تاریخ سیاسی شیعیان اثنی عشری در ایران در شش فصل باعنوان “دوران تقیه و حرکت های فرهنگی شیعیان”، “گذر شیعیان از فراز و نشیب های سیاسی ـمذهبی”، “تساهل و تسامح مذهبی و رشد شیعیان در عرصه سیاسی”، “دوران تقیه مجدد شیعیان و گذر از فراز و نشیب های سیاسی مذهبی”، “تساهل و تسامح مذهبی و رشد مجدد شیعیان در عرصه سیاسی” و “گسترش فعالیت های سیاسی شیعیان و نزدیک شدن به مقصود” ارایه شده است.
درمقدمه آمده است: در جامعه ایران، از دیرباز وحدت مذهبی عامل قوام وحدت ملی بوده است، ساسانیان در سایه وحدت مذهبی، به نوعی وحدت سیاسی
رسیدند و توانستند اقوام و خاندان های مختلف را تحت حاکمیت یک حکومت واحد مرکزی درآورند. این امر در دراز مدت به دلیل سوء استفاده مُوبَدان قدرتمند، عامل ایجاد مشکلات سیاسی و اجتماعی فراوان شد، به طوری که دهههای آخر حکومت ساسانیان، شاهد شورشها و قیامهایی با شعار اصلاحات اجتماعی بود.
بدین ترتیب وحدت سیاسی ایجادشده در معرض تفرقه و زوال قرار گرفت و ورود مسلمانان و اسلام به ایران به شکست سیاسی ساسانیان و ازبین رفتن قدرت موبدان زرتشتی انجامید.
دربخشی از این کتاب با عنوان “رواج تشیع در ایران” آمده است: مورخان و محققان دلایل مختلفی ازجمله “نارضایتی ازخلافت امویان و عباسیان” و “مهاجرت قبایل عرب به ایران” را برای گرایش ایرانیان به تشیع ذکر کردهاند. ایرانیان که از تبعیض و اختلافات طبقاتی دوره ساسانیان به ستوه آمده و زخم های روحی بسیاری را متحمل شده بودند، با ورود اعراب مسلمان به ایران و اِعلام شعار مساوات و برابری و عدالت از جانب آنان، روزنهای برای رهایی از وضع اجتماعی نابسامان خود یافتند و خوش بینانه و با روی باز اسلام را پذیرا شدند. در صدر اسلام، رعایت مساوات و برابری مسلمانان تا حدی بود که به سلمان فارسی، بلال حبشی، صهیب رومی و زیدبن حارثه تولی میشد و آنان مانند عرب مسلمان و آزاده از حقوق مساوی اجتماعی برخوردار بودند. ایرانیان طالب اسلامی بودند که “ابولهب” و “ابوجهل” را با این که از سران قریش و از نزدیکان پیامبر اسلام بودند مورد تبری قرار داده بود. شیعیان ایران باهدف رسیدن به شعائر و ایده آل های تشیع، در جستجوی افرادی برآمدند که بتوانند خواسته های معنوی آنان را جامه عمل بپوشانند و در سطح کلان برای ابراز نارضایتی خود در واکنش به عمال امویان به مبارزات ضد اموی پیوستند.