گزافه نیست که ادبیات را، و بهویژه قصه و داستان و رمان را، جایی نزدیک الهیات و فلسفه جستوجو کنیم. قصهنویس بی که خودآگاه باشد یا نیازی به پیشآگاهی داشته باشد، قریب الاهیون و فلاسفه نشسته است.
اگر الاهیات، با تعبیری سردستی و کوتاه، بر مقام تفسیر جهان و فلسفه بر کرسی تحلیل و فهمش نشسته است، داستان به بازنمایی جهان میپردازد و بیهوده نیست که توش و توان قصه را در شفافیت آینهوارش از جهان بدانیم.
طُرفه آنکه، میان این سه، مسائل و موضوعات مشترک فراوانی به چشم میآید. فیل در تاریکی چهل سال پیش چنین بود و حالا که پس از چهل سال باز به عرصۀ عمومی نشر بازگشته است، با دوبارهخوانیاش بیشتر آینگی زمانهاش را در مییابم و ایستادنش، به حکم قصهگویی و داستانپردازی، میان الاهیات و فلسفه بیشتر به چشم میآید.
جلال امین، مکانیک چهلسالۀ صاحب زن و دو فرزند، ناخواسته درگیر ماجرای قاچاق مواد مخدر میشود و برادرش را که بسیار برایش عزیز است، از دست میدهد.
فیل در تاریکی پلات سادهای دارد که در هشت فصل، با فصلبندی روزهای هفته، روایت میشود. زمان داستان در شروع روز یکشنبه و در پایان یکشنبه است و مکان داستان، به دقت در جایجای داستان جانمایی میشود؛ «تعمیرگاه در اصل یک گاراژ بود در خیابان بوذرجمهری، صد قدمی چهارراه سیروس».
اما از همان روز یکشنبه و فصل اول، لایۀ دیگری بر داستان مینشیند و تا پایان و پایانبندی داستان همراه میشود که حد فاصل آینگی و زنگار در قصهگویی است.
چینش داستان در فصل اول آشنایی است: آشنایی با شخصیت اصلی، جلال امین، و مکان اصلی، تعمیرگاه امین و شخصیتهای فرعی، نیکلا، حسین، ژانت و عصمت.
حصۀ حقیر زندگی، اگر در تاروپود داستان نخلیده باشد، به کار متکلم میآید و فیلسوف؛ کار داستاننویس نیست فریاد از حصۀ حقیر زندگی. اما قاسم هاشمینژاد، آگاه یا ناآگاه، داستانش را بر اساس همین فریاد بنانهاد و ورق خواندنی فیل در تاریکی، میانداری چارچوب داستان، وفاداری به ژانر و افق دید (پرسپکتیو) است.
حالا که فیل در تاریکی پس از چهار دهه بازنشر شده است، دوباره میشود به روزگار و آینگیاش درود فرستاد و نمونهای باشد از آینههایی که باید بسازیم.
«خلاصهای از یادداشت علی اکبر شیروانی در نشریۀ رود»