تحقیق در زمینۀ صور خیال سخنوران و نگارش فرهنگنامههایی در این باب، امر بایسته و مفیدی است که از جهات گوناگون درخور توجه است؛ از جمله با چنین پژوهشی میتوان بسیاری از ابعاد شخصیتی، تعلقات ذهنی و روحی یک هنرمند را دریافت، تا حدی میزان نوآوریها و هنر واقعی او را سنجید، در شناخت و گزارش سخن او گامی ارزنده برداشت و فراتر اینکه میتوان در آفرینش و نوشتن کلام ادبی سهمی داشت. بایستگی چنین تلاشی در باب شاعر شگفت و صاحبطریقی چون خاقانی که اساساً شاعری تصویرساز است، بیش از هر سخنور دیگری احساس میشود. هنر شاعری خاقانی در یک واژه خلاصه میشود، آن واژه بیش از هر واژۀ دیگری تصویرآفرینی خواهد بود؛ خاقانی شعر میگوید تا تصویر بیافریند، تصویر میآفریند تا دنیای چنان که خود میپسندد، پی بیفکند. آن کارکرد تصویرسازی که همانا رهایی از قید و بند زمان و مکان باشد، در اینجا به نیکی جلوهگر است. هم از اینرو تصویرسازی “وجه غالب” سخن او را شکل میدهد؛ وجه غالبی که عنصر کانونی دیوان اوست. آن عنصری که دیگر عناصر را زیر فرمان خود دارد؛ چنانکه میتوان گفت دیگر شیرینکاریهای او در خدمت همین وجه غالب و در راستای تقویت و برجستهسازی آن است.
این کتاب در سه جلد دربردارندۀ فرهنگنامۀ صور خیال در دیوان خاقانی است.
نسخۀ اساس برای استخراج این فرهنگنامه، تصحیح دکتر سجادی بوده است. نویسنده برای این کار کتابخانهای کارآمد برای پژوهش در باب خاقانی را آماده کرده است که در این باب به چند امر توجه داشته است. اول منابع اصیلی که احتمال دارد شاعر بخشی از پشتوانۀ فرهنگی خود را از آن کتب یا منابع نزدیک به آن کسب کرده باشد. دوم کتابها و مقالاتی که تقریباً از آغاز سدۀ چهاردهم شمسی در باب خاقانی نوشته شده است. همچنین از گفتارهایی که در برخی از آثار پژوهشی در باب شاعر موردنظر آمده نیز غفلت نشده است. سوم برخی منابع تحقیقی که دیگر محققان نگاشتهاند و به گونهای در این پژوهش میتوانستند مفید واقع شوند که در این میان از شروح کهن خاقانی به فراخور بعضی مباحث استفاده شده است.
مطالعۀ دقیق اشعار و استخراج تصاویر، مرحلۀ دیگر پژوهش بوده است که بیت به بیت دیوان مورد توجه واقع شده و هر تصویر بر یک برگه ثبت شده است. در این مرحله از شروح هر شعر (اعم از قصیده و غزل و …) برای استخراج تصاویر کمک گرفته شده است.
در گام بعد با دیدی انتقادی تمامی برگهها بررسی و در صورت نیاز تصحیح شده است. سپس تصاویر سخت کلیشهای جدا شدهاند که این رویکرد تنها محدود به غریب و دشواربودن تصویر نشده است، بلکه این نکته مدنظر بوده که گزینش تصاویر برکنار از ترسیم اندیشه، تعلقات ذهنی و روحی خاقانی و نشاندادن هنر بیبدیل او در تصویرآفرینی، برای آگاهی از پشتوانۀ فرهنگی شاعر و شرح دشواریهای دیوان او باشد. در بیان و تبیین گونههای تصویری نیز سعی شده شیوهای به کار گرفته شود که افزون بر دربرداشتن نکات مثبت دیگر پژوهشهای بلاغی، بهخوبی هنر تصویرآفرینی خاقانی را نمایان سازد. در این پژوهش نیازی به ذکر مجاز و پیشینۀ کنایات وجود نداشته است، تنها برخی کنایات را که عنصری تأییدشده در سبک تصویری خاقانی است، ثبت شدهاند. کوشش نویسنده متوجه تعیین و تحلیل استعارهها، تشبیهات و نامتصویرهای شاعر بوده است.
در باب ساختار کتاب هم این نکته گفتنی است که تلاش نویسنده بر این بوده تا ساختاری کارآمد داشته باشد؛ ساختاری که هم توانایی و هنر تصویرسازی شاعر را نشان دهد و هم پژوهشگران را در بررسیها و مطالعات مختلف کارساز باشد؛ از اینرو اساس را بر آوردن صورت عینی و ملفوظ تصویر در هر مدخل قرار داده است. بدینگونه که در تشبیهات و استعارۀ مصرحه، مشبهبه، در استعاره مکنیه و تشخیص، مشبه و در کنایات و مجازها، همان صورت عینی لحاظ شده است. تصاویری که با اعداد همراه است، مثل “هفت مهره” ذیل معدود که همان مهره باشد، ذکر شده تا هر مدخل نشاندهندۀ نگاه خاقانی به آن مشبهبه یا مشبه باشد. به همین دلیل برخی تصاویر مثل “آتشین آینه” که با صفتی مقلوب همراه بوده به صورت زبان هنجار، ذیل “آینه هنجار” ثبت شده است. بعد از هر شاهد نوع تصویر مشخص شده است. آنچه نیز در درک تصویر نقش دارد، در قالب نکته یا نکاتی ذیل ابیات شاهد آمده است.