گفتارها و جستارهایی دربارۀ اخبار مشکوک و نقد و عیارسنجی احادیث و مأثورات
مأثورات در ترازو کتابی است متخصصانه در نقد و تحلیل برخی منقولات و توضیح جنبههایی از فرایند بررسی و ارزیابی اخبار و روایات. این کتاب مقدمهای دارد با عنوان «نفثة المصدوری به جای سخن آغازین» که در آن دغدغههای اصلی نویسنده و انگیزۀ او از نوشتن مقالات کتاب توضیح داده شده و بر ضرورت ارزیابی روشمند منقولات تأکید گردیده است. در ادامه هشت مقاله آمده که شش تای آنها جستارهایی است خواندنی در بررسی برخی اخبار و روایات منقول و دو تای آنها معرفی دو کتاب مرتبط با حدیثپژوهی.
مقالۀ نخست «اخبار مشکوک در میراث مأثور اخلاقی» بررسی نقادانۀ چند روایت و حکایت ظاهرا اخلاقی است؛ با این نتیجه که وثاقت تاریخی این حکایات مشکوک است و استناد به آنها از سر مسامحه. او نگاه ناقدانه و دقیق به میراث مأثور را از مهمترین وظایف پژوهشگران مسلمان میداند و از این که در روزگار ما عاملان به این وظیفه کم هستند ابراز تأسف میکند. در این بخش چند روایت نقل و سپس وثاقت تاریخی آنها بررسی شده است. به عنوان مثال، روایتی مربوط به مهمانی ابوذر در منزل سلمان را از عیون أخبارالرضا و چاپ سنگی نجمالدوله به دو صورت نقل میکند و نشان میدهد که افرادی چون شیخ صدوق، محدث نوری، علامه مجلسی، ملاهادی سبزواری عین آن دو را نقل کردهاند و نه تنها این روایت را مشکوک ندانسته بلکه از منتخبات حدیثی و اخلاقی نام بردهاند. او با نقد این روایت نشان میدهد که این روایت به قصههای کتابهای صوفیانه شبیهتر است تا شیوههای سلوک اسلامی، گویی که در نظر جهانبخش سلوک صوفیانه بخشی از فرهنگ اسلامی نیست. بعلاوه، جهانبخش در این مقاله در فهم و نشان دادن عوامل پیدایش جعل چنین مطالبی در بافتاری خاص، که کم و بیش این دست منقولات پذیرفته میشود، ناکام است.
مقالۀ دوم مقالهای است بسیار خواندنی دربارۀ بابارَتَن هندی. این شخص ـ اگر فیالواقع چنین شخصی بوده باشد و به کلی برساختۀ قصهپردازان نباشد ـ چند صد سالی پس از پیامبر اسلام (ص) در هند میزیسته و خود را از صحابۀ ایشان معرفی کرده است که با دعای ایشان طول عمر یافته و بدین ترتیب طبعا میتوانسته روایاتی را مستقیما و بیواسطه از پیامبر اسلام نقل کند. بعضی از اهل فضل و به ویژه متمایلان به تصوف این دعوی را پذیرفته و بابارتن را از اصحاب رسول خدا دانستهاند. در این مقاله و مقالۀ بعدی که در حقیقت تکملۀ همین مقاله است مؤلف این دعوی را از جنبههای گوناگون به تفصیل نقد کرده است.
مقالۀ چهارم با عنوان «گنجی نویافته یا وهمی بربافته؟!» ارزیابی نقادانه و مفصل خطبهای است منسوب به حضرت اباالفضل که مطابق رأی منتشرکنندگان آن بر فراز کعبه در یوم الترویۀ سال شصت هجری ایراد شده است؛ اما ارزیابی زبانی و سبکشناسانه از سویی و بررسی سندشناسانه و مستندپژوهانه از سوی دیگر نشان میدهد که نمیتوان بر اصالت آن تکیه کرد. جهانبخش در این مقاله نشان میدهد که چرا نمیتوان به اصالت چنین خطبهای باور داشت اما باز هم در شناخت بستر جعل چنین خطبهای کوششی نکرده است.
مقالۀ پنجم دربارۀ چند بیت مشهور عربی است که منسوب است به امام سجاد (ع) و در برخی آثار مربوط به تشیع و از آن جمله آثار شرقشناس اندیشمند ـ هانری کربن ـ به همین عنوان مکررا نقل شده است:
انی لاکتم من علمی جواهره
کیلا یری الحق ذوجهل فیفتتنا…
پژوهش جویا جهانبخش نشان میدهد که این ابیات از ابو عمرو کلثوم بن عمرو بن ایوب عتابی تغلبی شاعر و ادیب معتزلی متوفی ابتدای قرن سوم هجری است.
مقالۀ ششم کتاب هم باز مقالهای است مفصل در بررسی نسبت حاج ملا هادی سبزواری با احادیث و روایات و نشاندادن اینکه این حکیم صدرایی متأخر در استناد به احادیث و روایات دقت محدثانه نداشته است. عنوان این مقاله «داد و ستد حکیم سبزواری با مردهریگ روائی گرایشهای غالی» گویای محتوای آن است.
دو مقالۀ انتهایی کتاب با نامهای «آبشخور بحار» و «از آن سموم که بر طرف بوستان بگذشت…» به معرفی کتابهای «مشرعه بحار الانوار» از محمد آصف محسنی و «تاریخ الحدیث النبوی و مؤثرات الهوی و الموروث الجاهلی علیه» از سید علی شهرستانی اختصاص دارد.