عروس آتش حکایت سنتشکنانۀ دختری به نام «احلام» است كه از كودكی زادگاهش را ترك كرده و به شهر آمده است و اكنون سال آخر پزشكی را در دانشگاه سپری میكند. او كه به حكم قوانین عشیرهاش باید به همسری پسرعمویش «فرحان» درآید، عاشق استادش ـ دكتر پرویز ـ است و استاد نیز دل در گرو عشق او دارد. احلام گرچه تفكر عشیرهای را مقدس و غیرقابل انكار میشمارد، نمیخواهد با پسرعموی ماهیگیر و بیسوادش كه به قاچاق كالا مشغول است ازدواج كند. احلام كه از دو سالگی پس از مرگ پدر همراه مادرش به شهر آمده تصمیم میگیرد برای صحبت كردن در این موضوع به زادگاهش برود.
احلام و فرحان كه تاكنون همدیگر را ندیدهاند یكدیگر را میبینند و احلام طی گفتگویی صریح با فرحان به او میگوید كه قادر نیست در شرایطی كه كس دیگری را دوست دارد، همسر او شود. فرحان كه از گفتگوی احلام سخت رنجیده، همچنان احلام را نامزد خود میداند و در صورت عدم تمكین، حكم قتل او را بر اساس سنتی دیرینه در قبیلهاش، تكلیف خود میداند. احلام همچنین با «خاله هاشمیه» صحبت میكند و او را متقاعد میكند كه این سنت قدیمی در دوران حاضر دیگر معنایی ندارد. خاله به حمایت از او بر میخیزد ولی خانوادۀ فرحان بر ازدواج او با فرحان مصر هستند.
دكتر پرویز با كمك وكیلی تلاش میكند تا راهی برای این معضل پیدا كند ولی با موجی از مخالفتها روبرو میشود. فشارهای عشیره باعث میشود تا احلام به اجبار با ازدواج موافقت كند. در شب عروسی آن دو، خاله با كارد فرحان را از پای درمیآورد و احلام نیز در آتشی كه خود در اتاق حجلهاش برافروخته میسوزد.
درونمایۀ فیلم شورشی است بر عقاید کهنۀ عشیرهای که درک درست و مطابق با زمانۀ خود ندارد و در لاک خود مانده و نمیخواهد به لوازم دنیای جدید بیاندیشد و راهکاری مناسب پیدا کند.