شرق نردیک در تاریخ سرگذشت کشورهای شرقِ نزدیک (Near East) از پنج هزار سال پیش تا قرن حاضر است. فیلیپ حِتّی، استاد سابق دانشگاه پرینستون آمریکا و شرق شناسی است که شهرت جهانی دارد و تالیفاتش در مسائل مربوط به تاریخ شرقِ نزدیک دارای اهمیت زیادی است.
حِتّی در مقدمه شرق نردیک در تاریخ توضیح می دهد که شرق نزدیک به حوزهای اطلاق میشود که شامل کشورهای عراق، سوریه، لبنان، اردن، مصر و فلسطین اشغالی است و تاریخی طولانی تر از هر منطقۀ دیگر دارد. در این قسمت از جهان مردمی زندگی کردهاند که نوع انسان را از مرحلۀ توحش به عالیترین مرحلۀ تمدن در عهد باستانی ارتقا دادهاند و در زمینۀ علمی و هنری ، معاصران قرون وسطایی نتوانستند با این تمدن رقابت کنند.
وى در فصل اول از بخش اول كتاب، درباره شرق نزدیک در مستقر جهانى خويش سخن مىگويد و بيان مىدارد كه: “شرق نزدیک” مشتمل است بر سرزمين هِلال خَصيب (Fertile C) با دو شاخه آنكه عبارت است از بين النهرين (Mesopotamia)، سوريه، فلسطين و همچنين مصر، آناتولى (تركيه)، و سرزمين ايران.
“شرق نزدیک” در اصل يك اصطلاح جغرافيايى از دید اروپايىان است كه از باب توسع در مورد آن قسمت از آسياى جنوب غربى بهكار مىرود كه به اروپا نزدیکتر است- بعدها در امريكا هم استعمال شده است. اين استعمال همچنان رايج بود تا جنگ جهانى دوم كه حكومت بريتانيا حوزهاى نظامى، كه از ايران تا ليبى امتداد داشت، ايجاد كرد و نام آن را “شرق ميانه” یا Middle East، كه تا آن وقت به حكم سنت براى سرزمين هند و كشورهاى مجاور آن بهكار مىرفت، نهاد، و مركز ذخيره “شرق ميانه” بر مبناى آن اصطلاح در قاهره تأسيس شد كه بعدها تبديل به طرح مشترك انگليسى و امريكايى گشت؛ بدينگونه اين اصطلاح جديد رسميت يافت.
در فصل سوم کتاب تحت عنوان “گذار از بَدَويت به تمدن از راه بَربَريت”، فیلیپ حِتّی خاطر نشان مىكند كه: انسان قبل از اختراع خط، در تحول پيوسته و دشوار خويش از لحاظ طرز زندگى سه مرحله عمده فرهنگى را طى كرده است: مرحله جمع كردن غذا؛ مرحله توليد غذا؛ و مرحله صنعتگرى.
اولين مرحله قديمىترين و به مراتب طولانىترين مراحل بود كه لااقل نيم ميليون سال دوام داشت. در تمام اين دوره انسان روى زمين زندگى خويش را با جمع كردن غذاى نباتى و حيوانى در همان شكل طبيعى و وحشى آن ادامه داد. مقارن پايان اين دوره، گامهايى برداشت كه به تغيير اساس معيشت وى از مرحله جمع آوردن غذا به مرحله توليد غذا منتهى شد. اين پيشرفت با پرورش نباتات و اهلى كردن حيوانات انجام گرفت كه براى اولين بار در دوره زندگانى وى به او حق نظارت بر منابع معاشش را داد و او را از اسارت مطلق طبيعت پيرامون خويش آزاد ساخت. اين مرحله بالنسبه كوتاه بود. فقط چند هزار سال طول كشيد. هر دو نوع معاش البته تا قسمتى همزمان بودهاند و كاملاً مانعةالجمع نبودهاند.
در بخش دوم كتاب، تحت عنوان دوران سامىها، در پنج فصل از ادوار سلسلهها و پادشاهان، مذهب و ادبيات، نوشتههاى غيردينى، كنعانىها، آرامىها و عبرىها، همكارى فرهنگى-ادبى و دينى سخن رفته است.
فیلیپ حِتّی درباره مذهب و ادبيات، در فصل ششم، مىگويد: مسائلى از آنگونه كه به اصل انسان و جهان، اسرار طبيعت، چارهناپذيرى و حتميت مرگ، ميل طبيعى براى جوانى جاودان، رنج انسانى و دلبستگى وى به زندگى صالح و عادلانه مىپردازد مىبايست فكر انسان اوليه را نگران و مضطرب ساخته باشد. تنظيم اين مسائل و سعى در تعبير آنها در اساطير، افسانهها و متلهاى عاميانه كه در الاهيات و تاريخ و علوم عاميانه ما بِازاء دارند مجال بيان يافت. سپس «مذهب» نقش اساسى را در زندگى انسان بازى كرد و در فعالیتهای مختلف او نفوذ نمود.
بخش سوم شرق نردیک در تاریخ درباره عصر يونانى و رومى است؛ مثلاً درباره اسكندر مقدونى مىگويد: در بهار سال 334ق، مقدونى 21 ساله به فرماندهی تقريباً 30000 پياده و 5000 سواره از خط قراردادى كه هلس پونت (داردانل) خوانده مىشد و اروپا را از آسيا جدا مىكرد، عبور نمود و در نزدیک دهانه رود گرانيكوس كه به درياى مرمره فرو مىريزد ساتراپ ايرانى را شكست داد و از آسياى صغير گذر كرد و يك سلسله حمله را آغاز نمود كه مقدر بود جريان تاريخ شرق نزدیک را عوض كند. آسياى غربى و مصر در حوزه نفوذ سياسى و فرهنگى اروپا- مقدونيه- يونان و بيزانسى درآمد و 1000 سال بعد تا ظهور اسلام باقى ماند. ميراث يونان و روم در اين منطقه امروز هم نيرويى زنده به شمار مىرود. در ادامه اين بخش در مورد اسكندر و جانشينانش، فرهنگ يونانى مآبى، فعاليت معنوى و دينى مسيحيت، اعمال درخشان كليسايى سخن مىگويد.
بخش چهارم شرق نردیک در تاریخ درباره عصر اسلامى است. حِتّی در اين باره خاطر نشان مىكند: “همزمانی پیدایش اسلام با پيدايش اعراب در صحنه بينالمللى جريان تاريخ را در شرق نزدیک از بُن دگرگون كرد. تفوق يونانى- رومى را در سياست و فرهنگ پايان داد، دين تازهاى عرضه كرد؛ اسلام كه هنوز در سراسر اين منطقه بر عقايد غلبه دارد زبان تازهاى منتشر كرد، عربى، كه هنوز زبان روزمرّه ميليونها نفر است، از مراكش تا عراق، راه تازهاى در زندگى پديد آورد كه خود تركيبى بود از راههاى قديم. برقرار شدن نظم تازه را مىتوان نشانهاى تلقى كرد از پايان دوران باستان شرق نزدیک و از شروع دوران قرون وسطى در آنجا. برخلاف قرون وسطى در اروپا كه مشتمل بود بر سدههاى سياه، اين دوره از دنياى اسلام روى هم رفته ممتاز بود به درخشندگى و افتخار. اين عظمت ناگهان در نقطهاى دور از انتظار و كمشناخته، يعنى حجاز، آغاز شد با ظهور مردى كه در نوع خود بىنظير بود: محمد(ص).
در ادامه اين بخش به خلفاى راشدین، خلافت اموى، و عباسى پرداخته شده است و در فصل آخر، درباره صليبيان، ايوبيان و مماليك چنين بيان مىدارد كه: قرن يازدهم شاهد استقرار دولتى مسلمان شد در سرزمين بيزانس در فاصلهاى شگفتآور نسبت به قُسطنطنيه و دولتى ديگر در سيسيل كه تهاجم های آن تا روم و جنووا رسيد و يك دولت مقتدرتر در اسپانيا كه از آنجا هجومهاى آن به داخل فرانسه مدت دو قرن ادامه يافت.
حِتّی در بخش پنجم به امپراتورى و فرهنگ عثمانى اشاره مىكند، همچنين از ايران صفوى، قاجاريه و گرفتارى سياستهاى اروپايى، پهلوى و تجددطلبى سخن به ميان مىآورد. در بخش پايانى كتاب از كشورهاى عربى سخن رفته است؛ كشورهاى عرب، كه اينجا مورد تحقيق و مطالعه است، قسمتى از شرق نزدیک و در عين حال قسمتى از دنياى عرب را تشكيل مىدهند.
فیلیپ حِتّی كه خود مهاجر لبنانى است، نتوانسته است همان علاقهاى را كه درباره اعراب و عربىگرى ابراز كرده است نسبت به كشورهاى غيرعرب شرقى نيز اظهار دارد. همين نكته سبب شده است كه در موارد جزئى مطالب كتاب پست و بلند به نظر آيد و هماهنگ نباشد.