عقل و وحی در قرون وسطی حاصل سه سخنرانی عمیق و دقیق اتین ژیلسون در دانشگاه ویرجینیا است. او در سخنرانی اول از برتری ایمان بر عقل سخن میگوید. چنان جذاب که شنونده و خواننده واقعا باور میکند که وقتی شریعت را از کتاب مقدس آموخت و به احکام آن عمل کرد به چه چیز دیگر نیاز دارد. به فلسفه؟ ابدا، در حال و هوای سخنرانی اول چنین القا میشود که واقعا بدون معرفت فلسفی به مراتب بهتر میتوان به شریعت عمل کرد. مسیحی مؤمن کسی است که به مطالب فلاسفه بیاعتنا باشد. وحی چنان ذاتاً غنی است که دیگر جایی برای دانشهای دیگر نمیگذارد. اورشلیم نمایندۀ وحی و آتن نمایندۀ عقل خوانده میشوند و «به راستی آتن را با اورشلیم چه کار؟» اگر اعترافات آگوستین را بخوانید درخواهید یافت که «فهم پاداش ایمان است، لذا در پی آن مباش که بفهمی تا ایمان آوری بلکه ایمان بیار تا بفهمی».
اما همۀ این شور و حال در سخنرانی دوم «برتری عقل بر ایمان» از دست میرود. ژیلسون از زبان ابن رشد میپرسد اگر واقعا شرع آدمی را مکلف میسازد که با روشهای عقلی فلسفی در جستجوی خدا باشد و در مسائل اعتقادی مقلّد نماند پس دیگر چه حاجتی به وحی فوق طبیعی هست؟ بله به نظر ابن رشد وعدههای بهشتی برای قبایلی که قدرت تفکر و استدلال ندارند تا آنها را از کار زشت باز دارد بسیار پسندیده است اما برای کسانی که میتوانند با اتکا بر عقل راه اخلاقی را بپیمایند چه؟
ژیلسون در سومین سخنرانی «هماهنگی میان عقل و وحی» میکوشد الگویی ارائه کند که به هر یک از ایمان و عقل سهمی و جایی دهد. ژیلسون به روایت کردن از شخصیتهایی میپردازد که چنین الگویی را دنبال میکردند، کسانی مانند ابن میمون، الکساندر هِلیایی، قدیس بوناونتوره و شاید مهمتر از همه توماس آکوئیناس یا آکوئینی.
عقل و وحی در قرون وسطی حدود بیست و پنج سال پیش ترجمه و منتشر شده، اما هنوز این کتاب لاغر 90 صفحهای بسیار خواندنی است.