گرایشهای تفسیری در میان مسلمانان اثر گلدزیهر مجارستانی (۱۸۵۰- ۱۹۲۱م) یکی از نوشتههای بسیار مهم و تأثیرگذار مستشرقان دربارۀ قرآن است. این کتاب که در دهۀ دوم قرن بیستم در فضای فکری و فرهنگی نحلۀ قرآنپژوهان آلمان و پس از تألیف تاریخ قرآن تئودور نولدکه به نگارش درآمد، بازتابهای بسیار داشت و جنجالهای زیادی ایجاد کرد؛ هر چند در این مقطع تاریخی فصل جدیدی از پژوهشهای شرقشناسی را آغاز کرد.
در دورۀ پیش از این مرحله، یعنی تا اواخر قرن هیجدهم، عمده پژوهشهای مستشرقان به ویژه در امور دینی به شکل آشکار در قالب ردیهنویسی و تحقیر ملل شرق اسلامی بود. اما از این مرحله به بعد، شیوۀ تحقیق و زبان نگارش آنان آرام آرام دگرگون شد و مطالبی که به نگارش در میآمد به صورت آکادمیک و علمی ارائه میگردید و در ظاهر اهداف، انگیزهها، عقاید و دیدگاههای مؤلفان نمایان نبود، به همین جهت شناخت گرایشهای مؤلف را به شدت دشوار میساخت. شرقشناسان تا آنجا به حساسیتزدایی دست زدند که حتی اصطلاح شرقشناسی را به مطالعات شرقی و مطالعات منطقهای تغییر نام دادند، چون این اصطلاح را به طور ضمنی ناظر به روحیۀ آمرانه و دست بالای استعمارگری قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم اروپا میدانستند.