در سال 1324ق/1906م انقلاب مشروطیت ایران بر اثر یک رشته عوامل درونی و بیرونی روی داد. از نظر بیرونی، انقلاب ایران را میتوان دنبالۀ جنبشهای گستردۀ مشروطهخواهی دانست که در بسیاری از کشورهای جهان در نیمۀ دوم سدۀ 19 میلادی پدیدار گردید، مثل انگلیس، ایتالیا، دانمارک، آلمان و دیگر کشورها. مسلما ایرانیها به طور مستقیم یا غیرمستقیم تحتتأثیر این انقلابها و رویدادهای فراگیر و گسترده قرار داشتند.
از نظر درونی باید گفت که حکومت استبدادی و فساد کارکنان دولت در تهران و شهرستانها به اندازهای رسیده بود که کشور را به یک دگرگونی ناگهانی نیازمند ساخته بود. بیشتر مردم، از جمله رهبران مذهبی و بازرگانان، از پادشاهان قاجار و دستگاه استبدادی آنان سخت ناخشنود بودند. منافع طبقۀ میانه، بهویژه بازرگانان ملی، به وسیلۀ امتیازهای بیگانگان مورد تهدید قرار گرفته بود. این امتیازها موقعیت رهبران مذهبی را نیز تهدید میکرد زیرا این دو گروه اخیر (بازرگانان و علما) سود متقابل از یکدیگر میبردند.
از سوی دیگر با گسترش دخالت بیگانگان در امور ایران و شدتیافتن نیروی غربگرایی در میان جمعی از ایرانیان، مقام و موقعیت علما به خطر افتاد. شماری از اندیشهوران غربگرا مثل آخوندزاده، مجدالملک و سپهسالار در جامعۀ ایران خودنمایی کردند و ضد حکومت استبدادی در ایران مطالبی نوشتند. ولی آنان به تنهایی نمیتوانستند از هواخواهان زیادی برخوردار باشند و به پشتیبانی رهبران مذهبی که در آن هنگام تنها وسیلۀ اعلام و ابراز افکار عمومی بودند نیاز فراوان داشتند.
در این میان به عواملی نیاز افتاد که نقش میانجی را در همگام ساختن این دو گروه که بنا به علتهای گوناگون سقوط رژیم قاجاریه را خواستار بودند، بازی کند. به نظر میرسد که سید جمالالدین اسدآبادی مشهور به «افغانی» این نقش را بر عهده گرفت و با فعالیتهای ویژۀ خود یک نوع آشنایی و همگامی میان روشنفکران و مذهبیان پدید آورد، در نتیجه مسئلۀ مشروطهگری در نوشتههای آن زمان به این صورت مورد بررسی قرار گرفت که تفاوت و تناقضی میان مشروطیت و شیعیگری وجود ندارد.
چون باور علما بر این بود که مشروطهگری با اسلام آشتیپذیر است، آنان با نیروی گستردۀ خویش از رژیم مشروطه در ایران پشتیبانی و در سخنرانیها و نوشتههای خود کوشش کردند که حکومت مشروطۀ دموکراسی را با شیوۀ حکومتی کیش شیعه از نظر تئوری آشتی دهند و بدین ترتیب خواستند به حکومت استبدادی آن زمان که از دید آنها ضد اسلامی به شمار میآمد پایان بخشند.
هدف اصلی عبدالهادی حائری در کتاب تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق آن است که واکنش رهبران مذهبی را در برابر انقلاب مشروطیت، چه از نظر درگیری عملی و چه از حیث کمکهای فکری آنان در انقلاب، در چارچوب فعالیتهای مشروطهخواهی و نوشتههای سیاسی مرحوم میرزا محمدحسین نائینی (1277-1355) مورد بررسی و پژوهش قرار دهد. چون تفسیر میرزا محمدحسین نائینی بر مشروطیت از همۀ نوشتههای علمای دیگر همزمان او در این زمینه منظمتر و محکمتر است، در این کتاب توجه نقادانه و ویژهای به اندیشههای سیاسی او شده است.