح نو؛
فلاسفۀ بزرگ: آشنایی با فلسفۀ غرب، ترجمۀ عزتالله فولادوند، نشر خوارزمی؛
سرگذشت فلسفه، ترجمۀ حسن کامشاد، نشر نی؛
داستان فلسفه، ترجمۀ مانی صالحی علامه، نشر کتابآمه؛
فلسفۀ شوپنهاور، ترجمۀ رضا ولییاری، نشر مرکز؛
فلسفۀ نوین بریتانیا، ترجمۀ ابوالفضل رجبی، نشر نقش جهان؛
مواجهه با مرگ، ترجمۀ مجتبی عبداللهنژاد، نشر نو.
منبع: وبسایت فرهنگی صدانت
فراخوان بیستوهفتمین دورۀ جایزۀ جهانی كتاب سال جمهوری اسلامی ایران
دبیرخانۀ جایزۀ جهانی كتاب سال جمهوری اسلامی ایران، بیستوهفتمین دورۀ این جایزه را با هدف شناسایی و معرفی كتابهای ارزشمند در دو حوزۀ مطالعات اسلامی و مطالعات ایرانی، در سه بخش تألیف، ترجمه و تصحیح كه برای نخستین بار طی سال گذشتۀ میلادی (2018) به زبانهای گوناگون در كشورهای مختلف (غیر از ایران) چاپ شده است، در بهمنماه 1398 برگزار میکند.
بر این اساس از تمامی ناشران، پدیدآورندگان و صاحبنظران دعوت میشود، یک نسخه از کتاب مورد نظر خود را برای شرکت در این دورۀ جایزه، به نشانی دبیرخانه ارسال کنند.
موضوع آثار ارسالی:
الف ـ مطالعات اسلامی: كلیات، معارف اسلامی، تاریخ اسلام، رجال، اخلاق، علوم قرآنی، حدیث، ترجمۀ متون اسلامی، قرآنپژوهی و تفسیر، فقه و حقوق اسلامی، علم كلام، فلسفه، تصوف و عرفان، تاریخ علم در اسلام، فرهنگ و تمدن اسلامی، اقتصاد اسلامی، هنر و معماری اسلامی، مطالعات اسلام معاصر و غیره.
ب ـ مطالعات ایرانی: كلیات، زبان و زبانشناسی ایرانی، مردمشناسی، تاریخ علم در ایران، شعر و ادب فارسی، تاریخ ایران، هنر و معماری ایرانی، تاریخ و تمدن ایران باستان، ترجمۀ آثار اندیشمندان ایرانی و غیره.
ویژگیهای آثار ارسالی:
الف) برخورداری از ابتكار و خلاقیت در ارائه بینش اسلامی و تحقیقات و مطالعات ایرانی؛
ب) بهرهمندی از ارزش فرهنگی بسیار درخور توجه و منطبق با معیارهای تحقیقی و پژوهشی و استناد به منابع معتبر و علمی؛
ج) تناسب حجم كتاب با محتوا، فصلبندی موضوعها، رعایت هماهنگی فصول و یكدستی مطالب، ذكر فهارس فنی، اهتمام به ویراستاری، آرایه مناسب کتاب و نداشتن اغلاط چاپی؛
د) رعایت معیارهای اساسی ترجمه در كتابهای ترجمه شده؛
هـ) رعایت آداب و قواعد تصحیح انتقادی متون به همراه توضیحات و حواشی لازم، و ارائه نسخ بدل به حد كافی در كتابهای تصحیح شده.
مهلت ارسال آثار: 31 شهریور ماه 1398
نشانی ارسال آثار: تهران، صندوق پستی 1437-14155
پست الکترونیک: bookaward@ketab.ir
پایگاه الکترونیکی: www.bookaward.ir
فهرست نشریات علمی دارای اعتبار (اردیبهشت 1398)
دفتر سیاستگذاری و برنامهریزی امور پژوهشی وزارت علوم فهرست نشریات علمی دارای اعتبار در گروههای علوم انسانی، فنی و مهندسی، کشاورزی و منابع طبیعی و دامپزشکی، علوم پایه و هنر و معماری را منتشر کرده است. در این فهرست همچنین لیستی از نشریات لغو اعتبار شده منتشر شده است.
بر اساس این فهرست، در رشته «تاریخ» ۳۱ نشریه دارای اعتبار معرفی شدهاند. ذیل گروه علوم انسانی، در رشتههای «ادبیات و زبانها» ۹۷ نشریه، «علوم سیاسی» ۵۱ نشریه، «علوم اجتماعی» ۹۰ نشریه، «علوم قرآن و حدیث» ۳۲ نشریه، «اخلاق» ۱ نشریه، «ادیان، مذاهب و عرفان» ۱۱ نشریه، «فلسفه و کلام» ۴۳ نشریه، «فقه و حقوق» ۴۰ نشریه، «روانشناسی» ۴۳ نشریه، «علوم تربیتی» ۵۵ نشریه، «کتابداری، آرشیو و نسخهپژوهی» ۱۶ نشریه، «تربیت بدنی» ۳۰ نشریه، «جغرافیا» ۵۳ نشریه، «اقتصاد» ۴۱ نشریه، «حسابداری» ۱۹ نشریه، «مالی» ۱۰ نشریه و رشته «مدیریت» نیز ۷۹ نشریه به عنوان نشریات دارای اعتبار این گروه معرفی شدهاند.
این در حالی است که در گروه فنی و مهندسی و در هر یک از رشتههای «برق و کامپیوتر»، «صنایع»، «عمران» و «فناوری اطلاعات» به ترتیب ۴۱، ۱۴، ۳۵ و ۹ نشریه دارای اعتبار معرفی شدهاند. همچنین تعداد نشریات معتبر در رشتههای «مکانیک»، «مهندسی دریا»، «مواد و متالوژی»، «مهندسی شیمی، نفت و پلیمر»، «مهندسی معدن»، «مهندسی زلزله»، «مهندسی آب»، «مهندسی پزشکی»، «پدافند غیرعامل» و گروه «میانرشتهای» به ترتیب ۳۸، ۵، ۳۰، ۲۹، ۹، ۳، ۴، ۱، ۳ و ۲ نشریه است. بدین ترتیب در مجموع گروه فنی و مهندسی، تعداد ۲۲۳ نشریه به عنوان نشریات دارای اعتبار معرفی شدهاند.
در گروه کشاورزی، منابع طبیعی و دامپزشکی؛ ۲۱ نشریه در رشته «آب و خاک»، ۵ نشریه در رشته «اقتصاد کشاورزی»، ۱۱ نشریه در «اکولوژی»، ۱۳ نشریه در «باغبانی»، ۹ نشریه در «بیوتکنولوژی و ژنتیک گیاهی»، ۷ نشریه در «جنگلداری»، ۵ نشریه در «مکانیزاسیون کشاورزی»، ۳۶ نشریه در «زراعت»، ۱۵ نشریه در «گیاهپزشکی»، ۱۲ نشریه در «علوم دام»، ۱۱ نشریه در «شیلات»، ۲ نشریه در «صنایع چوب و کاغذ»، ۹ نشریه در «صنایع غذایی»، ۹ نشریه در «علوم ترویج»، ۱۷ نشریه در گروه «منابع طبیعی» و ۱۸ نشریه نیز در رشته «دامپزشکی» به عنوان نشریات معتبر معرفی شدهاند.
در گروه علوم پایه، مجموع ۱۴۵ نشریه معتبر معرفی شدهاند که تعداد آنها به تفکیک رشته، از این قرار است: «علوم» ۳ نشریه، «هواشناسی» ۲ نشریه، «آمار» ۵ نشریه، «ریاضی» ۲۶ نشریه، «زمینشناسی» ۲۲ نشریه، «زیستشناسی» ۴۰ نشریه، «محیط زیست» ۱۲ نشریه، «شیمی» ۲۰ نشریه و «فیزیک» ۱۵ نشریه.
در گروه هنر و معماری نیز، ۱۴ نشریه در گروه «هنر» و ۲۴ نشریه نیز در رشته «معماری» به عنوان نشریات معتبر معرفی شدهاند.
در فهرست نشریات علمی دارای اعتبار که به تازگی منتشر شده، همچنین تعداد ۳۱ نشریه به عنوان نشریات لغو اعتبار شده به چشم میخورد.
لیست مجموع نشریات معتبر و لغو اعتبار شده از این قرار است.
منبع: ایسنا