کتاب حاضر مجموعه 21 مقاله از مقالات تفسیرپژوهی اندرو ریپین است، اما در لابلای آن، ناگزیر پرسشها و پژوهشهای قرآنی نیز درآمده است. فهرست کلی عناوین مقالات نشان میدهد که طرح مسئلههای اساسی و متنوعی در باب خاستگاه تفسیر و عوامل فرهنگی و اجتماعی آن؛ ارتباط تفسیر با سیره و قرآن؛ کهنترین متون تفسیری؛ مسئله ابن عباس در تفسیر قرآن؛ تحول تدریجی در پیدایش گونهها، ابزارها و روشهای تفسیری؛ فرهنگها و قاموسهای عربی؛ دانشهایی چون اسباب النزول، واژههای دخیل، و نسخ؛ و فهم قرآن بر مبنای عهدین (بایبل) به این کتاب غنای خاصی بخشیده است. با این همه، اهمیت کتاب حاضر بیش از آنکه در نتایج و دستاوردهای مولف آن باشد، در پرسشهای مهم و اساسی آن نهفته است.
در مطالعات تفسیری با پرسشهای مختلفی مواجهایم: چرا قرآن یا هر کتاب محوری دیگر نیازمند تفسیر شده است؟ نخستین دغدغههای تفسیری متوجه کدام بخشهای متن قرآنی شد؟ نخستین گونهها و رویکردهای تفسیری به ترتیب پیدایش چه بودند؟ ابزارها و روشهای تفسیری سه قرن نخست در تفسیر قرآن چه بود؟ در پاسخ هیچکدام از این پرسشها نمیتوان گفت:” واضح و مبرهن است که …”، زیرا هیچ امری بدون نیاز بدان واقع نمیشود و هیچ واقعهای بدون علت روی نمیدهد. در تاریخ تفسیر _ و به طور کلی در تاریخ علم _ نیز هیچ چیز طبیعی نیست. از این رو، جستجوی عوامل پنهان و آشکار در تحولات تاریخ علم تفسیر یکی از مهمترین وظایف تفسیرپژوهی است. اینکه چیزی ثابت مانده است، همان اندازه سبب و دلیل میخواهد که آن چیز تغییر و تحول یافته است. در میان اما، پرسشی مهمتر نیز در میان است: چرا این تفسیر هست، حال آنکه میتوانست نباشد؟ و چرا این تفسیر اینگونه است، حال آنکه میتوانست نباشد؟ این پرسش اساسی تمام مطالعات موردی در تفسیر پژوهی است.