جوادی، حسن، ادوارد براون و ایران، تهران، نشر نو، ۱۳۹۶، ۷۴۰ صفحه.
این کتاب مشتمل است بر ۱۵ فصل و ۱۷ پیوست.
فصل ها:
«ایام تحصیل»، «وضع سیاسی انگلیس و دوستان ایرانی براون»، «یک سال در میان ایرانیان»، «تدریس فارسی و مطالعات بابیه»، «بحثی در تصوف و ایرادات کسروی»، «حلقه استانبول»، «بروان و بلانت _ شرق شناسی، اسلام و استقلال ملل شرق»، «مقدمات مشروطه و علاقه مندی براون به سیاست»، «بعد از فتح تهران»، «اوقاف گیب»، «سه کتاب»، «سالهای جنگ جهانی»، «براون و کرزن»، «تاریخ ادبی ایران» و «سالهای بازپسین».
پیوست ها:
شیخ حسن تبریزی؛ لارنس لکهارت؛ عیسی صدیق؛ ذبیح بهروز؛ اقبال لاهوری؛ رابینو؛یحیی دولت آبادی؛ دهخدا؛ براون و دوستان ایرلندی او؛ مینورسکی؛ دنیسن راس؛ سر آلبرت شیندلر؛ گای لسترانج؛ رینالد نیکلسون؛ معاضد السلطنه نائیتی؛ میجر استوکس؛ آرامگاه براون و همسرش
بخشی از مقدمه
«آشنایی من با آثار براون از کلاس نهم شروع شد. بعد مریض شدم به مدرسه نرفتم و سه سال آخر را متفرقه در دو سال گذراندم. من از طریق نوشته های علامه قزوینی با آثار و زندگی براون آشنا شدم. با زحمت زیاد چهار جلد تاریخ ادبی براون را از نشریات دانشگاه کیمبریج سفارش دادم. يك پیرمرد ارمنی را پیدا کردم که از دست بلشویک ها گریخته بود و زبان های زیادی می دانست و از جلد سوم براون شروع کردیم که مربوط به دوره مغول و تیموریان است. ترجمه های براون از آثار شعرای ایران در سر تاسر تاریخ ادبیات خیلی به بهتر ساختن انگلیسی من کمک کرد. مسیو لئون مقالاتی دربارۀ شرق شناسان بزرگ روس، انگلیس، فرانسه و آلمان نوشته بود که هیچ کدام را در جایی چاپ نکرده بود. آنها را برای من می خواند و اینها باعث علاقه مندی من به تاریخ شرقشناسی گردید.در سال ۱۳۳۸ از دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز لیسانس انگلیسی گرفتم و عنوان رسالۀ من «تاثیر ادبیات فارسی بر روی ادبیات انگلیسی» بود. اندکی بعد برای ادامه تحصیل اول به پاریس و سپس به کیمبریج رفتم و هیچ انتظار نداشتم که در دوره دکترای ادبیات انگلیسی کیمبریج قبول شوم ولی چنین شد. استاد من پروفسور آربری بود که شاگرد نیکلسون بود و به براون ارادت خاصی داشت. از سوی دیگر پسر عموی پدرم مرحوم میرزا عبدالله مجتهدی، که از فضلا و مجتهدین نامدار تبریز بود، نامه ای به انگلیسی به پروفسور مینورسکی نوشته سفارش مرا کرده بود. مینورسکی که سالها در ایران بود و چند سالی در تبریز کنسول روس بود معلومات وسیع و عجیبی داشت و دانشمندی واقعاً استثنایی بود و با بروان همکاری می کرد. زمانی که من در سال ۱۹۶۰ به کیمبریج رفتم، مینورسکی از مدرسۀ زبان های شرقی و آفریقایی لندن بازنشسته شده در خانه دو طبقه ای روبروی باغ نباتات کیمبریج زندگی می کرد.
من در کالج پمبروک بودم و بعداً هم مدّرس فارسی و دستیار آربری شدم. براون پیش از ازدواج در پمبروک زندگی می کرد و در «حیاط پیچک ها » آپارتمانی داشت که روزگاری محل اقامت جوان ترین نخست وزیر انگلیس یعنی پیت بود. من در کیمبریج با لارنس لکهارت ، که کتاب نادر شاه او مشهور است، آشنا شدم. او شاگرد براون بود و شرح کلاس های براون را می داد که چقدر پر جذبه و جالب بودند، و می گفت اغلب شبها دانشجویان در اطاق براون جمع می شدند و پای صحبت او می نشستند. من درکتابخانه دانشگاه کیمبریج و همچنین کتابخانه کالج پمبروک بیشتر کتابها و یادداشت های براون را دیده بودم و می دانستم که او کتابی بنام «نامه هایی از تبریز» دارد که هرگز چاپ نشده بود. سال ۱۹۶۲ یک صدمین سالگرد تولد براون بود و مراسمی در کالج برگزار شده بود. یکی از دو پسر براون یعنی سر پتریک براون که قاضی دیوان عالی لندن بود به مناسبت این مراسم به پمبروک آمده بود. من از او اجازه گرفتم که «نامه هایی از تبریز» را ترجمه و چاپ بکنم. و پس از بازگشت به ایران در ۱۹۶۵ شروع به ترجمه این کتاب کردم. ولی اصل نامه ها پیدا نمی شد تا این که در ۱۹۷۰ برای بار دوم برای تدریس ادبیات فارسی به کیمبریج برگشتم و به راهنمایی لکهارت با نوه براون، خانم کرافورد آشنا شدم و نه تنها تمام نامه هایی از تبریز بلکه مقدار زیادی از اسناد و نامه های براون را پیش او یافتم. این اسناد که این خانم در کمال محبت در اختیار من گذاشت اکنون در کتابخانه دانشگاه کیمبریج است، و چنان که در جای خود خواهد آمد، نامه هایی از تبریز را چاپ کردم. تعداد نامه ها و اسناد خیلی زیاد بود و آن زمان ماشین کپی در دسترسم نبود ولی من توانستم ازمقداری از مکاتبات براون نسخه بردارم.
خواندن این مکاتبات و اسناد بیش از پیش مرا به شخصیت براون علاقمند ساخت، و مقاله ای تحت عنوان «ای. جی. براون و نهضت مشروطۀ ایران » نوشتم که در سال ۱۹۷۶ در ایران : مجلۀ موسسۀ بریتانیا برای مطالعات ایرانشناسی منتشر شد، و این سرآغازی بود برای کتاب حاضر. تا آنزمان کسی در ایران، وحتی می توانم بگویم در انگلستان نیز، براون را در زمینۀ لیبرال های آزادیخواه انگلیس مطالعه نکرده بود- کسانی که با سیاست استعماری دولت شان در خاورمیانه، خصوصاً سیاست سِر ادوارد گری برای رضایت روسها به خاطر ترس از آلمان، و دادن هرگونه آزادی عمل در ایران به آنها مخالفت می کردند، و با سیاست های انگلیس در ایرلند، و نیز جنگ های بوئر مخالف بودند. براون مانند دوستش ویلفرید بلانت، که نشریاتش دربارۀ فجایع انگلیس در مصر در لندن غوغایی بر پا کرد و به خاطر مخالفتهایش دربارۀ ایرلند به زندان افتاد، بین لیبرالها شخصیت نابی بود. براون چهل سال به تدریس و تحقیق ، در درجه اول به فرهنگ و ادبیات ایران و سپس به مطالعات اسلامی، عربی و ترکی پرداخت و متون مهمی را چاپ و یا ترجمه کرد. او تدریس ترکی را در کیمبریج آغاز کرد و به مطالعات فارسی و عربی حیاتی نو بخشید».
حسن جوادی، ادوارد براون وایران، صص۷-۱۰.