بودن یا نبودن روایتگر عمل خیر پیوند اعضا است که هنوز به فرهنگ جاافتادهای در میان ایرانیان تبدیل نشده است. در این فیلم «آنیک» دختر جوانی است كه نیاز مبرم به پیوند قلب دارد. او پس از مصاحبه با یك گروه مستندساز، به همراه پزشك معالجش دكتر «نیکنژاد» به بیمارستانی میرود كه پسر جوانی به نام «امیر» را به آنجا آوردهاند. امیر در شب ازدواجش طی نزاعی دچار ضربۀ مغزی شده است.
دكتر نیکنژاد با «ملكی» (شوهرخالۀ امیر) صحبت میكند تا میان خانواده و دكتر واسطه شود و برای پدر و مادر امیر ماجرای مرگ مغزی را توضیح بدهد. پدر خانواده، كه امیر را زنده میپندارد، پیشنهاد پیوند قلب را نمیپذیرد. در این میان پدر دختری به نام «معصومه»، كه او نیز بیمار قلبی است اما مانند آنیک وضعیت حادی ندارد، به قصد خریدن قلب امیر برای دخترش به بیمارستان میآید و به ملكی پیشنهاد پرداخت پول میدهد.
خانوادۀ امیر به خانه بر میگردند. با ورود دكتر نیکنژاد و پیشنهادش برای پیوند قلب امیر به آنیک برادر امیر عصبانی میشود و او را با چاقو زخمی میكند. وقتی تلاش پدر معصومه كه با پول به سراغ خانوادۀ امیر آمده به جایی نمیرسد، آنیک كه خود را به زحمت به خانۀ امیر رسانده دچار ناراحتی قلبی میشود و اعضای خانوادۀ امیر او را به بیمارستان میرسانند. در بیمارستان مادر آنیک نیز به دخترش میپیوندد و آن دو بار دیگر به سراغ خانوادۀ امیر میروند و موفق میشوند رضایت پدر خانواده را جلب كنند. با اصرار پدر، مادر نیز رضایت میدهد و آنیک راهی اتاق عمل میشود.
خانوادۀ امیر پس از مراسم خاكسپاری پسر جوانشان با دسته گل به سراغ آنیک میروند كه عمل پیوند قلب را با موفقیت پشت سر گذاشته است.