دیانت و عقلانیت
كتاب دیانت و عقلانیت: یادداشتهایی در قلمرو دینشناسی انتقادی به قلم رضا بابایی در آستانۀ نشر است. این كتاب در پنج فصل میكوشد قرائتی عقلانی از آموزه های اسلامی ارائه و نیز برخی آسیبهای دینشناسی سنتی را واكاوی كند. فصل دوم كتاب، با نام «دین و متون دینی»، پارهای بدفهمیها را در خوانش متون اسلامی بررسی کرده است. آنچه در پی میآید، برگهایی از این فصل است كه نویسندۀ كتاب در اختیار سایت آثار برتر گذاشته است.
درنگی در نسبت دینداری با متون دینی
در یکی از شبهای ماه رمضان، روحانی محترمی در تلویزیون میگفت: «صدها روایت معتبر و قوی دربارۀ امانتداری در منابع اسلامی موجود است، و این نشان میدهد که مسئلۀ امانتداری چقدر در اسلام مهم است».
درست میگوید، ولی:
روایات اسلامی، برخی فضایل اخلاقی را بسیار برجسته میکنند؛ آن قدر که انسان معاصر، دلیل آن را نمیفهمد؛ مانند همین «ردّ امانت به صاحبش». برای نمونه، از پیامبر اسلام(ص) نقل کردهاند: به زیادی نماز، روزه، حجّ، بخشش و نالههای شبانه افراد نگاه نکنید، بلکه به راستگویی و امانتداریشان بنگرید (مجلسی، بحار الأنوار، ج٧٥، ص ١١٤، ۱۷۲؛ نیز ج١٠٣، ص ١٧٥). ادعا این است که بعضی از توصیه های اخلاقی، مانند همین امانتداری، با همۀ اهمیتی که دارند، تأکید بر آن در این سطح نیاز انسان عصر قدیم بوده و نه نیاز انسان عصر حاضر. برای نمونه چند توصیه را بررسی می کنیم.
یکی از مشکلات جدی مردم حجاز در روزگاران قدیم، هنگام مسافرت یا ترک خانه، امنیت اموال نقدی و غیر نقدیشان بود. خانههای مردم در آن عصر بیشتر محلی برای بیتوته (گرفته شده از بیت) یا زندگی بود تا مكانی امن برای نگهداری سرمایه؛ خصوصا در روزهایی كه ساكنان خانه به مسافرت یا مهمانی یا برای انجام دادن كاری به بیرون از شهر میرفتند. خانه های اعراب معمولا دیوارهایی كوتاه داشتند و برخی خانهها حتی سقف نداشتند و از این رو افراد غریبه به راحتی می توانستند به آن رفت و آمد کنند. نهادی مانند پلیس و نیروی انتظامی هم نبود. بنابراین هر كس به مسافرت دور یا نزدیك میرفت، چارهای نداشت جز به امانت سپردن اموال قیمتیاش به انسانهای امین یا مدعی امانتداری. برخی از این امانت پذیران، گاهی حاضر به استرداد اموال مردم نمی شدند. روایات بیشماری که دربارۀ امانتداری نقل شده است، در واقع ناظر به همین مسئلۀ بسیار مبتلابه آن روزگاران است. اما امروزه نظام بانکداری و امنیت نسبی خانهها سطح اهمیت این مشکل را کاهش داده است و الان کمتر کسی پول ها و طلاهایش را نزد کسی به امانت میگذارد و کمتر از آن کسانی حاضرند امانت دیگران را بپذیرند.
از همین دست است روایاتی که دربارۀ ثواب مدارا با برده، مرزبانی، اطعام اسیر و ورزشهایی مانند تیرانداری و اسبسواری وجود دارد. اکنون به طور معمول، گذر هیچ شهروندی به برده یا اسیر نمیافتد که آن مقدار توصیههای اخلاقی را به کار بندد. فراوانی روایات دربارۀ یتیمنوازی هم تقریبا چنین داستانی دارد. احتمالا درصد ایتام در گذشته – به دلیل جنگهای پرشمار و پیدرپی در صدر اسلام و نیز به دلیل تعداد فرزندان هر شهید – بیش از الان بوده و مرکز یا نهادی (مانند بیمۀ تأمین اجتماعی، بنیاد شهید و بهزیستی و غیره) هم برای سرپرستی آنان وجود نداشته است. در صدر اسلام، کوچهای نبوده است که چند یتیم بیپناه در آن زندگی نمیکردند؛ یتیمانی که هیچ بنیاد یا مؤسسه یا نهاد یا مجموعهای سرپرستی آنها را به عهده نمیگرفت. دولت نیز معنا و مفهوم امروزین را نداشت که خود را مسئول اسکان و تغدیۀ کودکان یتیم بداند؛ مگر از باب رأفت انسانی و ایمانی. به همین دلیل، روایات مربوط به اطعام و سرپرستی یتیمان، بسیار فراوان است. یتیمنوازی اگر در آن روزگاران، امری توصّلی (در برابر تعبّدی)، بوده است؛ یعنی محقق شدن آن کار مهم بوده و نه قصد و نیّت فاعل آن، امروز به دلیل فقدانِ مصداقِ قابل توجه، یتیم نوازی رنگ تعبدی پیدا کرده است؛ یعنی اشخاص این کار را به قصد قربت و بردن ثواب انجام میدهند. مانند شمع روشن کردن در گذرگاهها که در قدیم معنا و فایده داشته (یعنی توصلی بوده است)، و اکنون که برقرسانی و روشنایی کوچهها و خیابانها وظیفۀ دولت است، دلیلی نمیتوان برای نذر شمع و مانند آن یافت، جز آن که کسی با این کار قصد قربت کرده باشد (یعنی رنگ تعبد به این عمل دادن).
ناهماهنگی میان واقعیتهای روز و کم وکیف برخی توصیههای دینی، باعث شده است که تأویلگران مثلا بگویند مراد از «امانت» مطلق «مسئولیت» است و منظور از «عصا» در آن روایت که میگوید اگر کسی پس از چهلسالگی عصا به دست نگیرد، عصیان کرده است، «عصای احتیاط» است، یا مثلا «نذر شمع» را باید شامل «برقرسانی» هم دانست. اما تفسیر «اَدای امانت» به مطلق مسئولیتپذیری و درستکاری، اولا مانند همۀ تأویلهای دیگر، عبور از متن و صراحت آن (نص) است، و ثانیا قراین لفظی و حالی در این روایات و آیات به قدری است که مانع هرگونه انصراف از دلالت لفظی و مطابقی آنها میشود، و ثالثا بحث در تناسب میان «کمّیت» این توصیهها با نیازهای جوامع مدرن است، نه در اصل آنها. یعنی حتی اگر بتوانیم شمع را به برق، و امانت را به منصب و مسئولیت، تأویل کنیم، پرسش این است که در جامعهای که امانتداری، متولی رسمی (مانند بانک) دارد، اکنون چه توجیهی برای این «مقدار» از توصیه به آن میتوان یافت؟
تناسب اندام دین با روزگاران مختلف، در گرو نظر به روح دین است، نه انحصار نگاه و نظر به متون و تاریخ. یعنی دین را باید فراتر از متون و میراث و رخدادهای تاریخی بدانیم؛ چنان که در صدر اسلام، «روایت»، دایرهای وسیعتر از قرآن برای خود تعریف کرد و به میدان آمد. اکنون نیز مسائل بسیار مهمی برای انسان و جامعه پیشامد میکند که در متون دینی ما، اشارهای به آنها نشده یا دربارۀ اهمیت آنها برای مردم امروز، کمتر گفتوگو شده است، و بسا موضوعاتی که جایگاهی مهم و شگفت در متون دارند، ولی نمونه های آنها اکنون به حاشیه رفته اند. انسان معاصر، خواستههایی دارد و با مشکلاتی دستوپنجه نرم میکند که بیشتر رهاورد دنیای جدید است؛ مانند امنیت در حریم خصوصی. مسئلۀ حریم خصوصی به معنای امروزین آن – بر خلاف مسائلی مانند امانتداری – مسئلۀ مردم قدیم نبوده است؛ به چند دلیل: اولا حریم خصوصی، بیشتر از راه تکنولوژی جدید آسیبپذیر شده است؛ ثانیا همین تکنولوژی، مرزهای حریم خصوصی را فراتر از خانه و خانواده برده است؛ ثالثا حریم خصوصی و حقوق شهروندی و مانند آن، بیشتر از مفاهیم مدرن محسوب میشوند و اهمیتی فوق العاده و ابعادی بسیار گسترده یافتهاند.
با سلام و خسته نباشید
آثار استاد بابایی همیشه روان و شیوا و با دیدگاه متفاوت و ناب نوشته میشه و بسیار روشنگر و راهگشاست ، امیدوارم این کتابشون هم به زوذی منتشر بشه تا چراغ راهی برای طالبان حق و حقیقت باشه.
بی صبرانه منتظر می مانیم.
واقعامن مديون نكاه آقاي رضابابايي به دين ومتون ديني هستم درعين اينكه جديدهست احساس ميكنم واقعاسنت كراهستند.يعني ازيك منظرنووروشنفكرانه است وبعينه درهمان حال بيان واقعي وخالص سنت ودين ميكنندبدون زوائدتاريخي وبشري كه بردامن دين نشسته.