ماهی سیاه کوچولو داستان حکایت زندگی و سرگذشت ماهی سیاه کوچولویی است که خسته از تکراری بیهوده که دیگرانِ قصه بر آن نام زندگی نهادهاند، راه دریا را پیش میگیرد و تمامی طول جویبار را از پی هدفش طی میکند، همراه با اتفاقات و گرفتاریهایی که در طول سفر برایش پیش میآید. از ماجرای حملۀ همسایگان به او برای اینکه معتقدند حرفهای گندهگنده میزند و بچههای دیگر را از راه به در میبرد، و مخالفت مادرش برای تصمیمی که اتخاذ کرده و حکایت درسآموزیهای مارمولک دانا که او را از خطرات راه آگاه میکند و در حد توان به او راهکارهایی برای نجات نشان میدهد؛ تا حیلهگریهای خرچنگ، و خطرات مرغ ماهیخوار که دشمن درجه یک او و ماهیهای دیگر است.
ماهی سیاه کوچولو از زاویۀ دیگر ترانهای است برای اندوهزدایی و پالایش روح برای مخاطب؛ بدین گونه که تکتک عناصر داستانی همان چیزی است که در زندگی همۀ آدمیان وجود دارد؛ اما به شکلی روایت میشود که نکتهای فراتر از تجربۀ زندگی شکل بگیرد. زخمی که بر دل ماهی سیاه کوچولو وارد میشود به مراتب بزرگتر از زخمی است که بر دل شازده کوچولو و بعضا جملات شعاریاش وارد شده است. ماهی سیاه کوچولو جسارت را به کودکان آموزش میدهد و از سویی نبوغ این ماهی به طور شگفتانگیزی در پهنای این داستان موج بر میدارد و با شنای این ماهیِ کوچولو در عرض رودخانهای که انتظارش را میکشد به تکامل میرسد. مطالعۀ این داستان نه تنها برای کودکان مفید است؛ بلکه کودک درون بزرگسالان را فعال میکند و میتواند دلیلی برای رجوع به گذشته و مهربانی در آینده باشد.
ماهی سیاه کوچولو کتاب برگزیدۀ کودک در سال ۱۳۴۷ شد و جایزۀ ششمین نمایشگاه کتاب کودک در بولونیای ایتالیا و جایزه بیینال براتیسلاوای چکسلواکی را در سال ۱۹۶۹ دریافت کرد. این کتاب به بسیاری از زبانهای جهان ترجمه شده است. زبان نمادین این داستان الهامبخش بسیاری از نویسندگان و شاعران مختلف بوده و اشعار و متون بسیاری در وصفش سروده شده است.