امروزه، علوم شناختـی تحول چشم گیری را در شاخه های مختلف فلسفـه و زبان شناسی به بار آورده است. این علوم به سرعت در حال گسترش هستند و بسیاری از زمینه ها را تحت تأثیر می گذارند. یکی از این زمینه ها فهم متون دینی است. نظریه استعاره مفهومی و نیز نظریه تلفیق مفهومی از جمله نظریاتی هستند که در علوم شناختی مطرح شده اند.
علیرضا قائمی نیا به کمک این دو نظریه تحلیل جدیدی از زبان استعاری قرآن و ارتباط آن با جهان بینی اسلامی را پیش کشیده که بنا به آن، استعاره های مفهومی قرآن بخش اجتناب ناپذیر تفکر اسلامی هستند.
به دیدگاه وی، مهم ترین دستاورد تحلیل شناختی استعاره های قرآنی را باید این نکته دانست که این استعاره ها را نباید صرفا استعاره های زبانی و ابزارهایی برای تزیین زبان این کتاب آسمانی دانست. آنها صرفا تشبیه های خاصی را به مخاطب ارائه نمی دهند. استعاره های قرآنی چیزی بیش از استعاره های زبانی هستند. آنها عالم جدیدی از اندیشه ها را پدید می آورند و جهت خاصی به تفکر دینی می دهند. این دستاورد، در برابر نگاه سنتی مفسران به استعاره های قرآنی قرار می گیرد. آنان، هرچند در نحوه تفکر و فهم آیات از این استعاره ها تأثیر پذیرفته اند، کمتر به تأثیر آنها در اندیشه و جهان بینی اسلامی پرداخته اند و آنها را صرفا ابزارهایی زبانی در نظر گرفته اند. این استعاره ها را نباید صرفا صنایع ادبی دانست، بلکه آنها صنایع فکری هستند که اندیشه آدمی را دگرگون می سازند و به او چارچوب فکری می دهند که به کل هستی و طبیعت و انسان و وحی باید در قالب آن بنگرد. آیاتی از قبیل آیه نور را که مفسران در تعیین معنای نور در آن اختلاف دارند، نباید صرفا یک استعاره زبانی در نظر گرفت. این آیه، قالب و چارچوب فکری مهمی به مفسر می دهد که بر اساس آن، جهان بینی قرآنی شکل می گیرد.