کتاب مریم مادر کلمه بازاندیشی داستان مریم است. علی طهماسبی قصد دارد با تحلیل و بازاندیشی این داستان ما را با گوهر “کلمه” آشنا کند. او درصدد است با استفاده از نمادها و تمثیلها به لایههای پنهان وجود پی ببرد. او معتقد است در جان هر کسی مریمی وجود دارد که اگر این باکرۀ درون به هوسهای بیفرجام کشیده نشود آبستن «کلمه» میشود آنگاه میتوان مریم را مادر کلمه دانست.
نویسنده سعی دارد به دو رویکرد متفاوت بپردازد: یکی، رویکرد قرآنی است که مریم را کانون داستان قرارمیدهد و یک سوره هم به نام اوست و دیگری، رویکرد انجیلهاست که نقطه کانونیاش عیسی است و داستان مریم موضوع فرعی محسوب میشود و گهگاهی به ضرورت وابستگی به مسیح از او یاد میشود. در ادبیات تورات زن و زمین و گناه در هم تنیده شدهاند. زن نماد زمین و زندگی و آسمان دارای جوهری مردانه است و جایگاه خدا در آسمان قرار دارد و پدر نیز خوانده شده است. زن و زمین منشأ بسیاری از فتنهها، ویرانیها و لعنتها بودهاند. مریم زن و نمادی از زمین است و زمین جاودانه نیست و به زودی منهدم خواهد شد و زن هم که موجودیتش بیشتر زایاندن است دیگر مورد توجه نخواهد بود.
طهماسبی میگوید تقریبا تمام زنانی که با عیسی ارتباط دارند نامشان مریم است. مریم مادر خود او، مریم خواهر اِلعازر، مریم مادر یعقوب، مریم مادر یهودا و شمعون و مریم مجدلیه. از نظر او مریم مجدلیه را که فاحشهای بسیار ثروتمند، صاحب جمال و مشهور بوده است شاید بتوان نمادی از روم باستان دانست که در هنگام ظهور مسیحیت غرق در شادی و لذتهای جنسی بوده است و بعدها به مسیح ایمان میآورد. مؤلف معتقد است شاید بتوان گفت نام مریم در هر بخشی از داستان عیسی علاوه بر آنکه میتواند نامهای اشخاص واقعی باشد، نوعی نماد است که اشاره به زن، مادر، آبادیها و شهرها و زمین دارد اما هر بار با محدوده معنایی مشخص.
اعراب پیش از اسلام برخلاف آیین یهود و مسیحیت رومی برای عناصر مؤنث جایگاه آسمانی و قدسی در نظر گرفته بودند، مانند “لات” و “منات” و “عزی” که دختران خدا و و مورد پرستش و احترام بودند. در نتیجه قرآن با توجه به پسزمینههای فرهنگی مسئله زن و عنصر مادرانه را به گونهای مثبت در یک بازخوانی تازه در حوزه مضامین دینی قرار داده است. در باب مسیح هم دو رویکرد متفاوت دیده میشود رویکرد مسیحیت و انجیلها این است که عیسی خدایی تجسد یافته است و گوهری آسمانی دارد و از عالم بالا آمده است. در رویکرد قرآنی عیسی انسانی زمینی مانند انسانهای دیگراست که توانسته است اعتلای حیات بیابد.
دربارۀ آفرینش آدم در قرآن صحبتی از “حوا” در میان نیست و صفت “آدم بودن” شامل هر دو جنس مرد و زن است و عنصر اولیهای که همۀ آدمها از آن پدید آمدهاند عنصری مؤنث، نفس واحده، است برخلاف داستان تورات که خداوند زن را پس از مرد و از پَهلوُی مرد پدید آورده است. در این رویکرد، اعتلای حیات انسان منحصر به زن بودن یا مرد بودن نمیتواند باشد بر خلاف عهد عتیق و انجیلها که زن به سوی زمین میل میکند و مرد به سوی آسمان.
نویسنده تلاش میکند روایت قرآن از مسیح را از منظری متفاوت نگاه کند. او معتقد است روایتگران تاریخ که میپندارند قرآن گرفتار خبط تاریخی شده است که مریم را خواهر هارون و دختر عمران دانسته است به این نکته توجه نکردهاند که آنچه قرآن بیان میکند روایتی نمادین است که در آن اشخاص، زمانها و مکانها در هم تنیده میشوند تا معنای تازهای را برای مخاطب پدید آورند.
نویسنده سعی دارد از حروف مقطعه در سوره مریم، ک ه ی ع ص، رمزگشایی کند. او ادعا میکند این حروف دارای مضامینی است که برای دانشمندان یهود آن زمان آشنا بوده است. درپایان کتاب، طهماسبی به بررسی “کلمه” میپردازد. از نظر او کلمه همان کلام خداست که از طریق رسولان به مخاطبان میرسد. در اینجا عیسی کلمه است؛ روح خداوند در مریم دمیده میشود ومریم کارش این است که این روح بیگفت و صوت را به کلمهای عینی و تجسد یافته درآورد. در این داستان شاهد تجسم یافتن کلام خدا از طریق مریم هستیم. درد و رنج زایمانی که مریم باید تحمل کند رنج و دردی پیامبرانه است. مریم در این داستان به عنوان نماد یک ملت کهن است، ملتی که با بنیانگذاری ابراهیم بوده و اکنون پس از دو هزار سال به روزهای درماندگی و نازایی رسیده است که پیامآوری با زادن کلمهای این قوم از جای مانده را از نو برمیانگیزد.