درآمدی بر ترجمه معناشناختی قرآن مطالعه ای روش شناسانه برای ترجمۀ متون مقدس به ویژه قرآن است. زبان به مثابه بازتاب هستی انسان و روابط او با جهان، دریچه ورود به جهان معنا شناسی است. حمید احراری بر آن است که ورود به جهان معنا و تفسیر متون مقدس، از طریق مدل های معنا شناختی، سبک شناسی ادبی، بررسی سیاق و متن، پایه تفسیری سازگار در سپهر قرآن خواهد شد. از این رو باید به کاربرد واژگان در ساحت زبان و زمینه اجتماعی و فرهنگی آن از یک سو و تبار شناسی واژهها از سوی دیگر توجّه کرد وتصورات و تخیلات حمل شده بر کلمات و کتاب را با الگوی ایماژ (تصویر ذهنی) برتر شناختی با یکدیگر سازگار نمود. نویسنده با مثال هایی تبار شناسی واژگان مختلف در زبان های سامی و هندو اروپایی را نشان می دهد و نسبت سپهر کلمات و سپهر اندیشگی را با پدیدار شناسی نص از طریق تحلیل همبستگی معنا شناختی با تأکید بر افق های مشترک معنایی پی جویی می کند.
هدف احراری از نگاشتن این کتاب ارائه دادن الگویی است که بتوان با بررسی آن دربارۀ اصول معناشناسی و روش ترجمۀ قرآن به گفتوگو پرداخت. او درصدد است قبل از عرضۀ ترجمۀ جدید خود از قرآن، روش کار خود را در گفتوگو با دیگران روشن سازد. در واقع مؤلف در این اثر مبانی و روشهای خود را به نظرخواهی و هماندیشی قرآنپژوهان و اندیشمندان نهاده است. بنابراین ترجمۀ اوپیشنویسی برای گفتوگو و بازتفسیر است چون که از نظر او ترجمه اصیل همواره در گفتوگو شکوفا میشود.
کتاب از سه فصل و چندین پیوست تشکیل شده است. فصل اول «چشم انداز حقیقت» نام دارد. از نظر احراری گفتوگو درباره چشمانداز حقیقت و چیستیاش، با گفتوگو دربارۀ پیشفرضها و روشها آغاز میشود. در این گفتوگو گاهی روشها تغییر میکنند و گاهی دادهها. بر اساس همین اطلاعات و روشهای مختلف، میتوان به دانشهای متفاوت و به همان نسبت حقیقی دست یافت و نسبت ما با حقیقت، نسبت دوری و نزدیکی است (نه صدق و کذب و نه هست و نیست) و هیچ کس نمیتواند خود را مصدر و صاحب حقیقت بشمرد. به عقیده او حقیقت هر چه هست با زبان رابطه دارد و در زبان خود را مینُماید و تا زمانی که نسبت این دو تبیین نشود، ترجمه و تفسیر هر متنی به ویژه متن مقدس فاقد روش و غیرمسئولانه خواهد بود. او در این فصل مشکلات ترجمه متن را با دقت به لحاظ جوانب مختلف زبان و حقیقت نشان میدهد.
«فرایند معناشناسی» عنوان فصل دوم است. نویسنده در این فصل مراحل مختلف فهم معنا را در هفت گام بررسی میکند. از تحلیل ساختاری (صرف و نحو) شروع میکند به بررسی زبانشناسی، سیاق نص وموقعیت و سنتهای تفسیری میپردازد و در نهایت به ایماژشناسی (تصویر ذهنی) تعاملی و تطبیقی میرسد.
فصل سوم به نمونۀ عملی کار خود نویسنده در ترجمۀ معناشناختی بخشی از قرآن (سورۀ نبأ) اختصاص یافته است. مؤلف پس از ارائۀ ترجمه اش از این سوره، نکات تفسیری، لغوی و زبانشناسی خود را میافزاید. در پایان کتاب نیز فهرست بلندی از منابع (528منبع) درج شده است.