مصیبتنامه یکی از برجستهترین آثار عطار است که به لحاظ تاریخی آخرین منظومۀ وی به شمار می آید و مشتمل است بر ۷۵۳۹ بیت که شیخ آن را در بیان سیر آفاق و سفر فی الخلق گفته است.
عطار شاعر سفرهای روحانی است. منطق الطیر او که به ظاهر سخن از پرواز مرغان به سوی سیمرغ دارد، در معنی رمزی است از سلوک عارفان و سیر معنوی ایشان در طریق معرفت. مصیبتنامه نیز سفری است روحانی، با قلمروهایی دیگر و از مسیری دیگر، اما به سوی همان مقصد که در منطق الطیر دیده میشود و پایان هر دو سفرنامه یکی است.
اگر بخواهیم راهنامه و نقشۀ این سفر را در چند سطر ترسیم کنیم بدین گونه خواهد بود که «سالکِ فکرت» یعنی قهرمان اصلی این منظومه برای حل مشکل معرفتی خویش به تمام کائنات از جماد و نبات و حیوان، تا عناصر اربعه، تا بهشت و دوزخ، تا فرشتگان مقرب و عرش و کُرسی، تا انبیای اولوالعزم، به همه رجوع میکند و از همه در حل مشکل خویش یاری میطلبد و همه درین راه اظهار عجز میکنند. هر بار که سالک فکرت به یکی از این مخاطبان خویش مراجعه میکند و نومید میشود، نزد پیر خود باز میگردد و حالت درماندگی خود را بیان میدارد و پیر در چند جمله وضعیت و جایگاه آن کسی را که سالک فکرت تهیدست و نومید از او بازگشته است، برای سالک توضیح میدهد.
در پایان این سفرنامۀ روحانی، وقتی که سالک فکرت در نقطۀ نهایی این سلوک و سرانجام این پرسشها قرار می گیرد درمییابد که همۀ جستجوهای او بیهوده بوده است و آنچه او در طلب آن عمر و نیروی خویش را به هدر داده است جز در درون او و در ذات او نبوده است.
وقتی که درمییابد که همه چیز را باید از خود و از ذات خود طلب کند، از جان خویش میپرسد که وقتی تو اصل همه چیز هستی چرا مرا این همه در رنج طلب افکندی و در سراسر کائنات به سیر و سفر و جستجو واداشتی؟ جان در پاسخ سالک میگوید: «تا قدر مرا بدانی.»