دیوید تورفیل متولد 1973، استاد مطالعات ادیان در دانشگاه سودرتون سوئد است که در سه حوزهٔ پژوهشیِ اسلام شیعی، مسیحیت پنطیکاستی و سکولاریسم در فرهنگ سوئدیِ معاصر فعالیت میکند. کتاب زیست شیعی: مناسکیشدن مسلمانان در ایران امروز» در اصل رسالۀ دکتری تورفیل با محوریت زندگی روزمرهٔ شیعیان ایران و تأثیر مناسک بر زندگی آنان است که در قالب پژوهشی میدانی در میان گروهی از مردان مسلمان محافظهکار (و از لحاظ سیاسی اصولگرا)، با تفاوت در طبقۀ اجتماعی و تحصیلات در مسجدی در اصفهان انجام شده است. روش کار پژوهشگر مشاهدهٔ میدانی و مصاحبۀ مستقیم با منابع اطلاعاتی خود در مدت چهار سال از 1378-1382 بوده است.
نویسنده ابتدا منابع اطلاعاتی خود را معرفی و فعالیتهای مناسکی آنها را توصیف میکند. سپس به ترسیم دو صحنۀ کلان و خُرد پژوهش خود میپردازد. صحنۀ کلان جامعۀ ایران شامل شرایط سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است که منابع اطلاعاتی او در آن زندگی میکنند. صحنۀ خرد نیز مسجد مورد مطالعه در اصفهان است. تورفیل سپس فعالیتها و مناسک جاری در مسجد را توصیف میکند. این مناسک شامل نماز و اموری است که بعد از نماز انجام میشود. اموری مانند شعار دادن درحمایت از نظام اسلامی، مراسم دعا، مجالس روضه، مرثیه خوانی، جلسات قرآن، کلاسهای آموزشی و توزیع نذورات. تورفیل در این تحقیق نشان میدهد که منابع اطلاعاتی در تلاشاند تا با استفاده از “مناسک مذهبی” زندگیشان را در مسیر تقوا و پیشرفت معنوی قرار دهند. از نگاه او، آنان با توسعۀ اشکال گوناگونی از مناسک مذهبی سعی دارند از وسوسههای دنیوی، بهویژه تمایلات جنسی، مصون بمانند. آنها با دوری از فضای اجتماعی، ارتقای معنوی خود با مرگآ گاهی، شرکت در مجالس روضه و مراسم عبادی میکوشند تقوای خود را حفظ کنند. نویسنده در ادامه از اصطلاح “بدنمندی” استفاده میکند. بدنمند کردن بدین معناست که شیعهبودن نه تنها مبتنی بر آموزهها، باورهای دینی، جهانبینی و تبلیغات اسلامی است، بلکه تجربهای است که مستقیم با بدن در ارتباط است. از نظر او، مسلمان بودن “بدنمند کردن ایدهآل اسلامی از تقواست.”
تورفیل همچنین در بخشی از کتاب به تحلیل اعمال مذهبیای میپردازد که به شکل مستقیم با عاطفۀ انسانی درگیر است. از آن جمله میتوان به مراسم روضه و محرم اشاره کرد که گریهکردن جزوی از مناسک آن است. محقق بر این باور است که منابع اطلاعاتیاش عاملانی فعال در ساخت زندگی مذهبی خودشاناند، چرا که در خصوص معنا و عملکرد مناسب سوگواری دلایل آ گاهانه و شخصی خود را دارند. تورفیل میگوید که هرکدام از افراد مورد مطالعه برای رسیدن به حالت مطلوب عاطفی مناسب با خود به موضوعاتی توجه میکنند که آنها را از لحاظ عاطفی تحریک میکند.
موضوع دیگری که تورفیل به آن میپردازد نقش فعالیتهای مناسکی در خلق “حجیت” است. از نظر او، حجیت شکلی از قدرت ساختاری است که به ویژه درمیان شیعیان با وجود سلسله مراتب مذهبی تحقق مییابد. برای مثال علما با القاب مختلف و همچنین مراجع تقلید نمونههایی از افراد پرنفوذ در سلسله مراتب مذهبیاند. “حجیت بخشی” به بیان تورفیل فرآیندی اجتماعی است که حضور قدرت را در سلسله مراتب مذهبی خلق میکند. نویسنده معتقد است که فرآیند حجیت بخشی ایستا نیست، حجیت مدام ایجاد میشود و افراد و نهادهای جامعه با شیوه های کنش و رفتارشان این فرآیند را تسریع میکنند. او بر این باور است که بخشهای مختلف زندگی منابع مطالعاتی و کنشهای آنها در مسجد به فرآیند حجیت بخشی مرتبط است. از نگاه او، مواضع حجیت میتواند تغییر کند و برای حفظ آن ضروری است که فرآیند حجیت بخشی مدام تکرار شود. تورفیل برای مثال نشان میدهد که سخنرانیها و مرثیهخوانیها به طرق زیر در حجیت بخشی مشارکت میکنند: درخواست صریح برای پیروی از مراجع مذهبی و احترام به آنان، ترغیب مسلمانان به همذات پنداری عاطفی با اهل بیت، ایجاد حس اتحاد، تقدس و حجیت سخنرانان و مرثیهخوانها و همچنین مکان و زمان اجرای مناسک. او “تکبیر پس از نماز” را، به عنوان اعتقادی برای حفظ ایدئولوژی محافظهکارانه، مثال روشنی از فرآیند حجیت بخشی از طریق مناسکی شدن در جامعه میداند. محقق نشان میدهد منابع اطلاعاتی اش نظرات یکسانی درباره مراجع حجیت بخش دینی ندارند. او معتقد است هر چند یک جهانبینی رسمی در جامعه وجود دارد که منابع اطلاعاتی آن را پذیرفتهاند، اما فرآیند حجیت بخشی دائمی نیست و در شرایِط مختلف روانشناختی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی میتواند تغییر کند. از نظر تورفیل، اگر کسی با مرجعیت تعامل داشته باشد به این معنا نیست که مراجع را کاملا تأیید میکند. به ویژه اینکه اجبار و اعمال زور در جامعۀ ایران نشان دهنده بی ثباتی مرجعیت است. او میافزاید که “استقلال افراد” به عنوان “عاملان فعال درجامعه” گاهی ممکن است فرآیندی معکوس رابه وجود آورد که میتوانیم آن را فرآیند “حجیت زدایی” بنامیم. دراین فرآیند افراد به طورکامل تحت سلطۀ محیط اجتماعی خود قرار نمیگیرند و با اختیار و اراده خود از هستۀ حجیت بخش فاصله میگیرند.
در ادامه، تورفیل به جای تمرکز بر افراد، بر اجتماع مسجد به عنوان یک کل تمرکز میکند. او ضمن بررسی محتواها و پیامهای موجود در سخنرانیها و مرثیهها در مناسبتهای مختلف،پیامِ های اخلاقی، الهیاتی، ایدئولوژیکی و تاریخی آنها را دستهبندی میکند و ارتباط آنها را با منابع اطلاعاتی خود میسنجد. از نگاه او، موضوع اصلی در سخنرانیها “اخلاق” است که امری مرتبط با تقواست. در مرثیه خوانیها نیز الهیاتی خاص وجود دارد، از جمله اینکه افراد بشر به دلیل گناهانشان از خدا دور میشوند و بنابراین به بخشایش خدا نیاز خواهند داشت.
تورفیل در جمعبندی کتاب معنای مناسک را در سه سطح مختلف بررسی میکند. سطح اول “معنای بدنمندشده” است. مناسک امری است که بدن را درگیر میکند. اعمال مناسکی از طریق جسم یا به وسیلۀ آن اجرا میشوند مانند سینه زدن یا سجده در نماز. در واقع، منابع اطلاعاتی پژوهش در تمام اشکال زندگی خود با مناسک زندگی میکنند و نه تنها از طریق ذهن، بلکه از طریق عواطف و بدن آن را منعکس میکنند. بدن مندی در واقع بیان معنا نه از طریق زبان بلکه از طریق فعالیتها و رفتارهای بدنی است. سطح دوم “معنای خود ارجاعی” است. از نظر نویسنده، این همان معنایی است که منابع اطلاعاتی، با ارجاع به “قوه تشخیص خود”، آن را درک و تفسیر میکنند. تورفیل معتقد است مناسک برای منابع اطلاعاتی مجموعهای از فعالیتها، دعاها، نیایشها، حالت و حرکات بدنیاند که آنها میتوانند هر جزئی از آن را برای مواجهه با موقعیتهای فردی مورد نیاز خودشان انتخاب و استفاده کنند. سطح سوم “معنای رسمی” یعنی معانی از پیش تعریف شده توسط مراجع حجیت بخش دینی است. این سطح از معانی را مشارکت کنندگان در مناسک تعیین نمیکنند و انعطاف پذیری کمتری نسبت به تفاسیر فردی آنان دارد. با بررسی و مطالعۀ این سه سطح از معنا تورفیل نتیجه میگیرد که معنایی که از فعالیتهای مناسکی منابع اطلاعاتی به وجود آمده، از طریق تبادلات
پیچیدهای میان سه معنای گفته شده یعنی تجربه های بدنی و تفکر خود ارجاعی و تفسیر رسمی حاصل شده است.
در نهایت، تورفیل پنج اثر مناسکی شدن در زندگی منابع اطلاعاتی خود را به این شکل توضیح میدهد:
1. “وحدت تجربه”: بدین معنا که تجربیات مناسکی همگی “کلی یکپارچه” در منابع اطلاعاتی ایجاد میکند. برای مثال نمیتوان میان ذهن و بدن، معنویت و سیاست و جنبههای اجتماعی و فردی مناسک مرزبندی کرد و همۀ تجربیات فرد را باید به صورت یک واحد مورد بررسی قرار داد. از این منظر، تجربۀ فرد در هنگام سجده بر روی مهر با دیدگاههای سیاسی طرفداران خمینی پیوند دارد. همچنین احساس اضطراب شخصی با سرنوشت علی و اعقاب او در قرن هفتم میلادی رابطه دارد. در نتیجه، مرز مشخصی میان تجربیات بدنی، معنوی، احساسی و عقلی وجود ندارد و همگی تشکیل تجربۀ واحدی در ساحت فردی میدهند.
2. “حجیت عاطفه”: مناسک مبتنی بر عواطف در بهبود فرآیند حجیت بخشی نقش مهمی دارند. به طور مثال، در فضای سیاسی مسجد که مرجعیت اهل بیت به شدت با مرجعیت علما و نظام حاکم مرتبط است، گریستن در مناسک به نمادی از حمایت از وضعیت کنونی تبدیل شده است و این مناسک تأیید کننده حجیت مراجعاند.
3. “بدنمندی حجیت”: بدین معنا که فرآیند حجیت بخشی، تجربه های بدنمند شده را با دیدگاههای رسمی مورد تأیید مراجع حجیت پیوند میزند. در نتیجه در این فرآیند، مرجعیت تنها به صورت استدلالی و عقلی مورد پذیرش قرار نگرفته بلکه توسط انجام ِ مناسک به صورت فیزیکی و احساسی نیز مورد پذیرش فرد قرار میگیرد.
4. “مرزهای اجتماع”: وحدت تجربه شده در اجتماع مورد پژوهش ممکن است مرزهای مشخصی برای دیگر اجتماعها و گروهها در جامعۀ ایران ایجاد کند. مادامی که حجیت توسط افراد پذیرفته شده، اجبار و اقناع ضروری نیست ولی به محض اینکه یکی از افراد تصمیم میگیرد که اجتماع خود را زیر سؤال برده یا آن را ترک کند متوجه ابزارهای مورد استفاده اجتماع برای اعمال قدرت و حجیت بخشی میشود.
5. ” فرد به مثابۀ عاملی مستقل”: مناسکی شدن عاملان مستقل ایجاد میکند. منابع اطلاعاتی افرادیاند که از طریق فرآیند حجیت بخشی نه تنها از نظر افکار و عقاید بلکه بهواسطۀ عواطف خود از طریق بدنی و فیزیکی با اجتماع مرتبط شدهاند، اما درعین حال و در همین اجتماع به آنان ابزارهای مناسکی و تفسیریای داده میشود که آنان را قادر میسازد به طور مستقل به زندگی خودشان بپردازند.
برای خرید کتاب اینجا را کلیک کنید.
گزارشگر: فاطمه عباسی