از لحظهای که انسانها به مرحله هستی تاریخی انسانی گام نهادند، یعنی دستها را از زمین آزاد کردند و سپس آنها را برای ساختن افزارهای سنگی به فعالیت گماردند، حواس ایشان نیز دارای ویژگی انسانی شد. از سوی دیگر، ویژگی هستی انسانی، از مرحلهای آغاز شد که انسانها توانستند نیازمندیهای طبیعی نخستین خود را خودشان ارضاء کنند، یعنی به یاری افزارهای ساخته خودشان، برای ارضاء نیازمندیهایشان، مواد طبیعی را دگرگون یا دستکم تغییر شکل دهند، و این در لحظهای بود که کار پدید آمد. اما کار نیز درست در مرحلهای پدید آمد که انسانها دارای هستی ویژه اجتماعی شده بودند، یعنی همکاری میکردند. همکاری آغاز هستی ویژه انسانی آدمی بود. آغاز هستی انسانی او، همچنین آغاز جدا شدگی او از طبیعت بیواسطه پیرامونش، در عین همبستگی با آن بود، یعنی پیدایش یک گونه داد و ستد، یا گونهای پیوند ویژه میان آدمی و طبیعت پیرامونی او. البته شکل طبیعی و غریزی این داد و ستد را در زندگی به اصطلاح “فیزیولوژیک” جانوران و انسان هر دو مییابیم، که به یاری حواس و اندامهای بیرونی و درونی، میان طبیعت و جانور (و همچنین انسان) روی میدهد. اما گفته شد که انسانها در مرحلهای معین از گسترش تاریخی خود، آغاز بهکار کردند؛ این بدین معناست که کار، شکل ویژه هستی انسانی، یا دقیقتر بگوییم، شکل ویژه فعالیت هستی انسانی به منظور تحقق این مبادله مواد یا داد و ستد میان او و طبیعت است. پس کار در این مفهوم تازه، مبادله یا داد و ستد غریزی طبیعی و آغازین انسان و مواد از پیش موجود در طبیعت پیرامونی او نیست. این یک خصلت حیوانی است، که نمیتواند در طبیعت پیرامونی خود هیچگونه دگرگونی پدید آورد، تنها آن را میخورد، مواد آن را در خود میکشد، از آنها میکاهد و هنگامی هم که دیگر چیزی یا موادی برای گرفتن و به درون کشیدن نیافت، ناگزیر میمیرد.
درباره نویسنده
شرفالدین خراسانی ملقب به شرف (زادهٔ ۱۲ اسفند ۱۳۰۶ در همدان — درگذشتهٔ ۱۴ آبان ۱۳۸۲ در تهران) پژوهشگر فلسفه و از برجستهترین استادان فلسفهٔ یونانی در ایران بود. وی مدرک دکترای فلسفه خود را در اوایل دهه شصت میلادی از دانشگاه کمبریج انگلستان اخذ کرد و در آنجا به تدریس ادبیات فارسی و فلسفه پرداخت. حوالی سال ۱۳۴۳ به ایران بازگشت و در دانشگاه ملی (شهید بهشتی) به تدریس پرداخت. دو سال بعد در ایران، گروه فلسفه دانشگاه ملی را بنیاد نهاد و از سال ۱۳۴۶ تا بهمن ۱۳۵۷ مدیر این گروه بود.
شرفالدین خراسانی در آن واحد به دو برهۀ زمانی بسیار تعیینکننده در فلسفه توجه ویژه داشت. نخست آنکه او به روزهای “آغاز فلسفه” و فیلسوفان پیش از سقراط و همچنین فیلسوفان یونانی ـ سقراط، افلاطون، ارسطو ـ و میراث هلینیزم عنایتی خاص داشت و به خوبی دریافته بود که بدون فهم عمیق اقوال فیلسوفان یونان، قادر نخواهیم بود به خوبی تاریخ فلسفه، بهویژه فلسفۀ غربی را، به مثابه امری به هم پیوسته، ارگانیک و واجد صورت واحد به درستی دریابیم. از این رو بخش مهمی از آثار دکتر شرف را تحقیق و تطبع و توضیح آراء فیلسوفان پیش از سقراط و دورۀ حکمای بزرگ یونانی و میراث فلسفه یونان دربر میگیرد.
از سوی دیگر دکتر شرفالدین خراسانی فیلسوف زمان خود بود و نمیتوانست به سنت مدرن و جدیدتر از آن فلسفههای رایج زمان خود، اعم از فلسفههای تحلیلی ـ زبانی و فلسفۀ معروف به قارهای (Continental) بیتوجه باشد. از اینرو به تألیف و ترجمه دربارۀ معرفی فلاسفۀ زمانه خویش نیز پرداخت.