مدرنیزم نه تنها ظواهر تمدن بشری را متحول کرد، بلکه در فهم ما از زیستن نیز دگرگونیهای ژرفی پدید آورد. انسان مدرن، نه تنها در «فهمِ خویشتن» بلکه در «فهمِ هستی» از انسان کلاسیک فاصله گرفت و تا مرز عصیان و طغیان بر ضد فهمِ انسان کلاسیک پیش رفت. شگفتتر آنکه حتی خودِ فهم – و در گسترهای محدودتر فهمِ از متن- نیز دستخوش دگرگونی شد. عصر مدرن، هیبتِ متن را شکست و تقدس ماورایی آن را با تبرِ علوم تجربی خُرد کرد. فیلسوفان مدرن کتاب نوشتند، اما نه برای شرح و تفسیر متنهای مقدس، بلکه برای ویران کردن بنایی که شارحان و مفسران کلاسیک در طول قرنها بنا کرده بودند.
این کتاب سعی میکند دربارهٔ متن سخن بگوید و نسبت آن را با تاریخ واکاوی کند. کتاب در راستای پاسخ به این پرسش تلاش میکند: چگونه میتوان با متون کلاسیک تعاملی خرد ورزانه و علمی برقرار کرد؟
ساختار کلی کتاب از متن شروع میشود و پس از بررسی سنت و فهم، به سوی غایتهای متصور بر آن پیش میرود. آمیختگیهای متن و ایدئولوژی توضیح داده میشود و سپس نوعی خاص از روششناسی متنی مورد توجه قرار میگیرد که به بازسازی و تصحیح متون اختصاص دارد.
«متنکاوی» شش فصل دارد: ۱. متن، سنت و فهم ۲. تصحیح، بازسازی و متنپژوهی ۳. مخاطب و بازسازی متن ۴. ایدئولوژی و متنپژوهی ۵. اعتبارسنجی دستنویسها ۶. ناهمسانی (نسخهبدل)