تاریخ شفاهی به مجموعه اطلاعاتی گفته میشود که مستند و دلیل درستی آنها کسی و چیزی نیست جز گوینده. چون گوینده خود شخصی بوده که در صحنه خبر یا گزارش حضور داشته و با آن تجربه زیسته ولی امکان یا فرصت نگارش تجربهاش را نداشته است. این تجربۀ زیسته در مصاحبه با مصاحبه کنندهای که خود از تاریخ و تجربه بیبهره نیست بیان میشود و به تاریخ شفاهی مشهور شده است. اعتبار این دادهها و اعتماد به آنها به میزان اعتماد ما به حافظه و صداقت شخص گوینده بستگی دارد و صد در صد درست نیست اما به عنوان یک منبع دست اول بسیار قابل اعتناست.
تاریخ شفاهی ایران از جمله تاریخهای شفاهی است که به همت حبیب لاجوردی، مدیر پروژه، در مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد، تهیه شده است. حبیب لاجوردی روز یکشنبه سوم مرداد 1400 در ۸۶ سالگی در شهر واشینگتن درگذشت. لاجوردی دانشآموخته رشتۀ اقتصاد در دانشگاه هاروارد بود و پیش از انقلاب بنا داشت دانشگاهی در رشته اقتصاد و مدیریت در تهران (اتوبان شهید چمران، پل مدیریت) تأسیس کند تا نیروهای لازم برای توسعه و مدرنیزه کردن ایران در آنجا تربیت شوند. اما با پیروزی انقلاب اسلامی این طرح ناکام ماند. یک گروه تروریستی یکی از اعضای خاندان لاجوردی را در مرداد 1358 ترور کرد و هر چند این ترور منجر به قتل کسی نشد ولی لاجوردیها تکلیف خودشان را فهمیدند و از ایران مهاجرت کردند. جبیب لاجوردی سپس پروژه تاریخ شفاهی ایران را بنیان گذاشت که بسیاری از تاریخدانان و منتقدان موفقیت و تاثیرگذاری آن را تأیید میکنند.
در پروژه تاریخ شفاهی ایران با دهها شخصیت تاریخی ایران مصاحبه شده است، کسانی که در قرن چهاردهم از 1300 تا سال ۱۳۶۰ شمسی در رویدادهای سیاسی ایران نقش ایفا کردند و خود شاهد بودند، از جمله شاپور بختیار، چهره شاخص جبهه ملی و آخرین نخست وزیر محمد رضا پهلوی، علی امینی و جعفر شریف امامی، دو دیگر نخست وزیر ایران در دوره پهلوی، مظفر بقایی نماینده سابق مجلس شورای ملی و از عوامل حزب توده و همکار با حسن آیت، کریم سنجابی، رهبر جبهه ملی ایران و وزیر خارجه دولت موقت، و ناصر قشقایی از بزرگان ایل قشقایی و یاران محمد مصدق در جریان ملی شدن صنعت نفت، احمد سلامتیان، غلامحسین ساعدی و عبدالکریم لاهیجی، از جامعه شناسان و حقوقدانان مشهور. مجموع این مصاحبهها 134 عدد است. فایلهای صوتی و همچنین متن مکتوب آن در این نشانی قابل دسترس است و علاقمندان به تاریخ معاصر ایران میتوانند براحتی از آنها بهرهمند شوند. این دسترسی آسان به همت آقای امیرحسین آزاد و همکارانش فراهم شده است.
پروژه تاریخ شفاهی به ما میآموزد که چه اهداف بلندی، در سر حاکمان و گاهی در عمل، برای ایران وجود داشته ولی موانعی، که همواره تا کنون در این سرزمین وجود داشته است، مانع از تحقق این اهداف و ایدههای عالی شدهاند، از این قبیل است: توهم زدگی، خودخواهی و یکدنگی مقامات نظام؛ سودطلبی و رفتار منافقانۀ دست اندرکاران؛ باندبازی؛ رعایت مصالح شاه، حضرت والا، نخست وزیر و رئیس ساواک و سپس عرضۀ نظر کارشناسی مطابق با این مصالح. با خواندن تاریخ شفاهی بهتر درمییابیم که راه حل مشکلات ایران تغییر آدمها نیست بلکه تغییر رویّههاست. لازمۀ تغییر رویّهها ساختن بسترهای دموکراتیک است تا با گردش اطلاعات صحیح توهم و خودخواهی مقامات، نفاق کارشناسان، و باندبازیها جایی نداشته باشند. بستن فضاهایی که گردش اطلاعات را کُند میکند به افزایش آن توهم، آن نفاق، و آن باندبازیها کمک میکند. نظام عدالتخواه باید کمک کند تا فضاهای بیشتری برای عرضۀ آزاد نظر فراهم آید و هیچ کس به دلیل اظهار نظر تعقیب قضائی نشود.
درود بر شرف تمامی آزادمردان روشن ضمیر این سرزمین عزیز.