اثر حاضر میکوشد ماهیت و ویژگیهای اصلی مکتب حقوقی امام جعفر صادق، عالم دینی برجسته و فقیه سرآمد مدینه در نیمۀ نخست قرن دوم هجری (میانۀ قرن هشتم میلادی) را معرفی کند .
در دوران خلافت امویان که در فاصلۀ سالهای 41 تا 132 هجری بر جهان اسلام حاکم بودند، گرایشهای متنوعی در تفسیر و استدلال فقهی عمدتاً در حجاز و عراق پدیدار شد. نسلی از فقیهان که حلقههایی از دانش اندوزان سختکوش در اطراف خود داشتند و نیز مباحثات و منازعات بعدی میان حامیان مواضع رقیب، به مرور این مکتبها را به گونههای متمایز و سپس طی چند دهۀ بعدی ،به مکاتب منطقهای تفسیر فقهی تبدیل کردند. بعضی از این مکاتب منطقهای توانستند پیروانی فراتر از سرزمینهای اصلی خود گرد آورند و به دیگر مناطق جهان اسلام انتشار یابند. هریک از این مکاتب معمولاً با نام همان فقیه برجستهای شناخته میشود که آغازگر یا راهبر آن مکتب در صدر اسلام بوده است.
این مکاتب کمکهای ارزشمندی به رشد اندیشۀ فقهی در جامعۀ اسلامی نوپا کردند. تعداد معدودی از این مکاتب با گذر زمان کارایی و ارزش خود را حفظ کردند، گروههای وسیعی را پیرو خود ساختند، و تا همین امروز در شکلگیری ذهنیت فقهی مسلمانان نقش داشته اند. مکتبی که محور تحقیق حاضر است در اواخر دورۀ اموی پدیدار شد. این مکتب نام خود را از امام ابوعبداللّٰه جعفر بن محمّد صادق گرفت، فقیهی بسیار محترم در مدینه که از اعضای مکرّم خاندان پیامبر (اهل البیت) نیز بود و در میان معاصرانش بدین انتساب شهرت داشت. این مکتب از زمان خودِ امام به مکتب جعفری معروف بوده است و پیروانش به جعفریها معروفند. مکتب جعفری همانند تمام دیگر مکاتب فقه اسلامی با گذر زمان به مکتبی ساختار یافته تبدیل شد و نظریۀ حقوقی ویژه در نیم قرن گذشــته برای معرفی، تاریــخ، نظریۀ حقوقی، و درون مایه هــای این مکتب فقه اسلامی آثار متعددی به زبان های مختلف ارائه شده است، از جمله یک تک نگاری انگلیسی در 1984 که راقم همین ســطور تالیف کرده است. باوجود این، تمام این متون بر مراحل متأخرتر این مکتب و بر شــکل متحول شده و توسعه یافتۀ آن تمرکز دارند. هدف پژوهش حاضر به عنوان نوشتاری در حوزۀ تاریخ اندیشه، بیان روند شکلگیری این مکتب و ترسیم پیش زمینه و پیشینهای است که بازنمای آن است.
شخصیت امام جعفر صادق جنبههای دیگری هم دارد که در این مطالعه بررسی نخواهد شد. مهمترین این موارد، زعامت او در میان مسلمانان شیعۀ همعصر خود و جایگاهی است که به عنوان ششمین امام نزد شیعیان تا به امروز داشته است. این موضوع چنان مشهور است که نیازمند شرح و توضیحی جدی نیست. پاراگراف پیش رو گزارشی است موجز برای خوانندگانی که شاید خواستار چنین توضیحی باشند:
پس از درگذشت پیامبر در سال 11 هجری، جامعۀ اسلامی تا بیست سال وحدت خود را تحت حکومت حکّام مشهور به خلفا حفظ کرد. اعتراضات گروهی از مسلمانان نسبت به بعضی از سیاستهای حکومتی خلیفۀ سوم، عثمان بن عفّان (حاکم در 24-35 ق)، نهایتاً از کنترل خارج شد و به قتل او انجامید، اما خصومت میان حامیان و دشمنان او ادامه یافت و در جنگی داخلی در دوران خلافت امام علی بن ابی طالب (حاکم در 35-40 ق) به اوج خود رسید و وحدت جامعۀ اسلامی را از هم گسست. جنگ داخلی زمانی فروکش کرد که امام علی به شهادت رسید و رقیب و دشمن او، معاویه (حاکم در 41-60 ق) با نشستن بر تخت خلافت بر کل جامعۀ اسلامی حاکم شد و سلسلۀ اموی را بنا نهاد که حدود یک قرن بر سرزمینهای اسلامی حکمفرما بود. با این حال، حمایت از امام علی و فرزندانش، و امید به اینکه آنها روزی دوباره رهبری جامعه را در دست گیرند، از بین نرفت. حامیان آرمان علوی در سلسلهای از قیامهای ناموفق بر ضد امویان نقش داشتند. امویان نیز به نوبۀ خود هواداران امام علی را تعقیب میکردند، چنان که بر پژوهشگران تاریخ اسلام امری کاملاً آشناست.
برای خرید این کتاب لینک را کلیک کنید.

