کتاب حاضر، شامل متن اصلی، ترجمه و شرح کتاب الالفاظ المستعملة فی المنطق ابونصر فارابی است که عموما به الفاظ، اصطلاحات و تعبیرات منطقی اختصاص دارد.
يكى از موضوعات فراگير در اين كتاب تشريح دقيق رابطه ميان منطق فلسفى و دستور زبان عربى است. واقعيّت تاريخى انتقال فلسفه از يك زبان و فرهنگ بيگانه؛ يعنى يونان باستان به جهان عرب و مشكلات قابل توجهى كه به دليل نياز به تأليف يك واژه نامه فلسفى به عربى پديد آمده بود، اين كتاب را بيش از پيش برای فلاسفه عرب متقدّم، از جمله استادان و شاگردان خود فارابى، واجد اهميّت نموده است.
علاوه بر اين، روىكرد زبان شناسانه بسيارى از مباحث منطق ارسطويى، منازعاتى را با دستاندركاران علم بومى صرف و نحو عربى كه مىپنداشتهاند، تمايل فلاسفه به منطق يونان هيچ هدفى جز جاىگزينى دستور زبان يونانى به جاى زبان عربى را در بر ندارد، برانگيخت. زبان فارابى و همين اثر منطقى او يكى از سازمان يافتهترين تلاشها برای همآهنگ نمودن اين دو برداشت متعارض در جهت آموزش زبان بود.
فارابى، اين نظريه را كه منطق به مثابه قواعد دستورى عام، قوانينى را ارائه مىدهد كه در هر زبان و هر طور كه فرض شود برای استدلال و فكر كردن صحيح بايد رعايت گردند، مطرح نموده است. از طرف ديگر دستور زبان همواره قوانينى اعتبارى و وضعى را برای استفاده از زبان خاص تمدّنى خاص، ارائه مىنمايد. فارابى تصريح مىكند كه منطق شبيه به فن دستور زبان است كه بر اساس آن ارتباط فن منطق با عقل و معقولات، شبيه رابطه ميان فن دستور زبان با زبان و عبارات است و به عبارت ديگر به ازاى هر قانونى كه علم دستور در مورد عبارات ارائه مىدهد، قانونى متناظر با آن در مورد معقولات وجود دارد كه علم منطق آن را مطرح مىنمايد.
فارابى با بيان اين نكته كه منطق و دستور زبان دو اصل موضوعى مستقل و مجزايى هستند كه هر كدام موضوع و قلمرو خاص خود را دارند، تلاش مىكند تا علم منطق را به عنوان مطالعه فلسفى مستقل درباره زبان كه به جاى تعارض با علم سنتى دستور زبان، آن را تكميل مىنمايد، مطرح سازد. اگر چه منطق و دستور زبان دو علم مستقل و مجزا هستند، با اين حال فارابى تاكيد دارد كه هم منطق دانان و هم فلاسفه از آنجا كه مىبايد نظريّات خود را در قالب اصطلاحات و لغات قوم خاصّى ارائه نمايند، به علماى دستور زبان نيازمندند؛ به همين دليل آموزش دستور زبان برای آگاهى و وقوف ما به اصول منطق، اجتناب ناپذير است.
اين كتاب، تلاشى است تا ارتباط تنگاتنگ منطق و دستور زبان را توضيح دهد، امّا با آنكه با توضيح و تبيين لزوم طبقه بندى عناوين در كنار توضيحات كاملاً روشن منطقى، آغاز مىگردد، در ادامه در نهايت صراحت، خاطر نشان مىسازد كه طبقه بندى موضوعاتى كه دستور دانان عرب ارائه نمودهاند، به هيچ وجه وافى به مقصود نيست و همين فارابى را واداشته تا نظريات دستورى را از آثار دستور زبان يونانى برگرفته و از آنها استفاده نمايد؛ توضيحى كه نمىتواند بزرگان علم نحو عرب را متقاعد سازد.