گفتگو با اندیشه ورزان اروپایی
فهم جهان و درک معنای زندگی آرزویی است که هر انسانی در سر دارد؛ از دوران کودکی و جوانی تا ایام سالمندی و کهنسالی. اما این آرزو محدود و مقید به زمان است. از آن جا که زمان تک بعدی است و سیری خطی دارد، زندگی ما نیز محدود و متناهی است و از این رو امکان آگاهی ما از معنای زندگی هم محدود به زمان است. ما مایلیم که به زندگی خود در طول زمانی محدود معنایی ببخشاییم. حال می توان این پرسش را پیش کشید که آیا چیستی معنای زندگی و بود و نبود ما در این جهان، مسئله ای حیاتی است که یافتن پاسخی برای آن به راستی به زندگی ما معنایی می بخشد؟ آیا حتی می توان تا آنجا پیش رفت و مدعی شد که آدمی زیستن راستین را آغاز نخواهد کرد، پیش از آنکه به معنای زندگی پی برده باشد؟ یا آنکه این پرسش ها تنها ذهن کسانی را به خود مشغول می دارد که زندگیشان خالی از معناست و با پیش کشیدن این پرسش ها، می کوشند پاسخی برای بی معنایی و بیهودگی زندگی خود بیابند؟
اما سکوت آغاز اندیشیدن است و اندیشیدن آغاز جست و جویی پایان ناپذیر در هزارتوی حیات آدمی برای یافتن پاسخی به چیستی معنای زندگی. تنها آنجا که دو انسان با هم به گفت و گو نشسته اند، می توان دریافت که کلام، دیگر نه به سکوت که سرتاسر به انسان ها تعلق دارد.
آری، ما همه جست و جوگریم، در جست و جوی معنای زندگی، و اندیشه ورزان و فیلسوفان در تلاش برای پاسخ گفتن به چیستی معنای زندگی. اینک با سکوت خویش به گفت و گوی آنان گوش می سپاریم و با حضور فعال خود می کوشیم که این گفت و گوها را تا افق های دوردست گسترش دهیم؛ تا ببینیم آیا برای برای ما که ساعتی چند در سکوت به سخنان آنان گوش فراداده ایم، نکته ای و اشاره ای یافت می شود که ما را در جست و جویمان در فهم جهان و درک معنای زندگی یاری دهد؟