دموکراسی، یا حکومت مردم به وسیلۀ مردم، بر پایۀ آزادی و برابری استوار است. آزادی یعنی قدرت داشتن به انجام دادن هر کاری که به دیگران زیان نرساند. هر قدر ملت آزادتر باشد، نیروی مادی و معنوی دولت بیشتر است و به همین سبب در حکومت دموکراسی ملت نیرومند است و نیروی دولت بازتاب نیروی مردم است. برابری یعنی هر کس حق داشته باشد بر اساس استعداد و لیاقتهایش مدارج ترقی را طی کند و مانعی مثل نژاد، اعتقاد، رنگ و جنسیت راه او را سد نکند، نه به این معنا که استاد دانشگاه و کارگر حقوق و مزایای برابر داشته باشند.
نخستین هدف دموکراسی باید تهیۀ حداقل وسیلۀ معاش برای مردم باشد. همۀ مردم باید از نظر نان، مسکن و بهداشت آسودهخاطر باشند تا بتوانند متوجه مدارج عالی، دنیای وسیعتر، و عالیتر شوند. مردم عادی همه مسیح و بایزید بسطامی و گاندی نیستند تا از امور مادی یکسره بگذرند و زندگی خود را وقف امور معنوی کنند. حکومت دموکراسی نباید توقعی، بیرون از حد توانایی بشرعادی، از افراد مملکت داشته باشد. حکومتی که در تأمین معیشت مردم قصور میکند دیگر قادربه فراهم کردن موجبات رشد دموکراسی نیست. وظیفۀ دیگر حکومتِ دموکراسی تربیت مردم است، یعنی سطحِ فکری آنان را طوری بالا ببرد که زندگی را فقط امرار معاش ندانند و از کوتهنظریهای خودپرستانه، خودخواهی و برتریطلبی دوری جویند.
مصطفی رحیمی که در روزگار حیات خویش ناشناخته ماند شهرت خود را از یادداشتی با عنوان “چرا با جمهوری اسلامی مخالفم؟ دارد که در گرماگرم روزهای پس از انقلاب 1357 در خطاب به امام خمینی نوشت و از او خواست نام و سیرۀ حکومت را “جمهوری اسلامی” قرار ندهد. این تقاضا از سوی رهبر انقلاب و از سوی مردم شنیده نشد ولی سالها بعد با دیدن تجربۀ اسلام سیاسی همگان را متوجه استدلالهای رحیمی برای پیشنهادش کرد.
در این کتاب که ویرایش اول آن در سال 1347 منتشر شده است، مصطفی رحیمی اصول دموکراسی، تاریخ کوتاهی از تحقق آن در کشورهای آسیایی و اروپایی، تاریخی از اندیشۀ دموکراسی در ایران، تفسیر و تحلیلی از اولین قانون اساسی ایران که در دورۀ مشروطه نوشته شده و دهها مطلب خواندنی دیگر ارائه داده است. بیشک این کتاب پس از گذشت حدود پنجاه سال یکی از بهترین کتابها در موضوع حقوق اساسی است و خواندن آن توصیه میشود.