تا سیستم عدالت را نپذیرد، هر روز از گوشه ای از آن یک فسادی، یک تبعیضی و یک ظلمی یک جوری بیرون میزند، نه این که اینها ظلم و تبعیض نیست. بعد، آن جایی را که ظلم بیرون زده است، شلنگ میگیریم، میشوریم، خب چه می شود، چرا این طور است که ظلم بیرون می زند؟! چون ما هنوز نتوانسته ایم تلقی درستی از نظر عدالت در نظام تثبيت بکنیم والا اینکه افرادی متخلف باشند، در همه جا ممکن است اتفاق بیفتد.
مگر در حکومت امیرالمؤمنین اتفاق نیفتاده بود که استانداری دزدی بکند؟! چنین اتفاقاتی چیز عجیب و غریبی نیست، ولی وقتی نظام، مبنا را عدالت قرار بدهد، ریل گذاری درستی در امور وجود داشته باشد، قانونش درست باشد، سیستم درست عمل بکند، این آدمهای فاسد را خودش بیرون می ریزد. اما اگر بنای بر توجیه گذاشته بشود، چهار نفر در ماجرایی قربانی می شوند، چهار نفر در ماجرای دیگری یک روز دیگر قربانی میشوند. آخرش چه میشود و چه چیزی باقی میماند؟
«ولایت بالاتر از عدالت؟»
چند سال قبل، سخنرانی مطرح کرد که «ولایت بر عدالت مقدم است».
این خیلی حرف سنگینی است. اگر چهارده – پانزده قرن، کل فقه و کلاممان را ریز ریز از هم باز کنیم (با همه اختلاف نظرهایی که در آن وجود داشته است)، نمی توان چنین حرف بی اساسی در طول تاریخ شیعه پیدا کرد.
چرا ما باید این دو را در مقابل هم قرار بدهیم و تقابل به وجود بیاوریم که این بر آن مقدم است؟ چرا اینها را از هم تفکیک بکنیم، این یا آن؟ مگر غیر از این است که ولایت برای عدالت است؟ این بر آن مقدم است، یعنی چی؟ اصلا این را در سطح ولایت امیرالمؤمنین ببرند، این درست است که ما بگوییم ولایت امیرالمؤمنین، مقدم بر عدالت است؟!
امیرالمؤمنین خودشان فرمودند من به خاطر عدالت آمده ام:
اگر به خاطر این نبود که بعضی شکمشان گنده شده و بعضی گرسنه هستند، من اصلا این ولایت را نمی خواستم، ریسمان خلافت را روی این شتر می انداختم تا هرجا که می خواهد برود، برود. تقابل یعنی چی؟ دو جهت گیری است. بله؛ ولایت هم برای عدالت است. اگر ما عدالت نخواهیم، ولایت را برای چه چیزی می خواهیم؟ اگر عدالت از ولایت منها بشود، چه فرقی بین علی بن ابی طالب(ع) و معاویه بن ابی سفیان وجود دارد؟