کتاب سفرنامه خاطرات کاوش های باستان شناسی شوش از چند دیدگاه قابل بررسی است. به عقیده بسیاری این کتاب معرف اوضاع اجتماعی و سیاسی دوران قاجار است. نوشتار کتاب به صورت خاطرات روزانه مادام دیولافوا است و همان طور که معمول می باشد یکی از ویژگی های خاطره نویسی بررسی وقایع از دیدگاه شخصی است. دیولافوا در توصیف جزئیات مهارت بالایی دارد و چون احساسات خود را در نوشتن خاطرات مطرح کرده است، خواننده در اکثر مواقع بی آنکه خود بخواهد همراه او شده و گاهی فراموش می شود که این هیئت باستان شناسی برای تاراج میراث ملی آمده اند.
نکته ای که نمی توان از کنار آن به سادگی گذشت، بیان وقایع از دید یک اروپایی است که با فرهنگ ایرانی قرابتی ندارد و تمام اتفاقات را از دیدگاه خودش شرح می دهد و به تفسیر آن ها می پردازد. مادام دیولافوا به خوبی از پس برقراری ارتباط با بومیان برآمده است، به طوری که به حرمسراها راه پیدا می کند، از اسرار و آرزوهای کسانی که با آن ها برخورد دارد با خبر است و با آن ها همدلی و هم دردی می کند. زنان قبیله های کوچ نشین به دیدن او می آیند، برایش هدایایی می آورند و از او برای مشکلاتشان کمک می خواهند. دلیل آن هم مشخص است؛ زنی که لباس مردانه می پوشد، به خوبی مردان و حتی بهتر از مردان خودشان تیراندازی می کند، سواد خواندن و نوشتن دارد، به زبان آن ها آشناست و می تواند بدون مترجم با مردم ارتباط برقرار کند و مهم تر از همه از طرف دولت خود مامور به انجام کاری شده است.