نویسنده: عبدالكريم سروش
كيان، سال پنجم، شماره ۲۴، فروردين و ارديبهشت ۷۴
فیپا:
سروش، عبدالكريم، ” حريت و روحانيت “، كيان، سال پنجم، شماره ۲۴، فروردين و ارديبهشت ۷۴، صفحه ۲-۱۱.
عبدالکریم سروش در حریت و روحانیت ابتدا مواضع علی شریعتی در برابر روحانیت را برمیشمارد. شریعتی را از«منهاییّون» شمردهاند، یعنی از کسانی که اسلام را منهای روحانیت میخواست و وجود صنفی به نام« روحانیت» را بر نمیتافت و آن را مَظهر« تزویر» میدانست که دست در دست ارباب زر و زور به تهی کردن مغز و کیسه مردم میپردازد. شریعتی اسلام بدون آخوند را مطرح کرد، چنان که دکتر مصدق اقتصاد بدون نفت را. البته در این میان، هیچ از احترام به «عالم دین» فرو نمیگذاشت و «پرولتر» بودن طلبه علوم اسلامی را هیچ گاه فراموش نکرد و پارساییها و پاکیهای روحانیون واقعی را مطلقا منکر نبود. مواضع شریعتی البته خالی از تناقض نبود چنان که در فربه تر از ایدئولوژی آورده است. ایدئولوژیک کردن اسلام، که منتهای رغبت و همّت وی بود، ناخواسته به تشکّل طبقهای رسمی از مفسّران ایدئولوژی منتهی میشد که همان عیوب و آفاتی را داشت که وی از آن ها میگریخت.
سروش به سراغ مطهری میرود. مطهری معتقد بود که روحانیت از نعمت «استغنا» و به تبع آن از نعمت «عزّت» برخوردار نیست و از همین روست که نمیتواند تکالیف دینی و اجتماعی خود را چنان که باید انجام دهد. مطهری مشکل روحانیت را در نحوۀ ارتزاقشان میدید. او راه حل را در این میدید که جامعۀ روحانیت باید نظام سنجیده و برنامه ریزی شدهای پدید بیآورد با این هدف که روحانیون مستقیما از دست مردم پول نگیرند.
عبدالکریم سروش ضمن تأیید مواضع مطهری درباره نظام مالی روحانیت چند پیشنهاد دیگر را مطرح کرده است. از جمله این که باید شرایطی پدید آید که شخص، حتی برای تأمین منافع مشروعش، ناگزیر نشود دین خود را به دنیا بفروشد، یا بر حقی سرپوش بگذارد، یا سکوتی یا تأییدی ناروا بکند، یا در اظهار رأیی جرأت نورزد و ملزم به همرنگی با جماعت شود. سروش پیشنهادهای خود را در جهت تضعیف این طبقه اجتماعی نمیداند و بر این است که با بیان مشفقانه آفتهای جامعۀ دینی میتوان از بزرگترین خادمان آن بود. مانند حافظ. ادامۀ بحث او در این مقاله را در «سقف معيشت بر ستون شريعت» ببینید.