معرفتشناسی شاخهای از فلسفه است که موضوعش معرفت انسانی است، اما نه «لزوما» منحصر در این موضوع، و هدفش «تعیین موارد واقعی معرفت» یا «تشخیص باورهای صادق در برابر باورهای کاذب» است. اما چنین نیست که اگر باوری صادق باشد، «لزوما» بتوان صدق آن را احراز کرد و اگر باوری کاذب باشد، «لزوما» بتوان کذب آن را احراز کرد. باورهایی هستند که احراز صدق و کذب آنها ممکن نیست، مانند این که بگوییم: فرزان باور دارد که روح هر انسانی با مرگ همراه کالبد انسان دیگری در این جهان دوباره متولد میشود.
هدف دیگر معرفتشناسی «ترجیح باورها بر یکدیگر» است. اما چگونه و با چه ملاکی باوری را بر باور دیگر ترجیح دهیم. بسیاری از فیلسوفان ملاک معقولیت را معرفی کردهاند. خود «معقولیت» هم مبهم است و در این کتاب هم رفع ابهام از این صفت ترجیحدهنده میشود و هم ملاکهای دیگر بر خواننده عرضه.
مسألۀ معرفتشناسی چیست؟ این مسألهها هستند که بدنۀ اصلی هر رشتهای از دانش را تشکیل میدهند. در معرفتشناسی با این مسائل روبرو هستیم: معرفت چیست؟ منابع معرفت کدامند؟ مجموعه دانستههای ما چه ساختاری دارد؟ معرفت انسانی چه محدودیتهایی دارد؟ کسب معرفت چه سازوکاری دارد؟ آیا روشهای کسب معرفت بهبودپذیرند؟ چه چیزی را باید باور کرد و چه را نه؟
اینها بخشی از مسائلیاند که منصور شمس در این کتاب به آنها پرداخته است. بعلاوه، آشنایی با تحلیل فلسفی، فلسفۀ تحلیلی و رابطۀ اینها با معرفتشناسی در این کتاب به زبانی ساده و فنّی توضیح داده شدهاند.
مؤلف در ویراست سوم کوشیده است با شگردهایی اصلها، تعریفها، و مثالها را متمایز سازد. در این ویراست مثالهای بیشتری در مقایسه با ویراستهای قبلی وجود دارد.