انسان از دیرباز، نظارهگر دنیای شگفتانگیز آسمان بوده و جلوههای آن همواره بشر را مجذوب خود کرده است. هزاران سال پیش مردم میپنداشتند که ستارگان میخهایی نقرهای هستند که بر سقف آسمان کوبیده شدهاند و به خواست خدایان به دور زمین میچرخند. حتی تا چند صد سال اخیر نیز مردم، سرنوشت و پیشامدهای زندگیشان را به این اجرام کیهانی نسبت میدادند و برای تصمیمگیری دربارهی انجام دادن امور مهم، به نحوهی قرار گرفتن ستارهها متوصل میشدند.
اما امروزه بشر به یاری ابزار و تجهیزات بسیار پیشرفته چون تلسکوب و ماهواره، توانسته است اطلاعات علمی و اصولیتری درباره عناصر تشکیل دهندهی آسمان بدست آورد، گرچه هنوز هم برای شناخت اسرار شگفتانگیز آن راهی دراز در پیش رو دارد. این کتاب میکوشد تا با زبانی ساده گوشههایی از رازهای نهفته در کیهان را بازگو کند.
در مزدیسنا و اسطورههای ایرانی جهان هستی به چهار دوره سه هزار ساله تقسیم میشود. در سه هزار سال اول که دوره اصلی است، همه چیز در حال سکون و آرامش و جهان غیر مرئی است. این جهان به دو بخش تقسیم میشود. یک دنیای زیبا و اهورایی و یک دنیای اهریمنی و تاریک. اهورامزدا از وجود اهریمن آگاه است، اما اهریمن که در قعر تاریکی است، از وجود اهورامزدا بیاطلاع است. در سه هزار سال میانه که با خواب اهریمن آغاز میشود، اهورامزدا با استفاده از این فرصت دست به کار ساختن شش پیش نمونه جهان هستی یعنی آسمان، آب، زمین، گیاه، چهارپایان و بالاخره انسان میشود.
در این دوره همچنین هفت اَمشاسپَند (هفت جلوه مینوی) زاده میشوند. این فرشتگان مقرب عبارتند از:
سپِنتَه مَینیو یا روح نیکوکار.
وهُومَنَه (بهمن) یا اندیشه نیک.
اَشَه (اردیبهشت) یا راستی.
خشثرَه وَیریَه (شهریور) حکمرانی خوب.
اَرمَیتی (اسپندارمذ) اخلاص.
هَوروَتات (خرداد) کمال
اَمِرُتات (امرداد) یا بیمرگی