معرفتشناسی، در کنار متافیزیک و نظریۀ ارزش، یکی از سه قلمرو کهن فلسفه است. اهمیت این گونه از تأمل فلسفی ناشی از اهمیت باورهای ما و اهمیت تماس شناختی درست با جهان (محیط و انسان های دیگر) است. اگرچه قدمت معرفتشناسی به قدمت خود فلسفه است، این شاخه از فلسفه در نیمۀ دوم قرن بیستم وارد مرحلۀ جدید و پرباری از حیات خود شد، به نحوی که شاید بتوان از تأسیس مجدد معرفتشناسی در این عصر سخن گفت.
کتاب نظریۀ معرفت در پدیدارشناسی تلاشی است نظری و تاریخی برای فهم و تبیین دیدگاه های معرفتشناسانۀ سه تن از بزرگترین چهرههای اخیر در تاریخ فلسفۀ غرب: هوسرل، هایدگر و مرلوپونتی.
هنری پیترزما میکوشد با کنار هم قرار دادن آرای این سه متفکر و توجه به شباهتها و تفاوتهای آرای آنان و همچنین قراردادن این آرا و آموزهها در پسزمینۀ معرفتشناسی استعلایی کانت، آرای معرفتشناسانۀ هیوم، بارکلی، لاک و دکارت و همچنین تلقی ارسطو و افلاطون از معرفت، گزارشی تازه از معرفتشناسی در سنت پدیدارشناسی عرضه کند.
او علاوه بر بررسی ارتباط آرای معرفت شناسانۀ این فیلسوفان با مباحث معرفتشناسی معاصر از آرای متافیزیکی آنان نیز غافل نیست و میکوشد نشان دهد چگونه هستیشناسی این فیلسوفان در نقاطی مهم با معرفتشناسی آنان پیوند خورده است.