مارمولک، لقب معروف «رضا مثقالی» دزد سابقهداری است كه بارها دستگير و زندانی شده، اما در آخرين دستگيری، اتهام او سرقت مسلحانه است. رضا را به زندانی تحويل میدهند و رئيس آن (آقای مجاور) مردی بسيار سختگير و انعطافناپذير است. او عقيده دارد بايد آن قدر نسبت به مجرمان ـ با روشهايی خاص ـ سختگيری كرد كه حتی فكر اعمال خلاف در آینده به مغزشان نرسد. او معتقد است زندانيان را به زور هم كه شده بايد وادار به درستكاری كرد تا به بهشت بروند.
رضا در حادثهای مجروح میشود و به بيمارستان خارج از زندان منتقل میشود. در آنجا لباس يك روحانی بيمار هم اتاقی خود را میربايد و در لباس روحانيت موفق به فرار از زندان میشود. او با مصونيتی كه در لباس تازه پيدا كرده به يك شهرك مرزی میرود تا با گذرنامۀ جعلی از كشور خارج شود اما به دلايلی با روحانی ديگری اشتباه گرفته میشود و مردم با خوشحالی امامت جماعت محله را برعهده او میگذارند.
او با شيوههای خودش مردم را موعظه و راهنمايی میكند و چندين بار اعمال خلافكارانهاش را با حمل به صحت نيكوكاری قلمداد میکنند. کم کم در روستا مريدهای زيادی پيدا میكند و خود او نيز كم كم تحت تأثير لباس و موقعيت جديد به اعمال مثبتی روی میآورد تا اينكه در نهایت آقای مجاور رئيس زندان كه همه جا در این مدت به دنبال او بود، به سراغش میآيد، اما او هم ديگر مايل نيست رضا را با دستبند دستگير كند.
دو دسته واژگان در این فیلم موج میزند؛ یکی، کلمات کلیشهای و تعابیر پربسامد ویژۀ روحانیون مانند “عزیز دل برادر”، “عرض میکنم به محضرتان”، “ان شاء الله”، “التماس دعا”، و “مؤید باشید” که به طنز در فیلم “معین باشید” گفته میشود که به دیالوگها جاذبۀ خاصی داده است. بخشی از این واژگان حاکی از سادهدلی، پاکنیتی و احسان و شفقت روحانیون به دیگران است، اما مخاطبان اینها را به معانی دیگری حمل میکنند. دستۀ دوم تعابیر و جملات عرفانی-اخلاقی است که به زبان طنز بیان میشوند و معانی عمیق دارند اما چه بسا بیننده در آن فضای فیلم به آنها توجه جدی نکند، مانند، “خداوند اِند رحمت است، خداوند اِند بخشایش است” و “راههای رسیدن به خدا متعددند”.