«تجربه دینی» یکی از واژگان کلیدی در مباحث دین شناسی و خصوصاً فلسفۀ دین تحلیلی شده است. اهمیت این اصطلاح به قدری است که میتوان گفت به یک رویکرد عام فکری تبدیل شده است که گاهی از آن به «اصالت تجربۀ دینی» یاد میشود. اما از همین رویکرد فکری عام هم صورتبندیها و تعبیرهای مختلف وجود دارد. گاهی همۀ گزارههای دینی به تجربۀ دینی منصرف میشود؛ گاهی گفته میشود محتوای همۀ تجربههای دینی مشترکند؛ و گاهی بعضی ذات دین را و بعضی دیگر هدف و غایت دین را و بعضی دیگر مبنای باور دینی را تجربۀ دینی میدانند.
در این کتاب نویسنده از دریچۀ معرفت شناسی به «اصالت تجربۀ دینی» نگریسته است. از این دریچه که به موضوع نگاه کنیم انتظار داریم به این قبیل سؤالات حیاتی پاسخ داده شود: آیا باور دینی موجّه است؟ به چه معنا و چگونه؟ آیا تجربۀ دینی با کشف و شهود و مکاشفۀ عرفانی یکی است؟ آیا با پذیرش تجربۀ دینی از وحی نبوی و کتاب مقدس میتوان بینیاز شد و به نوعی اصالت فرد تن داد؟ یا این که تجربۀ دینی پشتوانهای سترگ برای وحی نبوی میسازد؟ آیا تجربۀ دینی گونهای تجربۀ ادراکی از نوع حس است یا گونهای ادراک عام یعنی اعم از ادراک حسی، عقلی و خیالی؟
برای طبقهای که در ایران عنوان «روشنفکر دینی» پیدا کردهاند باور دینی موجّه است. اما هریک معنایی از آن و چگونگی خاصی را تقریر کردهاند. برای بسیاری از اهل فلسفه که دغدغههای ملموس دینی و احوال وجودی (اگزیستانسیالیستی)شان بر مسألههای فلسفی میچربد خدایی که در تجربههای دینی رخ مینماید بسیار دلرباتر بوده است تا خدای اهل قیاس و استدلال؛ و رهایی از دور و بریدن از تسلسل برای رسیدن به «واجب الوجود بالذات» راه سرد و دوری است در مقابل تجربۀ خدای ابراهیم و اسحاق، خدایی که همین نزدیک است نزدیکتر از رگ گردن.
بابک عباسی در این تحقیق بر این عقیده است که از منظر معرفت شناسی هرمنوتیکی به فهم بهتر و عمیقتری از ماهیت مسائل برآمده از قبول چیزی به نام «تجربۀ دینی و تنوع آن» میتوان دست یافت. مرادش این است که در بین راههای مختلف گویا معرفت شناسی هرمنوتیکی ما را از چند و چون تجربۀ دینی بهتر قانع میکند. به این روش روش استدلال از راه ارائه بهترین تبیین گفته میشود. این روش استدلال گونهای استقراء است که گاهی از آن با تعبیر IBE یاد میشود (Inference to the Best Explanation).
از آنجا که در فلسفۀ معاصر غرب ویلیام پی آلستون از پهلوانان اعتقاد به موجّه بودن باورهای دینی است، بابک عباسی به تفصیل به بیان آراء و نقد نظرات او پرداخته است و در پایان با تعبیری مبهم از هرمنوتیک (گاهی مرادش هرمنوتیک هایدگری است یعنی تفسیری از نحوۀ بودن ما در این جهان و گاهی مرادش معنای سنتی کلمه یعنی تفسیر است؛ تفسیری که از خلال خواندن و تفسیر کردن یک متن رخ میدهد) به این نتیجه میرسد که از دل نقادی آرای مختلف تلقی هرمنوتیکی از تجربۀ دینی تولید میشود که بدیلی است برای تلقی استعلایی از تجربۀ دینی.