تحقیق پیش رو که به بررسی مقایسه ای زمینه های عرفی شدن در مسیحیت و اسلام پرداخته است، در واقع در صدد افکندن تردید هایی است که در حتمیت و شمولیت این انگاره اسطوره رسان و تلاش کرده است تا با واکاوی در این نظریات، نشان دهد که «عرفی شدن» نیز مانند هر نظریه دیگری و شاید بیش از آنها، آمیخته به ظنیات و پیشداوری ها غیرعلمی است و در مرحله بعد، با غور در آموزه های این دو آیین بزرگ الهی و تعقیب سرگذشت تاریخی آن ها، ثابت نماید که وجود برخی از عناصر ممیز و جهت گیری های متفاوت در مسیحیت و اسلام می تواند سرنوشت متفاوتی را برای آن ها رقم بزند.