کارن هورنای در کتاب روانشناسی زنان به عنوان یکی از پیشگامان پسیکانالیز برخی از تعاریف فروید را دربارۀ رشد روانی ـ جنسی زیر سوال میبرد. هورنای دربارۀ مسئلۀ زنانگی با تکیه بر مشاهدات بالینی، فرضیههای خود و تعاریف فروید را به دقت محک میزند و به سردمزاجی، آرمان تکهمسری، تضادهای مادری، بیاعتمادی میان دو جنس، آزارخواهی زنان و نیاز رنجورانه به عشق میپردازد.
این کتاب یکی از آثار عمیق علمی کارن هورنای، پزشک و روانکاو است و نتیجۀ بررسی روحیات و رفتار صدها زنی است که برای دریافت مشاوره و مداوا به نویسنده مراجعه کردهاند. هورنای به مدد مطالعه و تحلیل اسطورهها، ادبیات و آداب و رسوم اقوام و یافتههای مردمشناسی به این پرسش که تفاوت رفتار زن و مرد و نگرش جامعۀ بشری نسبت به زن از کجا ناشی میشود، پاسخ میگوید.
زنهراسی مردان، سردمزاجی، وسواس، احساس حقارت زن نسبت به مرد، اختلاف زناشویی، مناسبات جنسی، آزارپذیری و عشقورزیدن، مباحثی است که در این کتاب به شیوهای عالمانه و منصفانه مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.
در این اثر، نویسنده نه اسیر امواج زنسالاری مد روز است و نه یکسره از تفاوتهای سرشتی زن و مرد غفلت میورزد؛ هم عوامل اجتماعی و فرهنگی را در خلقوخوی زنان و در نگرش نسبت به آنها مؤثر میداند و هم از تأثیر ساختاری و فیزیوژیک سخن میگوید. شاید بتوان گفت که مطالعۀ این کتاب موجب توسعۀ خودشناسی و در نتیجه بهبود روابط زن و مرد و گرمابخش زندگی زناشویی است.